«بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در مصحف عظیم» «موفقیت؛ به یک معنا؛حاصل مقیم شدن در مقام های والای انسانی است!…». «روی جانان طلبی آینه را قابل ساز// ورنه هرگز گل و نسرین ندمد زآهن و روی» «لسان الغیب حافظ» شهدای والامقام و بزرگان بلند مرتبه ی دفاع مقدس؛مقیم مقام های عظیم انسانی و الهی […]
«بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در مصحف عظیم»
«موفقیت؛ به یک معنا؛حاصل مقیم شدن در مقام های والای انسانی است!…».
«روی جانان طلبی آینه را قابل ساز// ورنه هرگز گل و نسرین ندمد زآهن و روی»
«لسان الغیب حافظ»
شهدای والامقام و بزرگان بلند مرتبه ی دفاع مقدس؛مقیم مقام های عظیم انسانی و الهی شدند و در مسیر تعالی و سیر و سلوک معنوی؛ با پای دل و قدرت عشق و اخلاص؛
یک شبه؛ ره صد ساله و بلکه هزار ساله پیمودند و به تعبیر فاخر و فخیم وحشی بافقی:
«وحشی هزار ساله ره از یار سوی یار// یک گام بیش نیست ولیکن به پای عشق »
ودر کوی نیک نامی و خوش نامی سکنی گزیدند…
آنسان که سعدی سخن می سراید:
«دولت جاوید یافت هر که نکونام زیست//کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را »
حال در این مقال؛ به ذکر برخی از این مقام های والا و اعلا؛ می پردازیم:
•• مقام عشق:
«هر آنکه در این حلقه نیست زنده به عشق//بر او نمرده به فتوای من نماز کنید»
«حافظ»
• دردعشق ………
«مرد را دردی اگر باشد خوش است//
درد بی دردی علاجش آتش است »
«مجذوب تبریزی»
بزرگترین و با عظمت ترین دردش،دردعشق بود؛در آخرین کلامش که عطر جاودانگی داشت جادوانه فرمود:
«هدف حیات و محرک زندگی من عشق است؛
زیبا تر از عشق ندیده ام و والاتر از عشق نخواسته ام….
عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد…»
چرا که انسان، تنها در پرتو اکسیر جاودانی «عشق» است که حیات می یابد و به دولت پایندگی دست می یابد آنسان که عارف بزرگ مولانا می سراید :
« مرده بدم زنده شدم،گریه بدم خنده شدم// دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم»…
همین درد عشق بود که سردار سربلند دل ها وبزرگ مرد میادین
«معرفت؛محبت و فتوت»
دکتر مصطفی چمران را اسماعیل وار به قربانگاه عشق کشانید تا عظمت وجود خویش را جان فدای
حق و حقیقت نماید و از این رهگذر
به مقام رفیع و منیع «اخلاص»
ره یابد و وجود سراسر گرما و روشنا بخشش؛ آفتاب عالم تاب سرزمین اخلاص و ایثار گردد؛
به تعبیر استاد سخن
افصح المتکلمین سعدی:
«اکسیرعشق بر مسم افتاد و زر شدم»
هر چند که راه عشق؛ راهی است که سالکان طریقت و طالبان حقیقت باید با پای دل و جان بپیمایند به تعبیر لسان الغیب حافظ:
«رهیست ره عشق که هیچش کناره نیست//آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست»
سردار سرافراز قربانگاه عشق دکتر مصطفی چمران تمام هستی خویش را به قربانگاه دهلاویه برد و در مقابل مدعیان زمان، ایستاده و سرو قامت به خاک افتاد و در واپسین صحنه های حضور؛ این حقیقت والا را بعنوان آخرین وصایای خویش؛
با زبان دل بر صفحه ی تاریخ انسانی زیبا و مانا؛ منقوش نمود :
« اما من؛منی که وصیت می کنم؛ منی که تو را دوست میدارم… آدم سادهای نیستم! …
من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزهام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازهای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است …
به سه خصلت ممتاز شدهام:
۱. عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم میبارد. در آتش عشق میسوزم و هدف حیات را جز عشق نمیشناسم. در زندگی جز عشق نمیخواهم، و جز به عشق زنده نیستم.
۲. فقر که از قید همه چیز آزاد و بینیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند، تأثیری در من نمیکند.
۳. تنهایی که مرا به عرفان اتصال میدهد. مرا با محرومیت آشنا میکند. کسی که محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق میسوزد. جز خدا کسی نمیتواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشکهای او را پاک نخواهند کرد. جز کوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر نالههای صبحگاه او را حس نخواهند کرد. به دنبال انسانی میگردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر میگردد، کمتر مییابد …
کسی که وصیت میکند آدم سادهای نیست. بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است.
