جورجیو کافیرو کارشناس ارشد مسائل بین الملل موسسه خاورمیانه. العربی الجدید، تنها سیزده ماه پیش، کمتر کسی تصور می‌کرد که سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه به یکی از محور‌های اصلی کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تبدیل شود؛ اما حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، آمریکا را به سرعت در گرداب بحران‌های منطقه‌ای فرو […]

جورجیو کافیرو کارشناس ارشد مسائل بین الملل موسسه خاورمیانه.

العربی الجدید، تنها سیزده ماه پیش، کمتر کسی تصور می‌کرد که سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه به یکی از محور‌های اصلی کارزار انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تبدیل شود؛ اما حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، آمریکا را به سرعت در گرداب بحران‌های منطقه‌ای فرو برد.

حمایت واشنگتن از جنگ اسرائیل علیه غزه، شکاف‌های عمیقی را در جامعه آمریکا ایجاد کرده است؛ به‌ویژه میان اعراب و مسلمانان آمریکایی که از ارکان اصلی پایگاه رأی دموکرات‌ها در انتخابات‌های گذشته بوده‌اند. اینک بسیاری از این گروه‌ها از دولت فعلی دل سرد شده‌اند و اعلام کرده‌اند که در انتخابات امسال، از نامزد دموکرات حمایت نخواهند کرد. در ایالت حساس و سرنوشت‌ساز میشیگان، کاهش حمایت اعراب و مسلمانان آمریکایی از کامالا هریس می‌تواند به‌شدت بر نتیجه انتخابات تأثیرگذار باشد.

صرف‌نظر از این‌که کامالا هریس یا دونالد ترامپ در انتخابات آتی پیروز شوند، رئیس‌جمهور آینده با چالش‌های پیچیده‌ای در خاورمیانه روبه‌رو خواهد بود؛ از بحران‌های غزه و لبنان گرفته تا تنش‌های فزاینده میان اسرائیل و ایران. اگرچه نمی‌توان تصویر دقیقی از اوضاع منطقه در زمان آغاز به کار چهل‌وهفتمین رئیس‌جمهور آمریکا در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ داشت، اما به نظر نمی‌رسد خشونت‌ها در غزه، لبنان و دیگر نقاط منطقه تا آن زمان پایان یابد.

در ایران و جهان عرب، دولت‌ها امیدوارند که جانشین جو بایدن گام‌هایی جدی برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای و مهار اسرائیل بردارد. نگرانی سیاست‌گذاران منطقه‌ای این است که درگیری‌های غزه و لبنان به سرعت به یک بحران منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شود. دکتر عسل راد، پژوهشگر مسائل خاورمیانه معتقد است: «غزه یک مسئله اساسی است، نه تنها به دلیل تداوم خشونت‌ها، بلکه به این دلیل که ریشه بسیاری از تنش‌های بزرگ‌تر منطقه‌ای در آن نهفته است. گسترش حملات اسرائیل و محاصره شمال غزه، به نوعی به پاکسازی قومی برای تخلیه منطقه از ساکنانش تبدیل شده است. کمیسیونر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد این وضعیت را تاریک‌ترین لحظه این درگیری توصیف کرده است.» وی افزود: «تهاجم اسرائیل به لبنان و حمله نظامی به ایران، سوریه و عراق ریسک جنگ تمام عیار با ایران را افزایش داده و ممکن است پای آمریکا را به مداخلات نظامی باز کند.»

در سال‌های اخیر، نفوذ آمریکا در منطقه کاهش یافته و رقابت قدرت‌های بزرگ به‌ویژه چین و روسیه، در خاورمیانه شدت گرفته است. نحوه تطابق کشور‌های منطقه با این شرایط جدید می‌تواند نقشی اساسی در شکل‌دهی نظم ژئوپلیتیکی خاورمیانه و جهت‌گیری سیاست خارجی آمریکا ایفا کند.

دکتر استیون رایت، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه حمد بن خلیفه معتقد است: روابط آمریکا و خاورمیانه به مقطعی حساس رسیده است. نفوذ آمریکا در منطقه از سال ۲۰۰۳ به‌طور پیوسته رو به کاهش است و بحران غزه این روند را سرعت بخشیده است. رئیس‌جمهور آینده آمریکا با چالشی اساسی مواجه است: تدوین راهبردی که نه تنها جنگ غزه را پایان دهد، بلکه مسیری معتبر برای تشکیل دولت فلسطینی فراهم آورد. در غیر این صورت، کشور‌های منطقه به دنبال راه‌حل‌های واقع‌بینانه‌تر خواهند رفت؛ همان‌طور که در تعاملات دیپلماتیک اخیر میان ایران و کشور‌های خلیج فارس شاهد بوده‌ایم. کشور‌های خاورمیانه به‌طور طبیعی به سوی روابط متوازن‌تر با قدرت‌های جهانی همچون چین و روسیه گرایش پیدا می‌کنند و آینده تعاملات آمریکا در منطقه به شدت در معرض خطر قرار دارد.»

