انصاف نیوز در گفتوگو با محمدجواد روح، سردبیر روزنامهی هممیهن، به مسئلهی گفتمان در دولت سیزدهم پرداخته است. آقای روح بر این باور است که این دولت مطابق ادعایش در رهروی کامل و مطلق از رهبری، اندیشهی مستقلی ندارد و به سبب همین اعتراف، گفتمانی هم ندارد. محمدجواد روح ادعای گفتمان عدالت و فسادستیزی این […]
انصاف نیوز در گفتوگو با محمدجواد روح، سردبیر روزنامهی هممیهن، به مسئلهی گفتمان در دولت سیزدهم پرداخته است. آقای روح بر این باور است که این دولت مطابق ادعایش در رهروی کامل و مطلق از رهبری، اندیشهی مستقلی ندارد و به سبب همین اعتراف، گفتمانی هم ندارد.
محمدجواد روح ادعای گفتمان عدالت و فسادستیزی این دولت را هم در تضاد با وضعیت معیشت امروز مردم میداند. او همچنین به رویکرد چینیها و اهمیت ثبات امنیتی برای جذب سرمایهی خارجی اشاره کرد و در پایان نیز توضیح داد چشم امید برای تغییر روندهای فعلی باید به سمت کلیت نظام و رهبری باشد نه دولت تابع آن که همین دولت سیزدهم باشد.
بیگفتمانی، گفتمان دولت سیزدهم
انصاف نیوز: گفتمان آقای رئیسی چیست؟ چرا در این یکسالونیم گذشته، جامعه و منتقدان تصویر مشخصی از اهداف اصلی دولت دریافت نکردهاند؟
به یک معنا، گفتمان این دولت “بیگفتمانی” است چرا که وقتی میتوانیم از گفتمان یک دولت حرف بزنیم که آن دولت، از خودش دارای هویت، مبنا و یک رویکرد مشخص و تعریفشده برای ادارهی کشور باشد و نیز، خود را بهعنوان یک جریان سیاسی-فکری واجد هویت مستقل از قدرت، معرفی کرده باشد. اما دولت آقای رئیسی نه خودش چنین ادعایی دارد و نه منتقدان چنین برداشتی از آن دارند و افرادی هم که در جایگاههای مختلف دولت قرار گرفتهاند، بدون هویت مستقل سیاسی و پایبندی به یک گفتمان روشن، انتخاب شدهاند.
جریانی که بعد از ۸۸ جان گرفت
محمدجواد روح پاسخش را با اشاره به سابقهی این جریان ادامه داد: اگر بخواهیم به سابقهی این جریان نگاهی بیندازیم باید به سال۱۳۸۸ و حوادث پس از انتخابات برگردیم. البته پیش از آن هم در دههی هفتاد این جریان وجود داشت، اما بعد از انتخابات ۸۸ بود که به شکل جدی توانستند قدرت بگیرند. در آن مقطع، این جریان خود را بهعنوان وفادارترین و پایکارترین نیروهای سیستم در مقابله با معترضین و به تعبیر خودشان “فتنهگران” معرفی کردند. جبهه پایداری هم بهعنوان نیروی شناختهشدهتر و تشکیلات رسمیتر این جریان، بعد از حوادث سال۱۳۸۸ بود که به عرصه آمد و جدیتر فعالیت کرد. در راهپیمایی ۹دیماه ۱۳۸۸ هم، یکی از چهرههای شاخص این جریان یعنی آقای علمالهدی سخنران بود و بهعبارتی، بعد از ۹دی بود که ایشان در مشهد رفتهرفته بیشتر قدرت گرفت تا به موقعیت فعلی رسید.
آقای رئیسی و طیفی هم که در مشهد حضور دارند، در کنار و همزمان با علمالهدی قدرت گرفتند و توانستند خود را در چشم قدرت بهعنوان نیروی بدیل راست سنتی و میانهروهایی که در حوادث ۱۳۸۸ “مردود” یا “ساکت فتنه” قلمداد میشدند، معرفی کنند. آنها تا جایی پیش رفتند که چهرههایی در حد آقای هاشمی را بهعنوان “راس فتنه” معرفی میکردند و بستر ردصلاحیت و حذف او را در انتخابات ۱۳۹۲ فراهم کردند.