آری ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت میکند …
عشق؛ هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیدهام و بالاتر از عشق چیزی نخواستهام. عشق است که روح مرا به تموج وا میدارد، قلب مرا به جوش میآورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر میکند، مرا از خودخواهی وخودبینی میرهاند، دنیای دیگری حس میکنم، در عالم وجود محو میشوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیدهای زیبابین پیدا میکنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا میربایند و از این عالم به دنیای دیگری میبرند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است …
به خاطر عشق است که فداکاری میکنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بیاعتنایی مینگرم و ابعاد دیگری را مییابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا میبینم و زیبائی را میپرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس میکنم، او را میپرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش میکنم …
میدانم که در این دنیا به عده زیادی محبت کردهام، حتی عشق ورزیدهام، ولی جواب بدی دیدهام.
عشق را به ضعف تعبیر میکنند و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده مینمایند! اما این بیخبران نمیدانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبت است، محرومند. نمیدانند که بزرگترین ابعاد زندگی را درک نکردهاند. نمیدانند که زرنگی آنها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن میدانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگتر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود میسوزم و لذت میبرم. این لذت بزرگترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید …».
__حقا و حقیقتا که در مسلخ عشق؛ نیک سیرتان و نیک نامان دوران را؛ عاشقانه و عارفانه ذبح می نمایند آنسان که لسان الغیب مانا می سراید:
«در مسلخ عشق جز نکو را نکشند»
•• مقام علم و عقل
«صاحب نظر..»
رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای،در بیانیه ی گام دوم انقلاب، در قسمت توصیه ها،اولین توصیه ای که می نمایند: «بحث از دانایی و توانایی است».
معظم له،در تعبیری فاخر می فرمایند: «دانش، آشکارترین وسیله ی عزت و قدرت یک کشور است.
روی دیگر دانایی،توانایی است».
با تفکر و تأمل در قرآن حکیم و سیره ی اهل بیت عصمت و طهارت نیز به«قدرت علم وحکمت»
پی می بریم آنجا که حضرت حق در قرآن می فرماید: «الله عزیز حکیم» پس به یک معنا «عزت را در پرتو حکمت» تحقق پذیرمی داند.
و همچنین شهسوار خرد و ادب حضرت علی علیه السلام در تعبیری جاودانه می فرماید: «علم،قدرت است.علم،سلطنت است.
هر کس آن را بیابد با آن یورش برد و هر کس آن را از دست دهد بر او یورش برند».
در نگاه ادیبان و شاعران نیز «قدرت علم» بسیار رهگشا و رهنماست آنجا که شاعر می فرماید:
«هر آنکس ز دانش برد توشه ای//
جهانی است بنشسته در گوشه ای//
هر آنکس به دانش شد آراسته//
جهانی بود پر ز هر خواسته ».
در دوران دفاع مقدس،بسیاری ازفرماندهان جنگ از « قدرت وتوان علمی بالا» بهره مند بودند و بسیار بهره می بردند.
از باب مثال، گرامی می داریم نام و یاد« ده تن» از این عالی مقامان، نظیر:
• سردار دکتر مصطفی چمران،
دارای دو دکترای تخصصی«دکترای فیزیک پلاسما و دکترای الکترونیک»از دانشگاه تگزاس و برکلی آمریکا.
• سردار آوینی،فوق لیسانس معماری از دانشگاه تهران.
• سردار مهدی باکری،دانش آموخته ی مهندسی مکانیک دانشگاه تبریز بود.
•سردارحاج ابراهیم همت،دانش آموخته ی دانشسرای تربیت معلم استان اصفهان بود.
• سردار حسن باقری،رتبه ۱۰۴ کنکور سراسری_رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران.
• سردار ناصر کاظمی،دانش آموخته رشته ی تربیت بدنی.
• سرتیپ خلبان بابایی،در سال ۱۳۴۸ در رشته پزشکی پذیرفته شد اما به علت علاقه ی زیاد به پرواز،رشته خلبانی را انتخاب نمود.
دانش آموخته ی دوره های مقدماتی و پیشرفته خلبانی در کشور آمریکا.
• سرلشکر خلبان عباس دوران،
در سال ۱۳۵۱ در دانشکده خلبانی تهران پذیرفته شد و سپس برای گذراندن دوره های تکمیلی خلبانی عازم کشور آمریکا و دانشگاه کلمبوس شد.
• سردار مهدی زین الدین،رتبه ی ۴ دانشگاه دولتی شیراز در سال ۱۳۵۶٫
• سرلشکر حسن آبشناسان،
فوق لیسانس علوم نظامی_دوره دیده ی دوره های رنجری کشور اسکاتلند.
