«بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم» «مدل موفقیت» «فلسفه ی آمدنمان را کشف کنیم! » +مقدمه: «عشق ما را پی کاری به جهان آورده است/ادب این است که مشغول تماشا نشویم» «صائب تبریزی» جان سی مکسول از بزرگان علم مدیریت نوین مانا بیان می نماید: «دو روز بزرگ در زندگی هر انسانی […]

«بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم»

«مدل موفقیت»

«فلسفه ی آمدنمان را کشف کنیم! »

+مقدمه:

«عشق ما را پی کاری به جهان آورده است/ادب این است که مشغول تماشا نشویم»
«صائب تبریزی»

جان سی مکسول از بزرگان علم مدیریت نوین مانا بیان می نماید:
«دو روز بزرگ در زندگی هر انسانی هست:روزی که به دنیا می آید و روزی که دلیل آمدنش را کشف می کند».
در حقیقت، روز اول به روز«تولدانسان» اشاره دارد و روز دوم به روز
«تحول انسان!»
استفان کاوی نویسنده ی کتاب هفت عادت مردمان مؤثر و خانواده های کامروا؛نیز در همین باب می فرماید:
«وقتی می فهمیم چه کارهایی برایمان اهمیت و اولویت بیشتری دارند،زندگی خود را متفاوت می سازیم و با حفظ این اولویت های پرشور، هر روز را به گونه‌ای زنده تر،مهیج تر و متفاوت تر سپری می کنیم».
شناخت خویشتن؛ شناخت رسالت و مأموریت خود و همچنین کشف فلسفه ی آمدن مان بر روی کره ی خاکی و این سیاره؛زیبا ترین و مهم ترین رسالتی است که می توانیم در پرتو آن ببالیم!

+گام اول: «خود دانی»

یکی از اندیشمندان می فرماید:
«اگر هزاران کتاب خوانده باشی اما خودت را نخوانده باشی؛ هیچ نمی دانی! ».
یکی از کتاب های بزرگ عالم هستی؛
کتاب وجود انسان است.
«کتاب انسان» دارای فصول متنوع و متعددی می باشد که برای خوانش آن باید ابتدا «مفاهیم انسانی» را بدانیم و بازخوانی نماییم و سپس از این رهگذر؛ سطر سطر وجود انسان را
واکاوی نموده تا در پرتو این خواندن و آموختن؛با نقاط قوت و همچنین کاستی های این سرزمین وجودی آشنایی یابیم.

راه خود دانی از مسیر:
«خود مشاهده گری؛ خودانگاری مثبت و خود آغاز گری می گذرد»

برای خود مشاهده گری مفید و مؤثر، باید ابتدا بدانیم:

_مفاهیم و معانی ای که برای تعقل و تعامل برمی گزینیم کدامند؟
_ارزش هایی که در زندگی می آفرینیم و بر می گزینیم کدامند؟
_انتخاب های ما در سفر زندگانی کدامند؟
_باورهای مثبت و سازنده ما کدامند؟
_عادت های ما کدامند؟
_تصورات و تجسم های ما از خودمان کدامند؟
_تعریف و تفسیر ما از خومان چیست؟
در کل چه ادراک و احساسی نسبت به خویشتن خویش داریم و….

و سپس اگر می خواهیم پیشرفت و رشد نماییم، باید علاوه بر آن که خودمان را خوب بدانیم و بشناسیم؛نقاط قوت و نقاط ضعف،علایق و فرصت هایمان را تعیین کنیم؛نه تنها مقصد خویش را بدانیم بلکه مشخص کنیم در حال حاضر کجا ایستاده ایم!!
و سپس با یک نگاه
«نقاط قوت محور»
داشته های وجودی خود را استخراج و اکتشاف نماییم و خویشتن خویش را ارج نموده؛ احترام به خود و افتخار به خود را تمرین نماییم و به« توسعه ی خود» دست یابیم..

از همین باب است که حکیم ناصر خسرو قبادیانی در ابیاتی جاودانه می سراید:

«بدان خود را که گر خود را بدانی/

زخود هم نیک و هم بد را بدانی/

شناسای وجود خویشتن شو/

پس آنگه سرفراز انجمن شو/

چو خود دانی همه دانسته باشی/

چو دانستی ز هر بد رسته باشی/

ندانی قدر خود زیرا چنینی/

خدا بینی اگر خود را ببینی/

تورا نه چرخ و هفت اختر غلام است/

تو شاگرد تنی حیفی تمام است/

مشو پایبند لذات بهیمی/

اگر جویای آن خرم نعیمی »

کتاب وجود انسان؛یک آغاز دارد و یک پایان!!
اما برخی از انسان ها در بین این آغاز و پایان؛ هزاران بار آغاز می نمایند که هیچ پایانی بر آن نیست!