خلا گفتمان اثباتی را نقطه قوت خود میدانند
روح پاسخش را اینگونه ادامه داد: بنابراین، این جریان از ابتدا گفتمان اثباتی نداشته است و صرفا خود را بهعنوان “وفادارترین جریان به نظام” و “نیروی ناب حامی ولایت فقیه” معرفی کرده است و از این منظر، خود را علیه همگان، حتی نیروهای محافظهکاری که قدری استقلال فکری دارند، میداند. کمااینکه در مجالسی که آقای لاریجانی ریاست آن را برعهده داشت، جبهه پایداری در بسیاری موارد خصوصا در مورد برجام اظهار مخالفت میکردند و لاریجانی را به “دور زدن رهنمودهای رهبری” و حمایت از اصلاحطلبان و دولت روحانی متهم میکردند.
بنابراین، چنان که اشاره کردم، این جریان و این دولت هیچ تفکر مستقل و ایجابی ندارد و اتفاقا، همین فقدان هویت مستقل از قدرت را نقطه قوت و هویتبخش خود میداند و از این منظر، میتوان گفت که گفتمان این دولت “بیگفتمان بودن” است. در سالهای اخیر و در مقطع یکدست شدن دولت و مجلس نیز، این جریان خود را بهعنوان مصداق نیروی پیشبرندهی بیانیهی گام دوم انقلاب رهبری که در سال ۱۳۹۸ منتشر شد، معرفی کرد و به تعبیری، خود را بهعنوان “کارگزاران رهبری” در سطح جامعه سیاسی شناساندهاند.
دوگانهسازیهای بیمحتوا برای پرکردن خلا اندیشهی مستقل
سردبیر روزنامهی هممیهن در ادامه از استفادهی این دولت از واژهی دوگانگی گفت: چنان که اخیرا آقای رئیسی هم بر این امر تاکید کرد که دوران دوگانگی و شکاف بین نهادهای انقلابی و دولت گذشته است و این دولت کاملا در چارچوب رهنمودها و نظرات رهبری حرکت میکند. این به این معنی است که خود این دولت، قصد و رویکردی برای ابراز هویت مستقل و اعلام استقلال گفتمانی ندارد. امروز هم اگر از چهرههای شاخص این جریان بپرسید برنامهتان چیست حتما خواهند گفت اجرای رهنمودهای رهبری، بیانیهی گام دوم انقلاب و… که البته، مبنای آن هم منافع و موقعیتی است که این جریان ذیل وضع موجود به آن دست یافته است و اگر زمانی تصور کنند رهبری قصد تغییر رویکرد و سیاستهای کلان کشور را دارند، بعید نیست به مقابله و مقاومت دست بزنند.
البته، دولتهای دیگر هم در مقام تعارض با رهبری و دیگر ارکان حاکمیت نبودند. دولتهای هاشمی، خاتمی و روحانی در قبال رهبری و نهادهای زیر نظر ایشان، رویکرد تعاملی داشتند؛ اما درعینحال، این دولتها خودشان هم دارای گفتمان و یک برنامهی مستقل بودند. کمااینکه همین الان هم که اصلاحطلبان و میانهروها در قدرت حضور ندارند، در مواقعی از دیدگاههای رهبری حمایت میکنند و در مواردی هم مرز مشخصی با این دیدگاهها نشان میدهند؛ همین امر، نشاندهندهی این است که این جریانها دارای گفتمان و مبنای فکری مستقلی از قدرت هستند. درست برخلاف اینها جریان پایداری، بالطبع تیم دولت رئیسی و حتی طیف آقای قالیباف هستند که گفتمان یا اندیشهای مستقل از قدرت ندارند و صرفا با دوگانهسازیهایی از قبیل “وفادار/ فتنهگر” پس از سال ۱۳۸۸ و یا “انقلابی/ غیرانقلابی” در سالهای اخیر، در جهت تثبیت و تقویت موقعیت خود در ساخت قدرت برآمدهاند.
