در گفتگوی تفصیلی عباس خامه رژیم بشار اسد، تاوان حمایت از مقاومت از سال ۲۰۰۶ تا کنون را پرداخت کرد. تمامی پیام‌هایی هم که از کشور‌های عربی و غربی در این مدت به رژیم بشار اسد می‌رسید، شامل این نکته بود که دست از حمایت از گروه‌های مقاومت برداشته و از ایران نیز فاصله بگیرد تا بتواند همچنان به زمامداری خود بپردازد. این پیام رسا و همیشگی قدرت‌های منطقه و بین الملل به بشار اسد بود. بشار اسد نیز وقعی به این پیام‌ها ننهاد و تاوان هم پرداخت.

تصرف دمشق توسط شورشیان مخالف حاکمیت بشار اسد و به عبارتی دقیق‌تر پایان حکومت بشار اسد، سرفصلی جدید از تحولات خاورمیانه را رقم خواهد زد. سرفصلی که به اعتقاد تحلیلگران با پیامد‌هایی گسترده همراه خواهد بود.

عباس خامه یار، تحلیلگر ارشد مسائل بین‌الملل، رایزن فرهنگی پیشین ایران در لبنان و قطر و کویت و مدرس دانشگاه در گفتگوی تفصیلی به تحلیل شرایط فعلی و آتی سوریه و تاثیر این تحولات بر سایر کشور‌های منطقه پرداخته است:

نقشه دیرینه برای باز تجزیه جهان اسلام و تغییر خاورمیانه

عباس خامه یار به فرارو گفت: «آن چه در سوریه رخ داد، حرکتی فراتر و بزرگ‌تر از گروه‌های داخلی بود، نقش قدرت‌های منطقه‌ای و قدرت‌های بزرگ، در این رخداد کاملا مشهود است. ادبیاتی که در خلال این پیشروی‌ها و عملیات نظامی مورد استفاده قرار گرفت، با ادبیاتی که این گروه‌ها در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۴ در پیش گرفته بودند کاملا متفاوت بود. از یونیفورم و شکل ظاهری تا گفتمان و تاکتیک این گروه‌ها، نسبت به گذشته تغییراتی عمده دارد. همین شواهد نشان دهنده سازماندهی و سامان دهی یک تدبیر فوق العاده از سوی بازیگران منطقه‌ای و بین المللی در حوادث اخیر سوریه است و باید به این نکته توجه ویژه داشت. اما این تغییرات شکلی، ظاهری و تاکتیکی به هیچ وجه ماهیت این تحولات را تغییر نمی‌دهد. صرف نظر از این که با کدام ابزار و چگونه، اهداف محقق می‌شوند، ماهیت این تحولات، همان ماهیت گذشته و اهداف نیز همان اهداف استعماری تمام پیشین عیار است. اهداف کلان، شامل؛ بازتعریف جهان اسلام، منطقه و شکل گیری تعاریف جدید از جمله «خاورمیانه جدید»، «خاورمیانه بزرگ» و دیگر عناوین مشابه است. آن چه اکنون کاملا مشهود است، تلاش برای تجزیه منطقه، باز تجزیه جهان اسلام و ایجاد نوعی خاورمیانه جدید است. این اهداف تازگی ندارند و از برنامه‌های دیرینه استعماری دنیای غرب است و توسط رژیم صهیونیستی از مدت‌ها قبل در دستور کار قرار داشت. ماهیت رژیم صهیونیستی یک ماهیت توسعه طلبی است و بر همین اساس در مقاطع مختلف به دنبال ایجاد تغییرات این چنینی بوده‌اند، اما موفق نشده بودند.»

