«بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم» « هنر و گهر زندگی» «در خاکدان ما گهر زندگی گم است/این گوهری که گم شده مائیم یا که اوست» « اقبال لاهوری» • «هرچه داری به پای زندگی بریز؛تا مرگ نتواند چیزی با خود ببرد…!» «جیم–هریسون» + « ۲۰ نکته ی کوتاه؛ اما کلیدی– اساسی […]

«بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم»

« هنر و گهر زندگی»

«در خاکدان ما گهر زندگی گم است/این گوهری که گم شده مائیم یا که اوست» « اقبال لاهوری»

• «هرچه داری به پای زندگی بریز؛تا مرگ نتواند چیزی با خود ببرد…!»
«جیم–هریسون»

+ « ۲۰ نکته ی کوتاه؛ اما کلیدی– اساسی و حیاتی در باب هنر و گهر زندگی… »

{بخش دوم}

••نکته ی اول:
«اساتید زندگی را بیابیم و بشناسیم!»
«استاد زندگی داشته باشیم!»

+به تعبیر فخیم لسان الغیب حافظ:
«طی این مرحله بی همرهی خضر مکن/ظلمات است بترس از خطر گمراهی»

+تمامی انسان های بزرگ و موفق در سفر حیات خود؛استاد زندگی داشته اند تا آن که:
«آداب وآیین زندگی راآموخته اند!»
همچون حلقه ی ارتباطی مولانا با شمس؛محی الدین عربی؛عطار و …

••نکته ی دوم:
«بهترین خودتان باشید!»

چگونه؟

+ تعهد به عالی بودن داشته باشید!
«لومباردی»

+چنان باشید که بتوانید به هر کسی بگوییم شبیه من باش!».

+کامل گرا نباشیم بلکه کمال گرا باشیم!!

+تکیه برقابلیت ها؛کفایت ها؛ظرفیت ها……
«روی جانان طلبی آینه را قابل ساز/
ورنه هرگز گل و نسرین ندمد زآهن و روی» «لسان الغیب حافظ»

+ گودین می گوید:
«اگر در این مسیری که انتخاب نموده ای می توانی بهترین خودت وبرترین گزینه باشی و به بهترین تبدیل شوی،مسیرت را ادامه بده،چرا که در غیر این صورت تمامی منابعی که تاکنون برای رسیدن به اینجا صرف کرده ای تلف خواهد شد وگرنه مسیرت را تغییر بده!!!».

••نکته ی سوم:
«هنر «غنی سازی» لحظات زندگی را بدانیم!»

+به قول سهراب سپهری:
«زندگی؛آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است…!».

+ «در این خاک در این پاک به جز عشق؛ به جزمهر دگر هیچ نکاریم!» «مولانا»

–درکشتزار زندگی؛ بذر محبت و معرفت بکاریم…!

••نکته ی چهارم:
«عشق یاب باشید نه نقص یاب!!»

«کمال سرمحبت ببین نه نقص و گناه/ که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند» «لسان الغیب حافظ»

+ انسان به طور کلی دارای دو نوع اندیشه می باشد:
«اندیشه ی فراوانی–اندیشه ی کمبود»
هنگامی که آدمی دارای اندیشه ی کمبود باشد؛
نقص ها؛ عیب ها؛قبح ها را می بیند و دچار بد اندیشی می گردد؛از همین باب است که شهسوار خرد و ادب حضرت علی«ع» می فرماید:
«بد اندیشی؛آفت زندگانی است..».
اما اگر انسان دارای اندیشه ی فراوانی باشد؛ زیبایی ها و حسن ها را می بیند و به تعبیری عشق یاب و دارای قدرت جذب و جاذبه می گردد…
از همین باب است که لسان الغیب حافظ مانا می سراید:
«به حسن و خلق توان کرد صید اهل نظر/به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را»
بنابراین مثبت اندیشی؛مایه ی شعف و سرور درون خواهد بود….

••نکته ی پنجم:
« به مقام پختگی برسید!»

• چگونه؟
+ «مایه داشته باشیم_بی مایه فطیر است!»
انسان های دارای بن مایه شخصیتی و مایه های ی انسانی؛
عزیز و عظیم اند…

+ «جا بیافتیم!»
همانند یک غذای پخته و لذیذ!!
«این دیگ زخامی است که در جوش و خروش است/چون پخته شد و لذت دم دید خموش است»
«حکیم جلوه»

+ «دم بکشیم تا طعم بگیریم!»
همانند چایی که تا دم نکشد؛
طعم و رنگ نمی گیرد!!

•• نکته ی ششم:
«زیبا ببینیم و زیبایی ها را ببینیم!»

