▪️کارل گوستاو یونگ، روان‌پزشک معروف معاصر، اسطوره را از نظر روان‌شناسی مطالعه کرد و کارهایش باب تازه‌ای در اسطوره‌شناسی گشود. او معتقد است که اقوام یا ملت‌های مختلف دارای ناخود‌آگاهی جمعی یا نفْس مشترکی هستند که همهٔ افراد یک قوم ندانسته در آن سهیم‌اند. نوعی ضمیر ناخودآگاه قومی یا ملّی؛ و این چیزی است […]

 

▪️کارل گوستاو یونگ، روان‌پزشک معروف معاصر، اسطوره را از نظر روان‌شناسی مطالعه کرد و کارهایش باب تازه‌ای در اسطوره‌شناسی گشود.
او معتقد است که اقوام یا ملت‌های مختلف دارای ناخود‌آگاهی جمعی یا نفْس مشترکی هستند که همهٔ افراد یک قوم ندانسته در آن سهیم‌اند. نوعی ضمیر ناخودآگاه قومی یا ملّی؛ و این چیزی است که افراد یک قوم یا ملّت را به طور ذهنی به هم پیوند می‌دهد و از راهِ تاریخ، فرهنگ و معتقدات فکری و جز آن، نسل به نسل منتقل می‌شود. به عقیده یونگ، اسطوره را همین «ناخودآگاهی جمعی» می‌سازد.
علت اینکه افراد یک قوم دارای اساطیر مشترکی هستند و از خدا و جهان و انسان و غیره دارای استنباط همانندی هستند، وجود همین «ناخود‌آگاهی جمعی» است. البته انسان همچنان که به ضمیرِ ناخودآگاهِ خود آگاهی ندارد، افراد قوم هم معمولاً به وجود این «نفْس مشترک» آگاه نیستند.

در نظر اکثر اسطوره‌شناسان، اسطوره ناخودآگاه ساخته می‌شود.
به عقیدهٔ یونگ، اسطوره را ضمیر ناخودآگاه جماعت می‌سازد نه فرد. از آن‌جا که «نفس مشترک» بنا به این عقیده از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود، پس اصل و جوهر اسطوره نیز از نسلی به نسلی دیگر می‌رسد. بدین‌ترتیب، ذهنِ ناخودآگاه ما نیز به اندازهٔ نیاکان‌مان اساطیری است.

به عنوان مثال افسانهٔ کودک رها:
در میان بسیاری از اقوام، کودکی به سبب کین‌توزی عوامل طبیعی یا اجتماعی به قهر طبیعت سپرده می‌شود تا از بین برود.
از ترس فرعون موسی را روی نیل رها می‌کنند.
یا هیرودیس از خبر تولد عیسی مسیح وحشت‌زده شده، فرمان داد که همهٔ نوزادان بیت لحم را بکشند.
یا کیخسرو کودکی است که در سرزمین دشمن و اسیر دست دشمن زاده می‌شود؛ یا اودیپوس که در کوه رهایش می‌کنند.
در حماسه فنلاندی کالِوالا پهلوان‌خدایی به نام «کولروو» را به آب دریا می‌سپارند تا غرق شود.

معمولاً عناصر طبیعی و نیروهای اجتماعی به‌ضد چنین کودکی در کارند تا او را از بین ببرند. ولی او نه‌تنها بر همهٔ آن‌ها فایق می‌آید و زنده می‌ماند بلکه به‌صورت پهلوان، مرد مقدس یا حتی ایزد، نیروهای مخالف را سرکوب می‌کند.

افسانهٔ «کودک رها» انعکاسی است از تصوّری که مردم قوم یا ملّتی از چنان وضع و چنین آفرینشی در ناخودآگاه یا «نفس مشترک» خود دارند؛ و نیز دریافت باطنی بشر است از آفرینش و آغاز جهان.
بنابراین، آنچه در اعماق ناخود‌آگاه آدمی است به‌نحوی رمزی و باطنی «اساطیری یا معنایی پنهان» تجلی کرده است.

درآمدی به اساطیر ایران
زنده‌یاد استاد شاهرخ مسکوب
ادامه دارد…

 

  • منبع خبر : کانال استاد شفیعی کدکنی