__در حال حاضر نیز به زعم فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران ،
«موفقیت هایی که در حوزه ی هوا فضا به دست آمده به دلیل اعتماد به جوانان است».
ایشان در بخشی از سخنانشان بیان می دارند: «بیش از ۷۰ درصد از مدیران و فرماندهان در هوا فضای سپاه سنی بین ۳۰ الی ۴۰ سال دارند.
اگر از این الگو در دیگر بخش های کشوراستفاده شود این جهشی که در سپاه وهوا فضای سپاه امروز شاهد هستیم را در دیگر بخش ها خواهیم داشت».
••مقام عمل
«سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی//به عمل کار برآید به سخندانی نیست»
«افصح المتکلمین سعدی»
_«فصیح ترین زبان؛ زبان عمل است»
«شکسپیر»
_«عاقل بر عملش تکیه می کند اما جاهل بر آرزوهایش!!».
«حضرت علی علیه السلام»
شهدای والامقام؛دارای بیانیه ی مأموریت بودند و مکلف به ادای تکلیف انسانی و الهی…
آنان میدان دار میدان عمل و مکلف به ادای امانت و رسالت انسانی بودند…
شهدا نمونه های حقیقی عمل به وظیفه هستند…
شهدا رسالت و امانتی را که بر دوش می کشیدند به زیباترین و ماناترین شکل ممکن به سر منزل مقصود رسانیدند…
ذکر خاطره ای از شهید رشید و بلند مرتبه ی دفاع مقدس؛ سرلشکر ۳۱ عاشورا زنده یاد سردار مهدی باکری
در لحظه ی شهادت برادر نازنینش حمید باکری بسیار آموزنده است:
«در بحبوحه ی عملیات خیبر به سردار مهدی باکری اطلاع می دهند که برادرش حمید شهید شده است و می خواهند برای بازگرداندن پیکر مطهر او گروهی را اعزام نمایند اما وی ممانعت می کند و از پشت بیسیم این جمله را بر زبان جاری می سازد:
همه ی آن شهدایی که آنجا هستند برادر های من و برایم عین حمید هستند اگر توانستید همه را برگردانید حمید را هم بیاورید….».
سردار شهید مهدی باکری در وصیت نامه اش جادوانه بیان می نماید:
«خدایا! مرا پاکیزه بپذیر…
خدایا! تو قبولم کن…
دوست دارم وقتی شهید می شوم جسدم پیدا نشود تا یک وجب از خاک این دنیا را اشغال نکنم…»
سردارشهید باکری به مرادش رسید…
پس از شهادتش در عملیات بدر؛ گروهی برای بازگرداندن پیکرش اقدام نمودند اما هنگام انتقال پیکر شهید باکری؛ قایق آن ها مورد اصابت شلیک مستقیم آر پی جی نیروهای عراقی قرار گرفت و در اروند رود غرق گردید…
پیکر وی و سربازانش هیچ گاه یافت نشد.
از همین باب است که شهریار خرد و ادب حضرت علی علیه السلام در تعبیری جاودانه می فرماید:
«کسی که اعمالش او را به جایی نرساند؛افتخارات خاندانش او را به جایی نخواهد رسانید…».
•• مقام اخلاق:
«به حسن و خلق توان کرد صید اهل نظر// به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را»
«لسان الغیب حافظ»
نقل شده است هنگامی که در جنگ بین کشور فرانسه و هلند، کشور فرانسه نتوانست موفق گردد،پادشاه
کشور فرانسه از وزیرش پرسید: با اینکه وسعت آب و خاک ما نسبت به سرزمین آن ها بیشتر بود و همچنین تعداد سربازان و سپاهیانمان
افزون تر،پس چرا نتوانستیم بر آن ها پیروز شویم؟
وزیر در پاسخ گفت: ای پادشاه،قدرت یک کشور در وسعت آب وخاک و افزونی تعداد سپاهیانش نیست بلکه در اخلاقیات مردمان و نیروهای انسانی آن کشور است.
از همین باب است که زنده یاد ملک الشعرای بهار مانا می فرماید:«اقوام روزگار به اخلاق زنده اند//قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است».
پیامبر رحمت و معرفت حضرت محمد«ص» با آنکه خود مظهر تمام نمای«اخلاق بزرگ منشانه و بزرگ وارانه» هست و جلوه گاه فضائل اخلاقی و والاتر از آن مکارم اخلاقی است، جاودانه در باب هدف از رسالت و بعثتش می فرماید: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»
•• مقام اخلاص:
امیر دانایی و نکویی حضرت علی علیه السلام در تعبیری فاخر می فرماید: «کسی که باطن و ظاهر،کردار وگفتارش باهم متفاوت نباشد، همانا امانت الهی را ادا و «اخلاص» در بندگی را رعایت کرده است. در حکمتی زیبا از معصوم در باب«اخلاص» آمده است:«حیات زمین به حیات انسان بستگی دارد،و حیات انسان منوط به حیات علم است، وحیات علم به حیات عمل بستگی دارد و حیات عمل نیز به حیات نیست وابسته است و حیات نیت نیز به«اخلاص» بستگی دارد» .