+ آناتول فرانس:
«اگر مرا مخیر کنند که زیبایی یا حقیقت را انتخاب نمایم؛ من بی درنگ زیبایی را انتخاب خواهم نمود… زیرا اطمینان دارم در زیبایی حقیقتی نهفته است که بالاتر از خود حقیقت است!!
قدمی فراتر گذاشته و می گویم:
هیچ چیز دنیا حقیقت ندارد مگر زیبایی…!».

+نابینا کسی نیست که نتواند ببیند و نتواند بخواند و ننویسد؛ بلکه کسی است که زیبایی را نشناسد و آن را نپرستد..! «طه حسین»

+ زیبایی؛ حذف زوائد است…
زیبایی؛پاک سازی و پالایش زیاده هاست…
زیبایی؛ پاک کننده اضافات است…
«میکل آنژ»

••نکته ی هفتم:
«در سفر زندگانی؛فلسفه ی دیدار داشته باشیم!»

+ مولانا تا چهل سالگی در قونیه استاد بود و درس فقه می گفت تا اینکه در اثر یک دیدار؛تحولی شگرف در ساحت وجودی اش حادث می شود و دارای یک «افق دید و افق فکری» جدید می گردد!!
به همین علت است که جادوانه می فرماید:

«گریه بدم خنده شدم؛مرده بدم زنده شدم/دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم/دیده ی سیر است مرا/جان دلیر است مرا/
«زهره ی شیر است مرا/ زهره ی تابنده شدم »

+حضرت علی علیه السلام در فرموده ای بدین مضمون؛ خطاب به فرماندار مصرمالک اشتر نخعی؛ می فرماید:
«بر تو باد به همنشینی با صاحبان:
علم؛حلم و حکمت…
از حکماء؛حکمت…
از علما؛ علم…
و از حلما؛حلم را بیاموز و به کار گیر..»

••نکته ی هشتم:
«پکیج زبانی داشته باشیم!»
«خلق الانسان_علمه البیان…»
+چرا بیان مهم است؟
–به دلیل اینکه بیان؛بر روان تأثیر
می گذارد!
«ای زبان هم آتش و هم خرمنی/چند این آتش در این خرمن زنی/
ای زبان هم گنج بی پایان تویی/
ای زبان هم رنج بی درمان تویی »
«مولانا»

–انسان با قدرت بیان می تواند آفرینش گری بنماید و خلق کند!
به تعبیر بزرگان علم ارتباطات:
«هر چیزی که به زبان آید؛به جهان آید…»
و….

••نکته ی نهم:
«حلقه ی اتصال و ارتباطی موفق داشته باشیم!»
+ به تعبیر فاخر جیم ران:
«دوستانت را به من نشان بده تا آینده ات را به تو نشان دهم…».
+ بر انسان های تأثیر گذار؛ اثربگذاریم…
+قبیله ی گمشده ی خود را بیابید..!

••نکته ی دهم:
«مقیم والاترین و بالاترین مقام های انسانی شویم!!»
— نخستین مقام : مقام عقل
— دومین مقام : مقام دل
+آنسان که رسول مکرم اسلام حضرت محمد«ص» مقیم این مقام های والای انسانی می باشد ؛ در همین باب شیخ محمود شبستری جاودانه می سراید:
«مقام دل گشایش جمع جمع است/
جمال جان فزایش شمع جمع است»

••نکته ی یازدهم:
«سطح خود و استاندارد هایمان را بالا ببریم!»

+یک ماهیگیر با تجربه به نیکی می داند که اگر سطح آب بالا باشد صید ماهی؛ دست یافتنی تر خواهد بود! چرا که اگر سطح آب بالا باشد ماهی ها از عمق آب؛ بیشتر به سوی سطح آب حرکت می کنند…
نتیجه آن که:
انسان هم اگر می خواهد در حیات اجتماعی؛توسط همنوعان مورد توجه؛تأیید؛تصدیق و پذیرش واقع شود باید سطح خودش را بالا ببرد تا این که در بازار وجود مدیریت توزیع و دریافت مناسبی داشته باشد!!
«تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف/مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی» «لسان الغیب حافظ»

+بنابراین:
«اگر چراغ درونمان را روشن نگاه داریم این روشنایی به بیرون نیز تابندگی خواهد نمود!»

+نکته ی دوازهم:
«شادی کلید زندگی است»

+هنگامی که کودکی پنج ساله بودم مادرم همیشه به من می گفت:
«شاد بودن کلید خوشبختی در زندگی است».
وقتی بزرگتر شدم و به مدرسه رفتم معلمان از من می پرسیدند:
وقتی بزرگ شدید می خواهید چه کاری انجام بدهید؟
و من پاسخ می دادم:
«می خواهم شاد باشم»
آنها به من می گفتند تو درس را متوجه نمی شوی تو خنگی…!
و من هم به آنها می گفتم:
شما هم زندگی را نمی فهمید!!
«جان لنون»

••نکته ی سیزدهم:
«فرصت های دوست داشتن کوتاه است!»