+گام دوم: « خود یابی»

شهسوار خرد و ادب حضرت علی علیه السلام در تعبیری فاخر و فخیم
می فرماید:

«در شگفتم از کسی که گمشده ی خویش را می جوید در حالی که خود را گم کرده و در پی یافتن آن نیست!».

یکی از گنج های عزیز و عظیمی که در سفر زندگانی انسان از آن غفلت می نماید«گنج خویشتن و وجود» می باشد!
به تعبیر لسان الغیب حافظ:
«مرو به خانه ی ارباب بی مروت دهر/
که گنج عافیت در سرای خویشتن است»
متأسفانه آدمی گاها به جای اینکه به اکتشاف درون و خویشتن بپردازد به بیرون و دوردست ها خیره می شود و به جای آنکه به داشته های وجودی خویش بپردازد به نداشته ها تمرکز می نماید!
مولانا در همین باب جاودانه می سراید:
«ای کمان و تیرها برساخته/
صید نزدیک و تو دور انداخته/
هر که دورانداز تر او دورتر/
وز چنین گنجست او مهجورتر»

آیا سیستم های موقعیت یابی جهانی که امروز در وسایل نقلیه وجود دارند را دیده اید؟
یک آنتن روی سقف وسیله نقلیه است که یک سیگنال به یک ماهواره در آسمان می فرستد و آن ماهواره موقعیت کنونی آن را مشخص می کند،هنگامی که مقصد مدنظر را در سیستم رایانه ای وارد می کنید رایانه فاصله بین جایی که اینک در آن هستید تا جایی که می خواهید بروید را اندازه گیری می نماید و صفحه ی نمایشگر،مسافتی که باید بپیماید و همچنین بهترین مسیر را به شما پیشنهاد می دهد…
سیستم موقعیت یابی هرگز نمی پرسد: شما کجا بوده اید؟نمی پرسد: چرااین همه مدت آنجا بوده اید؟
تنها مأموریت آن این است که به شما کمک کند از جایی که هستید به جایی که می خواهید بروید برسید!
برای اینکه بتوانید به طور اثر بخش به سوی جایی که می خواهید در آن باشید پیش بروید بسیار مهم است که بدانید اینک نسبت به مقصد تعیین شده در چه موقعیتی هستید؟
در ساحت انسانی؛ خودیابی از طریق:
«خود پرسشگری؛ خود ارزیابی و خود اصلاحی» محقق می شود!
بدین سان امیر بیان حضرت علی علیه السلام در تعبیری فاخر می فرماید:
«آن کس که سؤال کرد آگاه شد؛آن کس که آگاه شد، عمل کرد و آن کس که عمل کرد سالم ماند».
بنابراین در سلوک انسانی؛ «خودیابی» در سطوح بسیار متعالی تری قرار دارد، به شکلی که انسان قادر است برای خودفهمی و یافتن خویشتن، با طرح پرسش های کلیدی؛ تصویر و تجسمی از اینکه:

« من کیستم؟_ کجا هستم؟_
چرا اینجا هستم؟_ چه باید بکنم؟_
به کجا خواهم رفت؟_چگونه خواهم رفت؟….. داشته و بیافریند.

از همین باب مولانا جادوانه می سراید:
«روز ها فکر من این است و همه شب سخنم/که چرا غافل از احوال دل خویشتنم/از کجا آمده ام،آمدنم بهر چه بود/ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم/ مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا/ یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم/ مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم/ ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست/به هوای سر کویش پر و بالی بزنم »

فلذا انسان دارای یک سیستم فوق پیشرفته می باشد که که مدیرعامل این سیستم؛قوه ی عقلانیه
و قدرت اندیشه می باشد و مدیر عامل این سیستم با انتخاب های عاملی که انجام می دهد این سیستم را به سمت تعالی یا بعضا تباهی سوق می دهد!