_به راستی که حماسه سازان دفاع مقدس و رزمندگان راه حق و حقیقت با تأسی از سرور احرار عالم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و علمدار و سقای باوفایش حضرت اباالفضل العباس«ع»، میدان داران بی ادعای میادین«اخلاق و اخلاص» بودند و سلوک انس و اخلاقی شان بهترین گواه بر این مدعاست.
در حقیقت این اکسیر عشق و اخلاص است که یک شخصیت و یک نهضت را در تاریخ انسانی و در پیشگاه الهی جاودانه می سازد،فرزندان برومند ما در دوران دفاع مقدس با اقتدا به مقتدای صدق و راستی و همچنین زیباترین مظهر اخلاق و اخلاص؛ حضرت علی«ع» حماسه ای ماندگار آفرینش نمودند، و بی سبب نیست که عارف بزرگ مولانا در همین باب مانا می سراید:
«از علی آموز اخلاص عمل// شیرحق را دان منزه از دغل//
گفت من تیغ از پی حق می زنم// بنده ی حقم نه مأمور تنم//
که نیم، کوهم ز صبر و حلم و داد// کوه را کی در رباید تندباد » .
•• نکته ی کلیدی:
«تکیه برقدرت جوانی»
با توجه و تعمق در نهضت جاودانه ی عاشورا و بررسی سلوک عاشقانه و عارفانه سرور احرار عالم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام نیز نقش جوانان بنی هاشم و همچنین تکیه بر قدرت جوانی،بیش از پیش هویدا می شود،آنجا که قلب سپاه و علمداری میدان« شجاعت، مروت و فتوت» را به سقای ادب و وفا، حضرت اباالفضل العباس ۳۴ ساله می سپاردکه هم دارای شاخص های انسانی: «شجاعت و شهامت است و هم دارای بصیرت،معرفت و محبت». و جناحین سپاه را به پیشکسوتان و صاحبان تجربه می سپارد.
البته ذکر این مؤلفه ی اساسی و حیاتی در اینجا الزام است که حصول موفقیت و کامیابی برای جوانان در میادین مدیریتی منوط است به استفاده ی صحیح از قدرت تدبر و تجربه، آنسان که امیر بیان حضرت علی علیه السلام می فرماید: «بر تو باد به همنشینی با صاحبان تجربه،چرا که صاحبان تجربه، تجربه را به گرانی به دست می آورند و تو به ارزانی دریافت می نمایی ».
در بررسی رویکرد حماسه سازان دفاع مقدس نیز به زیبایی و مانایی درمی یابیم که بخش اعظمی «بالغ بر ۴۵ نفر» از سرداران و فرماندهان دوران دفاع مقدس جوانان زیر ۴۰ سال بوده اند که خیلی از آنها در لحظه ی شهادت، در سنین بین ۲۰ الی ۳۰ سال،زندگانی را سپری می نموده اند.
شاهد مثال ما در اینجا« ده تن »از انسان های نیک سیرت و نیک نامی هستند که در ادامه با کمال افتخاراز این صاحب منصبان و عالی مقامان یاد خواهیم نمود:
• سردار شهید مهدی باکری،سن ۳۰ سال«فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا».
• سردار شهید حاج ابراهیم همت،سن ۲۸ سال«فرماندهی تیپ ۲۷ محمد رسول الله_سردار خیبر».
• سردار شهید حاج حسین خرازی،سن ۲۹ سال«فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین».
• سرتیپ شهید عباس بابایی،سن ۳۷ سال«جانشین فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران».
• سردار شهید مهدی
زین الدین،سن ۲۵ سال«از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی».
• سردار شهید حسن باقری،سن ۲۷ سال«جانشین فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی».
• سردار شهید ناصر کاظمی،سن ۲۶ سال«از فرماندهان بنام سپاه پاسداران انقلاب اسلام
• سردار شهید کاوه،سن ۲۵ سال
«فرمانده تیپ ویژه شهدا».
• سرلشکر شهید خلبان عباس دوران،سن ۳۲ سال.
• سردار شهید بروجردی،سن ۲۹ سال
«از فرماندهان رشید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»
- منبع خبر : نصیر بوشهر
https://nasirboushehronline.ir/?p=3381
Thursday, 21 November , 2024