وی افزود: «کاندولیزا رایس، در سال ۲۰۰۶ در اوج جنگ ۳۳ روزه، همین سخن را اعلام کرد که این درد، «درد زایمان خاورمیانه جدید» است. آن طرح با شکست مواجه شد و حزب الله و مقاومت در جنگ ۳۳ روزه پیروز میدان شدند و در نتیجه طرح مذکور، به طور موقت کنار گذاشته شد. بعد‌ها و در جنگ تحمیلی علیه مردم فلسطین و لبنان، طی یک سال اخیر و به ویژه در ماه‌های گذشته، حزب الله مورد تهاجم راهبردی رژیم صهیونیستی قرار گرفت و ضربات سهمگینی را نیز متحمل شد، این ضربات شامل ترور فرماندهان نظامی و رهبران سیاسی و البته نیرو‌های پشتیبان از طریق پیجر‌ها بود. در سایه این اتفاقات چنین ذهنیتی برای طراحان خاورمیانه جدید شکل گرفته بود که پایان حزب الله و مقاومت رخ داده و بلافاصله نتانیاهو مدعی شد که به دنبال تغییر چهره خاورمیانه و کشور‌های منطقه است. این سخن با صراحت اعلام شد و حتی نتانیاهو، بشار اسد را نیز تهدید کرد که با آتش بازی نکند. اردوغان نیز اسد را تهدید کرد که اگر پای میز مذاکره برای تعیین آینده سیاسی سوریه ننشیند، شرایط به گونه‌ای دیگر رقم خواهد خورد. همه این‌ها نشان می‌دهد که اتفاقات چند روز اخیر در سوریه، بسیار کلان و خارج از مجموعه مسلح و معارضان سوریه است.»

رژیم بشار اسد، تاوان حمایت از مقاومت را داد

این تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل در ادامه گفت: «سالهاست که روی اجرای این تحولات برنامه ریزی می‌شود و البته در راستای همین تحولات، پرسش‌هایی عمده وجود دارد. برای مثال پرسش اول این است که این گروه‌های ایدئولوژیک معارض که خود را اسلام گرا هم می‌دانند، در طول ۱۷ ماه گذشته، در جریان قتل عام و نسل کشی فلسطینیان در غزه، کجا بوده‌اند و چرا حتی یک گلوله علیه رژیم صهیونیستی شلیک نکرده‌اند؟ سوال دوم این که این همه تجهیزات نظامی، تسلیحات و ابزار‌های پیشرفته را از چه مرزی و از کجا و با کدام بودجه دریافت کرده‌اند؟ سوال سوم این است که این همه گروه‌های چندملیتی از سراسر جهان چگونه بسیج شده‌اند، چگونه متحد شده‌اند و از چه مرزی وارد سوریه شده‌اند؟ پرسش چهارم این است که اگر رژیم سوریه به ادعای این گروه‌ها، دیکتاتوری است و لازم بوده سرنگون شود، بقیه رژیم‌های عربی منطقه، کدام یک، مهد دموکراسی هستند یا بر اساس دموکراسی حکمرانی می‌کنند و از زندانی و ظلم و ستم خالی هستند؟ به نظر می‌رسد بخش اصلی دلیل این حمله، سرنگونی دیکتاتوری و استبداد نیست، بلکه آن چه که پشت پرده وجود دارد، این نکته است که سوریه حلقه وصل و پل ارتباطی میدان‌ها در مقاومت اسلامی و یک نقطه اتکاء و پشتیبان مقاومت در لبنان، فلسطین و دیگر کشور‌ها بود.»

وی افزود: «رژیم بشار اسد، تاوان حمایت از مقاومت از سال ۲۰۰۶ تا کنون را پرداخت کرد. تمامی پیام‌هایی هم که از کشور‌های عربی و غربی در این مدت به رژیم بشار اسد می‌رسید، شامل این نکته بود که دست از حمایت از گروه‌های مقاومت برداشته و از ایران نیز فاصله بگیرد تا بتواند همچنان به زمامداری خود بپردازد. این پیام رسا و همیشگی قدرت‌های منطقه و بین الملل به بشار اسد بود. بشار اسد نیز وقعی به این پیام‌ها ننهاد و تاوان هم پرداخت.»