+گام سوم: «خود بیانی»

«شخصیت انسان در زیر زبان خویش نهفته است سخن بگوئید تا اینکه شناخته شوید».
«حضرت علی علیه السلام»

از منظر منشور حیات بخش آسمانی و الهی؛ قرآن حکیم؛آفرینش انسان در بین دو علم قرار گرفته است:
«الرحمن.علم القرآن.خلق الانسان.
علمه البیان…».
«خدای رحمان؛ قرآن را یاد داد؛
انسان را آفرید؛به او بیان آموخت..»
بنابراین آفرینش انسان بین دو علم قرآن و علم بیان قرار گرفته است و جالب آنکه اولین علمی که پس از خلقت؛ به انسان تعلیم داده شده است علم«بیان» است،چرا؟
زیرا، بیان بر روان تأثیر می گذارد و همچنین بیان از قدرت تبیین، تعبیر،تفسیر،تحلیل،تأویل،تشریح، آشکار شدن،هویدا شدن، روشنگری و… می آید.
بدین سان یکی از ریشه های انسان؛
از «إنس» می آید که در مقابل«جن»
به کار گرفته می شود و به معنای آشکار شدن و هویدا شدن است.
و یکی دیگر از ریشه های انسان از
« اُنس» می آید که به معنای الفت،صمیمیت،محبت… می باشد.
هر دوی این ریشه های انسانی؛
نمایانگر مؤلفه ی اساسی و حیاتی «ارتباط» می باشند؛به تعبیر کارل یاسپرس:
«عالی ترین دستاورد انسان در طول اعصار و دوران ها؛ هنر ارتباط و تعامل است…».
به هر حال؛ در هنر ارتباط بین فردی؛مؤلفه ی کارا و اثربخش،
پرده برداری از خویشتن خویش و همچنین خود آشکار سازی و به نوعی خود افشاگری می باشد؛ چرا که تا چیزی ابراز نشود، دریافت هم نخواهد شد به تعبیر عارف بزرگ مولانا:
«آدمی مخفی است در زیر زبان/
این زبان پرده است بر درگاه جان»
انسان در زیر زبان خویش نهان شده است و این زبان همانند پرده ای بر سرای جان و روان است!
این نگاه مولانا؛ در باب کشاف بودن عنصر زبان است، چرا که تا آدمی حرف نزند و خودش را ابراز و ابلاغ ننماید حقیقت باطنی و درونی او آشکار و هویدا نخواهد شد!
شوربختانه برخی از انسان ها در سفر زندگانی؛با وجود گنج ها و گنجینه های فراوانی که در سرزمین وجودی خویش دارند اما همه ی این گنج های درون را «انباشت» می نمایند و کمتر به «ابراز» آن می پردازند و همین نوع نگاه شخصی، باعث می شود که کمتر امتداد یابند و دربستر زمان اثربخشی و کارایی خویش را از دست بدهند …

+گام چهارم: «خودباوری»

یکی از اندیشمندان مغرب زمین می فرماید:
«اگر باور داری که می توانی، نیمی از راه را رفته ای؛نیمی دیگر برخاستن است..».
باورها در مسیر حیات، نقش فرمان زندگی را دارند!
باور به خود؛عالی ترین فرم و شکل باور است؛ما در سفر زندگی به طور کلی دو نوع باور را می توانیم همراه خود داشته باشیم :
__ باور توانمندی«اعتماد به نفس»

__ باور ارزشمندی «عزت نفس»

که در واقع، نقش دو بال انسان را دارند و آدمی برای توسعه ی شخصیتی و دست یابی به استانداردهای والای انسانی
به هر دوی این بال ها نیازمند است.
نتیجه ی سخن آنکه:
«خود باروری به خود باوری می انجامد».

+گام پنجم:«خودشکوفایی»

خود شکوفایی؛ به یک معنا؛ از من واقعی و موجود فراتر رفتن و به من آرمانی و مطلوب رسیدن…
خودشکوفایی، یعنی محقق ساختن حداکثر استعداد ها و توانایی های بالقوه ی فرد توسط خودش!
در کلام آبراهام مازلو؛ در باب شاخص های انسان های خود شکوفا؛
مؤلفه هایی همچون شکوفا نمودن استعدادها و توانایی های بالقوه ی فرد و همچنین احساس شادمانی و احساس رضایت از دست یابی به این استعدادها، مهم می باشد…
به همین علت مازلو بیان می کند:
«یک نوازنده باید بنوازد؛ یک نقاش باید نقاشی کند و یک شاعر باید بنویسید و بسراید،اگر قرار است در نهایت شاد باشد… انسان باید آدمی باشد که می تواند باشد!».
بنابراین همه ی ما اگر می خواهیم خود شکوفا باشیم؛ باید بهترین،کامل ترین و یکتا نسخه ی هستی جودی خویش باشیم به تعبیر مولانا که مانا می سراید:
«ای نسخه ی نامه ی الهی که توئی/
وی آینه ی جمال شاهی که توئی/
بیرون زتو نیست آنچه در عالم هست/درخودبطلب هر آنچه خواهی که توئی»

دکتر محمد کارگر

  • منبع خبر : نصیر بوشهر