ادعای مبهم عدالت و فسادستیزی
انصاف نیوز: اطرافیان و حامیان این دولت در یادداشتها و اظهارات خود، مدام از عدالتطلبی و فسادستیزی سخن میگویند. شما شاهد چنین گفتمانی در این دولت بودهاید؟
من که شخصا خیلی طرفدار گفتمان عدالت و این قبیل مباحث نیستم که بخواهم آنها را از این منظر قضاوت کنم. چرا که عدالت یک مفهوم بسیار کشدار و مبهم است که هر کس میتواند در چارچوب آن ادعاهایی کند و بگوید کارهایی انجام داده است. لابد این دولت هم میتواند چنین تفاسیری از عملکرد خود ارائه دهد. ولی به نظر میرسد قضاوت بدنهی جامعه با توجه به شکاف طبقاتی و مشکلات معیشتی مردم با این ادعاهای حامیان دولت فاصله دارد. این فاصله را در اعتراضات اخیر خصوصا بین آن گروهی از مردم که حقوق ثابت دارند مثل کارمندان، کارگران، فرهنگیان و… دیدیم. اساسا هرکسی که برای معاش روزانهاش به فروشگاهها رجوع کند، متوجه این واقعیت خواهد شد. فهم فاصلهی ادعاهای حامیان دولت و معاش واقعی مردم کار سختی نیست و ملموس است.
اصولا وعده عدالت یا کاهش فاصله طبقاتی دادن بدون رشد اقتصادی و جلب سرمایه خارجی و داخلی، صرفا بهمعنای توزیع فقر و رشد شتابان تورم است. همانطور که ادعا میکردند اقتصاد کشور را به برجام گره نخواهند زد اما دیدیم که کشور را با چه شرایط و منابعی تحویل گرفتند و حالا در چه شرایطی هستند. شرایطی فعلی حتی در قیاس با ضعیفترین سالهای دولت روحانی (دوران پس از خروج آمریکا از برجام)، نشاندهندهی ضعف عملکرد دولت رئیسی است.
تغییر روندها از جانب رهبری ممکن است نه دولت تابع آن!
انصاف نیوز: به نظر شما در مدت باقیمانده این دولت چه گفتمان و هدفی را پیش بگیرد که به نفع کشور و مردم خواهد بود؟
وقتی میگوییم این دولت گفتمان مستقلی ندارد؛ طبعا برای تغییر روند موجود هم، باید انتظارمان را متوجه کلیت حاکمیت و رهبری نظام کنیم که این دولت تابع آن است. سیاست و تصمیم اصلی در زمینهی تغییر رویکردهای کشور و خروج از وضع فعلی را رهبری باید اتخاذ کنند.
خوشبختانه، نشانههایی از این تغییر رویکرد را به خصوص در یک ماه اخیر هم در زمینهی سیاست داخلی با عفو گستردهی بازداشتشدگان اعتراضات اخیر و موضع محکم ایشان در زمینهی مسمومیتهای سریالی و همچنین در زمینهی سیاست خارجی با توافق عربستان و نیز در مورد آژانس شاهد بودهایم. در مورد مسمومیتهای سریالی اگر دقت کرده باشید قبل از موضعگیری ایشان نهادهای امنیتی بسیار منفعل بودند و حتی مسئله را انکار میکردند ولی بعد از اعلام موضع ایشان میبینیم وزارت کشور بیانیه میدهد و یا از بازداشت افرادی در این زمینه اطلاع میدهد.
امیدواریم این تصمیمات و تغییرات یک تغییر رویکرد استراتژیک از سوی کلیت نظام باشد نه اینکه مانند تجربهی برجام باشد که یک مدت نفت فروختند و بعد گفتند ما دیگر برجام را اجرا نخواهیم کرد؛ دیگر با غرب مذاکره نمیکنیم و غیره.
