*آقای استاندار! لطفا …* ✍️حسین زارعی ?️منتظر می مانم تا خورشید به غروب نزدیکتر شود و کمی از گرمای هوا کاسته شود، برای خرید مایحتاج زندگی از خانه خارج می شوم، در حال ورود به سوپری محل هستم خانمی که مرا می شناسد ،می پرسد: آقای زارعی خبری از سفر لنج ها نشد؟ نگاهش می […]

*آقای استاندار! لطفا …*

✍️حسین زارعی

?️منتظر می مانم تا خورشید به غروب نزدیکتر شود و کمی از گرمای هوا کاسته شود، برای خرید مایحتاج زندگی از خانه خارج می شوم، در حال ورود به سوپری محل هستم خانمی که مرا می شناسد ،می پرسد: آقای زارعی خبری از سفر لنج ها نشد؟ نگاهش می کنم و در ذهن خود، خودم را نکوهش می کنم چه شده که مورد طعنه ی این خانم هم قرار گرفته ایم. با تبسمی این بار جدی تر سوال خود را تکرار می کند و من را وادار به پرسش و پاسخ می کند. می پرسم حالا خُب، سفر لنج ها چه سودی برای شما دارد؟ بلافاصله می پرسد: چطور؟ خانم را می شناسم، مغازه ی فروش لوازم بهداشتی و ظروف یکبار مصرف در روستا دارد، ادامه می دهد هر وقت لنجها فعالیت دارند خدا را شکر، بازار کار ما هم خوب است. مردم بیشتر خرید می کنند، خانواده جاشوها، کارگرها و صاحب لنجها از من خرید می کنند، ولی مدتی است که درآمد کفاف هزینه ها را هم نمی دهد. هنوز وارد سوپری نشده ام ،خانمی که صاحب سوپری است هم به کمکش می آید و در تایید صحبتهای آن خانم می گوید : راست می گوید، هروقت لنجها فعال هستند شکر خدا بازار فروش ما هم خوب است، مدتی است که بازار خوابیده و فروش سابق را نداریم. چندین خانواده که شوهرانشان جاشو هستند و از مغازه ی ما قرضی خرید می کنند در پرداخت بدهی خود عاجزند، تذکر داده ایم که حساب دفتری تان
بالا رفته، جواب می دهند صبر کنید تا لنجها حرکت کنند، گمرک باز شود، انشاالله تسویه می کنیم.
?️?️ دوستی از کارکنان استانداری تعریف می کرد در زمان صدارت سردار شفقت در استانداری بوشهر، هیئتی از مبارزه با قاچاق کالا و ارز از تهران آمده بودند و با استاندار بوشهر ملاقاتی داشتند. در حین ملاقات دستورالعمل جدید مبارزه با قاچاق کالا و ارز را نیز به استاندار ابلاغ نمودند. سردار دستورالعمل را همانجا یک مطالعه ی ضمنی کرد، پس از چند لحظه تامل، دستورالعمل را به آن هیئت برگرداند و اعلام نمود که شرمنده! من نمی توانم دستورالعمل شما را در استانم اجرا کنم، من نمی توانم روبروی مردم بایستم، من نمی توانم نان مردم را آجر کنم … . نقل است که در هنگام خروج آن هیئت از اتاق، استاندار وقت به بدرقه ی آنان هم نرفت .
?️?️?️جناب آقای محمدزاده! استاندار ارزشی،جهادی و انقلابی استان بوشهر، قریب به شش ماه است که از سال می گذرد، روز به روز رکود بر فضای کسب و کار اول استان چادر سیاه خود را می گستراند و شما آن را با تاریکی شب اشتباه گرفته اید. هرچه در مجموعه ی شما می نگرم یک مدیر اجرایی و سیاسی را کمتر می بینم ، گویا همه را از پادگان محل خدمت سابقتان به این سازمان آورده اید . (سلام نظامی معاون سیاسی تان را هنگام دریافت ابلاغ خدمت، فراموش نکرده ایم)
آقای محترم! جامعه را نمی شود پادگانی اداره کرد،  اینجا جامعه است، جمعی از سلایق عاطفی و اجتماعی مختلف، جمعی از اقشار مختلف مردم و نیازمند به حمایت.
شما بالاترین مقام سیاسی و اجرایی استان هستید. تصمیم گیرنده ی نهایی در استان شما هستید نه دستگاه های هم عرض و یا فرو دست شما. شمایید که می توانید با توجه به شرایط موجود تصمیم آخر را بگیرید و کسی شما را مواخذه نکند. شما می‌توانید دستور دهید، شما می توانید چشم پوشی کنید و در آخر مقامات مافوق، امنیت استان را از شما می خواهند. امنیت فقط نبودن تجمعات خیابانی نیست. امنیت نان، امنیت جان،امنیت آب،امنیت سلامت،امنیت راه،امنیت معیشت و درآمد مردم و….
*پس از شما استدعا دارم قفل درآمد و معیشت مردم را با دستان مبارکتان باز کنید. همچون استانداران سابق و اسبق اجازه دهید دریا روزی خود را به مردم این دیار ارزانی دارد. بگذارید آن جاشو و کارگر، اقساط عقب افتاده ی وامش را پرداخت کند. اجازه دهید مغازه دار هنوز به خانواده جاشو اعتماد کند….*
*اگر نمی توانید، لطفا …!*

https://chat.whatsapp.com/EoJCqCmA5Hs4D7XyHdJfmU

  • منبع خبر : نصیر بوشهر