آینده مبهم روابط ایران و آمریکا: دیپلماسی یا فشار حداکثری؟

مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران خواستار بهبود روابط ایران با ایالات متحده و دیگر قدرت‌های غربی شده است؛ وی امیدوار است که ایران بتواند از بار سنگین تحریم‌ها بکاهد، چرا که اقتصاد کشور به شدت به چنین گشایشی نیازمند است. اگر هریس یا ترامپ، به جای افزایش تهدید و تحریم، رویکردی دیپلماتیک به درخواست‌های مسعود پزشکیان در پیش بگیرند، احتمالاً با واکنشی مثبت از سوی تهران روبه‌رو خواهند شد. با این حال، نمی‌توان از یک دیدگاه واحد در جمهوری اسلامی ایران نسبت به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا سخن گفت؛ زیرا درون نظام، جناح‌ها و دیدگاه‌های متنوعی با اهداف و آرمان‌های گوناگون وجود دارند.

برخی از این جناح‌ها ممکن است به این نتیجه برسند که جمهوری اسلامی در این انتخابات تقریباً منفعتی ندارد. دکتر علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین‌المللی بحران معتقد است: «برخی افراد در ایران ممکن است بر این باور باشند که نتایج انتخابات آمریکا نباید بر استراتژی ایران تأثیر بگذارد؛ چنانچه واشنگتن سیاست‌های سختگیرانه‌تری اتخاذ کند، ایران قادر به تحمل این آسیب‌ها خواهد بود و اگر فرصتی برای تعامل فراهم شود، می‌توان به همان ترتیب آن را نادیده گرفت» وی افزود: آن ها به جای توسعه روابط با آمریکا و اروپا، بر گسترش روابط با روسیه، چین، کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس و جهان در حال توسعه تاکید می کنند.»

با این وجود، مشخص نیست که آیا کامالا هریس یا دونالد ترامپ تمایلی به کاهش تحریم‌ها علیه ایران دارند یا خیر. کامالا هریس اخیراً ایران را «بزرگ‌ترین دشمن آمریکا» نامیده است و دونالد ترامپ نیز در سال ۲۰۱۸ به‌طور یک‌جانبه از توافق برجام خارج شد و سیاست «فشار حداکثری» را علیه ایران در پیش گرفت. او پس از خروج از کاخ سفید، دولت بایدن-هریس را به سازش در قبال تهران متهم کرده است.

برای برخی از جناح‌ها در ایران، پیروزی کامالا هریس ممکن است گزینه‌ای به‌نسبت مناسب‌تر باشد، زیرا ریاست‌جمهوری او می‌تواند به تداوم نسبی سیاست خارجی بایدن منجر شود؛ رویکردی که ممکن است گشایشی برای گفتگو‌های میان ایران و آمریکا و حتی دستیابی به تفاهم‌های تاکتیکی به‌همراه داشته باشد.

دکتر مهران حقیریان، مدیر ابتکارات منطقه‌ای در بنیاد بورس و بازار لندن معتقد است: «برای برخی در ایران، پیروزی هریس فرصتی برای کاهش بی‌ثباتی‌ها و عدم‌پیش‌بینی‌پذیری‌های مرتبط با ترامپ است. با این حال، انتظار می‌رود که سیاست آمریکا در همان مسیری که توسط بایدن تعیین شده است، ادامه یابد. ایران احتمالاً همچنان با تلاش‌های مهار مواجه خواهد بود، اما ممکن است در این مسیر، راه‌های دیپلماتیکی برای حل مسئله هسته‌ای نیز فراهم شود.»

دکتر حقیریان در ادامه اظهاراتش بیان کرد: «ایران در شرایط کنونی و با توجه به کنگره دوپاره آمریکا، سیاست کلی واشنگتن را چه تحت ریاست جمهوری یک جمهوری خواه باشد چه یک دموکرات نسبتا ثابت می‌داند. اگرچه دولت هریس احتمالاً مانند ترامپ فشار مستقیم وارد نخواهد کرد، اما پیش‌بینی‌ناپذیری ترامپ می‌تواند چالشی ویژه – و شاید فرصتی استراتژیک – برای تهران باشد. برخی جناح‌های ایرانی این وضعیت را فرصتی برای بهره‌برداری از رفتار غیرقابل پیش‌بینی ترامپ می‌دانند، به جای آنکه برای چهار سال دیگر تحت فشار سیاست‌های فعلی باقی بمانند»

آینده روابط ایران و آمریکا، همچون زمین شطرنجی است که هر حرکت بازیکنان می‌تواند نتایجی غیرقابل‌پیش‌بینی به همراه داشته باشد و راهبرد‌های تازه‌ای را برای سال‌های آتی رقم بزند.