–یکی از کلیدهای ارتباطی آن است که دیگران را کمتر قضاوت نماییم؛چرا که مادر ترزا در تعبیری فخیم بیان می نماید:
«اگر به قضاوت کردن در مورد دیگران بپردازید فرصت دوست داشتن آن ها را از دست می دهیم!».
«مرغ محبتم من کی آب و دانه خواهم/با من یگانگی کن، یار یگانه خواهم»
«معینی کرمانشاهی»

••نکته ی چهاردهم:
«شمعی بیافروزید!!»

+«به تاریکی ها ناسزا مگوئید؛بلکه شمعی بیافروزید!!»
«کنفوسیوس»

+تاریکی با تاریکی از بین نمی رود بلکه با روشنایی از بین می رود…!
فلذا تا می توانیم در صحنه ی حضور؛ «نورکاوی و نور تابی» نماییم…

••نکته ی پانزدهم:
«ارتفاع نگاه باعث ارتقاء جایگاه می شود»
+داشتن پایگاه سبب ساز جایگاه خواهد شد!!
و یکی از عظیم ترین پایگاه های انسانی؛«پایگاه اندیشه» است…
«آید بهار و پیرهن بیشه نو شود/
نو تر برآورد گل اگر ریشه نو شود/
زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو/
زیبا تر آنکه در سرت اندیشه نو شود»
«منوچهر آتشی»

••نکته ی شانزدهم:
«مراقب معاشرت هایت باش!!»

• چرا؟
زیرا ؛ آدم های ارزان،گران تمام می شوند!!
از همین باب عارف بزرگ مولانا زیبا می سراید:
–«هر که او ارزان خرد؛ارزان دهد/گوهری؛طفلی به قرصی نان دهد»
–«کار مردان، روشنی و گرمی است/کار دونان، حیله و بی شرمی است»

••نکته ی هفدهم:
«هرگز از پای ننشینید!!»
+یکی از سیاست مداران بزرگ قرن بیستم، هنگامی که به دبیرستانی در لندن دعوت شد تا در حضور دانش آموزان از رموز موفقیت خویش؛ پرده بردارد.. فقط و فقط یک جمله گفت:
«هرگز و هرگز! از پای ننشینید!!»
«به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم»
«افصح المتکلمین سعدی»

••نکته ی هجدهم:
«از پایان به سمت آغاز؛
حرکت نمایید!!»

+استیو جابز:
«به یاد داشتن این نکته که به زودی خواهم مرد؛تنها محرک و وسیله ای است که مرا در انجام دادن یک کار بزرگ یاری می دهد…
به یاد داشتن مرگ باعث می شود بدانم که چیزی برای از دست دادن ندارم؛ پس دلیلی ندارد که منتظر بمانم ».
–«هر لحظه را بگونه ای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است؛و کسی چه می داند شاید هم آخرین لحظه باشد…!» «اوشو»

••نکته ی نوزدهم:
«به گونه ای زندگی کنید که خودتان یک “پیام” باشید!»

+ هنگامی که مهاتما گاندی پیشوای بزرگ هند در انبوه جمعیت؛ ایستگاه کلکته را ترک می کرد فردی به او یاد داشتی داد که به مردم پیامی دهد..
او گفت:
«من خود پیامم»
چرا که اهل نظر و عمل بود..

••نکته ی بیستم:
«قدرت یاد را ازیاد نبرید!!»

+ به خاطر چه چیزی باید از تو یاد کنند؟

این سؤال؛موجب دگرگونی شدیدی در زندگی عده ای از جمله پیتر دراکر
از بزرگان علم مدیریت شده است…
معلم او در سیزده سالگی سؤالی پرسیده و گفته انتظار ندارم بتوانید به سؤال من پاسخ دهید؛اما اگر در پنجاه سالگی هم نتوانید پاسخی برای آن بیابید؛در این صورت حتم بدانید که زندگی تان را ضایع نموده اید…
آن سؤال این است:
«به خاطر چه چیزی باید از تو یاد کنند؟»

+کودکی را به یاد بیاوریم و به کودکی برگردیم!!
–نزد حضرت عیسی علیه السلام آمدند و گفتند چه کسی در ملکوت آسمان بزرگتر است؟
آنگاه حضرت عیسی«ع» طفلی را بر پای داشت و بیان نمود:
«هر آینه به شما می گویم تا بازگشت نکنید و مثل طفل کوچک نشوید؛
هرگز به ملکوت آسمان ره نمی یابید»

پس کودک شو!!
چرا؟
زیرا کودکان:
— بی دلیل شاد هستند…
–بی دریغ دوست دارند و عشق می ورزند…
–بی بدیل کنجکاوی؛جستجوگری؛
پویش گری و پرسش گری می نمایند…
و…

  • منبع خبر : نصیر بوشهر