این مدرس دانشگاه گفت: «آن چه باید در آینده مشخص شود، این است که آیا این گروه‌های مسلح که توسط آمریکایی‌ها به عنوان گروه‌های تروریستی نام گذاری شده‌اند و حتی جایزه‌های کلانی برای دستگیری رهبران آن‌ها تعیین شده است می‌توانند با وحدت رویه، جا به جایی قدرت را انجام دهند و به جان هم نخواهند افتاد؟ حدود ۱۲۰ گروه مسلح با نام‌های گوناگون و متفاوت در سوریه از ملیت‌های مختلف نقش آفرینی کرده و حضور دارند. آیا همه این‌ها می‌توانند سر یک سفره بنشینند و غنائم را بین خود تقسیم کنند؟ بعید به نظر می‌رسد. نکته بعدی این است که چه برخوردی با توسعه طلبی‌ها و هدف‌های استعماری رژیم صهیونیستی خواهند داشت. از هم اکنون نوار اشغالی جولان توسط اسرائیلی‌ها توسعه داده شده است و پیوستن جولان به سرزمین اشغالی نیز اعلام شده است. همچنین صهیونیست‌ها تا حدودی از حد اعلامی و توافقی جولان بین سوریه و سرزمین‌های اشغالی، تجاوز و پیشروی کرده‌اند و این موضوع نیز تبعات بسیار بدی خواهد داشت. سوال بسیار مهم این است که آیا سوریه با آن پشتوانه مردمی و با نقطه استراتژیک خود باز هم مدافع محور مقاومت خواهد بود یا خط حمایتی خود را پایان خواهد داد و دست رژیم صهیونیستی را در سرکوبی مردم فلسطین و لبنان باز خواهد گذاشت؟ این‌ها موضوعات مهم و راهبردی آتی است، اما مسلم است که درایت و برنامه ریزی دقیق اجرای این نقشه، نشان دهنده تلاش غربی‌ها برای ایجاد منطقه‌ای کاملا متفاوت و به تعبیر خودشان «خاورمیانه جدید» است.»

وی افزود: «بازیگران منطقه‌ای هر یک در حال ایفای نقش خود بوده‌اند، اما اجماع بین آن‌ها درباره یک توافق راهبردی است. در ظاهر، توافق بین ترکیه (حامی اصلی معارضان و عضو اصلی آستانه به عنوان کنترل کننده تکفیری‌ها)، آمریکا، رژیم صهیونیستی و حتی روس‌ها است. علت ورود روس‌ها به این موضوع و سهل انگاری روس‌ها در دفاع از حکومت قانونی سوریه می‌تواند به مسائل اوکراین و نوعی تعامل در این رابطه مرتبط باشد. همه این مسائل، شرایطی ویژه را در آستانه ورود ترامپ به کاخ سفید فراهم می‌کند. گفته می‌شود که ترامپ به همه بازیگران منطقه اعلام کرده است که هر چه قرار است انجام دهید، پیش از ورود من به کاخ سفید انجام دهید، در غیر این صورت خاورمیانه به جهنم تبدیل خواهد شد و این به معنای چراغ سبز نشان دادن ترامپ به توافقات منطقه‌ای و تحولاتی است که اکنون شاهدیم؛ بنابراین هر یک از بازیگران نقشی را ایفا کرده‌اند که برایند آن پروژه تجزیه جهان اسلام و قطع شاهراه‌های امدادی به مقاومت در فلسطین و لبنان است. قطعا تحولات امروز بر آینده تک تک کشور‌های منطقه تاثیرگذار خواهد بود. شعار همیشگی پرچم رژیم صهیونیستی که «از نیل تا فرات» است نیز در همین راستا قابل تفسیر است، چرا که بسیاری از کشور‌های منطقه نیز در همین مسیر نیل تا فرات قرار دارند و خطرات بعدی می‌تواند متوجه آنان باشد. خطرات جدی در کمین اردن و عراق است. مسائل قومیتی، مذهبی و امثالهم می‌تواند خطر سرایت این اتفاقات به عراق و اردن را افزایش دهد.»

  • منبع خبر : فرارو