رویکرد چینیها
انتظار میرود اینبار که رویکرد تنشزدایی از جانب شرق و با محوریت چین آغاز شده؛ حکومت بتواند اعتماد جامعه جهانی را جلب کند و پالسهای روشنی مبنی بر یک تغییر استراتژیک در سیاست خارجی را بدهد. تغییر استراتژیک، یعنی تلاش شود مسائل جدی ایران با دنیا حل شود. حل این مسایل، نه فقط برای توسعه کشور که حتی برای بقای کشور ضروری و حیاتی است. مداخله چین در توافق اخیر و نقشی که در تغییر سیاست منطقهای ایران ایفا کرد، نشان داد که نه فقط آمریکا و اروپا بلکه هر کشوری که بخواهد در منطقهی خاورمیانه سرمایهگذاری کند نیاز به ثبات، امنیت و چشمانداز مثبت دارد.
چینیها که عاشق چشم و ابروی ما نیستند که ۴۰۰ میلیارد دلار به ایران بیاورند. آنها باید احساس کنند ثبات اقتصادی و سرمایهگذاری در کشور ما وجود دارد. البته، مسایلی مثل حقوق بشر برای آنها مهم نیست. اما در عوض، در هر کشوری در منطقهی خاورمیانه که بخواهند سرمایهگذاری کنند باید ثبات را در داخل آن کشور و نیز دوری از تنشآفرینی در روابط خارجی آن را ببینند. چینیها چه بسا از آمریکاییها در این امر سختگیرترند چرا که آمریکاییها اگر در منطقهای بیثباتی ببینند نیروهایشان را به آنجا می برند یا از ابزار تحریم استفاده میکنند ولی چینیها نه اهل تحریم به صورت یک جانبه هستند، (البته از اجماع جهانی برای تحریم یک کشور حمایت میکنند مثلا از تحریمهای ایران قبل از برجام حمایت کردند)، و نه اهل برخورد نظامیاند.
چینیها انتظار دارند ثبات اقتصادی و امنیتی با همکاری بین خود کشورها در این منطقه از جمله ایران، عربستان و حتی اسرائیل صورت بگیرد یا حداقل کاری به کار یکدیگر نداشته باشند. بنابراین، اگر این تغییرات راهبردی از سوی رهبری به خصوص در سیاست خارجی اتخاذ شود و در سیاست داخلی هم آرامش و ثبات حاکم شود و نیز سطحی از آزادیهای اجتماعی و فرهنگی که بدنهی جامعه نشان دادند خواستار آن هستند فراهم شود تا زمینهی بروز اعتراضات کمتر شود میتوان چشمانداز مثبتی را متصور بود.
در این صورت، دولت هم که از رهبری تبعیت میکند یا حداقل چنین ادعایی دارد با وجود همهی ضعفهایی که دارد، میتواند از این وضعیت یکسالونیم گذشته عملکرد بهتری داشته باشد تا در پایان عمر چهارسالهاش به یک نقطهی قابل قبولی برسد که مردم حداقل امیدی داشته باشند برای مشارکت در انتخابات و به پای صندوق رای بیایند یا همین دولت را تایید کنند و یا به نیروهای دیگری رای بدهند.
به هر طریق، حکومت باید رویکردهای موجود را تغییر دهد تا امید به مردم برگردد، در انتخابات آینده مشارکت کنند و از این حالت خشم و انفعال و اعتراض که خروجیاش فقط بیثباتی است، بیرون بیایند. همه جریانها باید توجه داشته باشند که در یک جامعهی بیثبات نهتنها خارجیها سرمایهگذاری نمیکنند؛ بلکه سرمایههای اقتصادی و نخبگان هم مجبور به مهاجرت و فرار میشوند و در پایان از کشور چیزی جز بیابانی خشک و سرزمینی سوخته باقی نخواهد ماند.
- منبع خبر : انصاف نیوز
Sunday, 24 November , 2024