انتخابات آمریکا و امید اندک اعراب خلیج فارس به تغییر سیاست‌های واشنگتن

رهبران کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) عمیقاً نگران تشدید درگیری‌ها در خاورمیانه هستند. عملکرد دولت بایدن در قبال بحران‌های غزه و لبنان موجی از ناامیدی را در میان مقامات این کشور‌ها ایجاد کرده است، چرا که آنها انتظار داشتند کاخ سفید برای کنترل اقدامات اسرائیل فشار بیشتری وارد کند. اما واشنگتن نه‌تن‌ها از اسرائیل بی‌قید و شرط حمایت کرده، بلکه از اعمال محدودیت بر انتقال تسلیحات به این کشور نیز خودداری کرده است. این موضع‌گیری به دولت نتانیاهو این اطمینان را داده که می‌تواند بدون نگرانی از پیامد‌های بین‌المللی به اقدامات خود ادامه دهد.

در میان کشور‌های عرب خلیج فارس، امید اندکی به انتخاب هر یک از دو نامزد آمریکایی، کامالا هریس یا دونالد ترامپ، به عنوان منجی صلح وجود دارد. آنان نسبت به این‌که هر یک از این دو بتوانند تغییر اساسی در سیاست خارجی واشنگتن ایجاد کنند و راه حلی پایدار برای بحران‌های ریشه‌ای منطقه بیابند، تردید دارند.

بسیاری از اعراب خلیج فارس معتقدند که اگر کامالا هریس پیروز شود، احتمالاً سیاست‌های فعلی واشنگتن در خاورمیانه را ادامه خواهد داد. سیاست‌گذاران و شهروندان شورای همکاری خلیج فارس با توجه به تجربه ۱۳ ماه گذشته، نسبت به این چشم‌انداز احساس نگرانی می‌کنند. رهبران کشور‌های عربی در صورت پیروزی هریس، انتظار دارند که او به‌جای صرف بیانات و شعار‌های سیاسی، به اقدامات ملموسی روی آورد. آنان امیدوارند که واشنگتن سیاست خود را در قبال غزه بازنگری کند و به دیپلماسی‌ای توجه داشته باشد که شکایات و مطالبات فلسطینی‌ها را نیز در نظر گیرد.

با این حال، برخی رهبران کشور‌های عربی خلیج فارس ممکن است دونالد ترامپ را گزینه‌ای ببینند که احتمال بیشتری دارد برای پایان دادن به بحران غزه اقدام قاطعانه‌ای انجام دهد. تمایل ترامپ به دستاورد‌های دیپلماتیک مشخص می‌تواند به تلاش‌ها برای رسیدن به توافق سرعت ببخشد؛ اما واقعیت این است که هر دو نامزد حمایت کامل خود از اسرائیل را ابراز کرده‌اند و احتمالاً فشار واقعی بر این کشور اعمال نخواهند کرد.

لزوم تحول بنیادین در سیاست خارجی آمریکا

رئیس‌جمهور آینده ایالات متحده باید بازسازی تصویر این کشور در خاورمیانه و دیگر مناطق جهان را در اولویت قرار دهد. حمایت مستمر واشنگتن از عملیات نظامی پیشرفته اسرائیل در غزه طی سیزده ماه گذشته، به‌شدت به اعتبار آمریکا در میان جوامع عربی و اسلامی لطمه وارد کرده است.

پس از رخداد‌های ۷ اکتبر ۲۰۲۳، دولت بایدن به‌جای پیشبرد دیپلماسی مؤثر، سکوت پیشه کرد و این رویکرد، تنها به تشدید بی‌ثباتی در منطقه منجر شد. حتی متحدان نزدیک واشنگتن در خاورمیانه نیز اکنون بیش از هر زمان دیگری از رهبری آمریکا سرخورده‌اند. شهیرا امین، روزنامه‌نگار برجسته مصری در این‌باره می‌گوید: «دولت بایدن فرصت‌های متعددی را برای درخواست آتش‌بس و آغاز مذاکرات مربوط به آزادی گروگان‌ها میان حماس و اسرائیل از دست داد. در عوض، از رویکرد انتقام‌جویانه اسرائیل حمایت کرد و بر حق دفاع این کشور تأکید ورزید. این سیاست نه تنها ارزش‌های اساسی آمریکا را زیر سؤال برد، بلکه منافع ایالات متحده را در معرض خطر قرار داد؛ به‌گونه‌ای که اکنون فعالان در خاورمیانه، دولت آمریکا را به ریاکاری و دوگانگی متهم می‌کنند.»

شهیرا امین معتقد است که دولت بعدی ایالات متحده باید به‌جای اتکای بیش از حد بر نظامی‌گری، به تقویت نفوذ نرم، دیپلماسی و تلاش برای دستیابی به صلحی عادلانه و پایدار میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها توجه کند.  واشنگتن همچنان بی‌رویه به گزینه‌های نظامی متوسل می‌شود. تأمین تسلیحات برای اسرائیل با هدف نابودی حماس و حزب‌الله، نه خاورمیانه و نه ایالات متحده را امن‌تر نمی‌سازد؛ بلکه این دیپلماسی است که می‌تواند زمینه‌ساز امنیت و ثبات واقعی باشد.

  • منبع خبر : فرارو