امیر طیرانی نویسنده و پژوهشگر روز چهارم خرداد ۱۳۶۵ در فرودگاه مهرآباد تهران هواپیمایی به زمین نشست. مسافران این هواپیما رابرت مک‌فارلین، مشاور امنیت پیشین رئیس‌جمهور آمریکا، سرهنگ اولیور نورث، جرج کیو، هوارد تیچر، آمیرام نیر و یک مسئول مخابرات «سیا» بودند که با گذرنامه‌های ایرلندی وارد فرودگاه مهرآباد تهران شدند. خبر این […]

 

 teirani Amir

امیر طیرانی

نویسنده و پژوهشگر

روز چهارم خرداد ۱۳۶۵ در فرودگاه مهرآباد تهران هواپیمایی به زمین نشست. مسافران این هواپیما رابرت مک‌فارلین، مشاور امنیت پیشین رئیس‌جمهور آمریکا، سرهنگ اولیور نورث، جرج کیو، هوارد تیچر، آمیرام نیر و یک مسئول مخابرات «سیا» بودند که با گذرنامه‌های ایرلندی وارد فرودگاه مهرآباد تهران شدند. خبر این سفر و مذاکرات میان هیئت آمریکایی و مقامات ایرانی تا چهار ماه بعد منتشر نشد. در آبان‌ماه بعد از آنکه روزنامه الشراع چاپ لبنان خبر این گفت‌وگوها را منتشر کرد، هاشمی‌رفسنجانی در خطبه‌های نمازجمعه آن واقعه را به روایت خویش بازگو کرد؛ روایتی که بنا به شواهد موجود با واقعیت تطابق چندانی نداشت. هاشمی‌رفسنجانی فقط بخشی از واقعیت‌ها را بازگو کرد.

برای آگاهی از واقعیت ماجرا لازم است تا کمی به عقب بازگردیم و روابط دو کشور را از بعد از پایان ماجرای آزادی گروگان‌ها و امضای قرارداد الجزایر میان دو کشور به‌اختصار بیان کنیم.

از بعد از آزادی ‌گروگان‌های آمریکایی (بهمن ۱۳۵۹) روابط ایران و آمریکا وارد مرحله جدیدی شد. یکی از مشخصه‌های این سیاست، تعارض و تناقض در سیاست‌های رسمی اعلام شده و مواضع مقامات دو طرف در صحنه رسانه‌های ارتباط‌جمعی با گفت‌وگوها و توافقات به‌عمل‌آمده در مذاکرات مخفی و اعلام نشده مقامات نه‌چندان بلندپایه دو کشور بود.

واقعیت این بود که ایران و آمریکا به‌‌رغم وجود اختلافات بسیاری که میان‌شان بود هیچ‌کدام مایل به ازدست‌دادن طرف مقابل نبودند. ‌آمریکایی‌ها به‌رغم موضع ضدامپریالیستی انقلابیون ایران که اوج آن را در تصرف سفارت آمریکا در تهران شاهد بودند و به‌رغم عملیات نظامی در طبس، نمی‌خواستند که ایران را از دست بدهند. تلاش آمریکا نه حمایت و تأیید اقدامات و عملکرد ایران و نه ازدست‌دادن یکسره ایران، بلکه کنترل ایران بود. در این دوران دولت آمریکا از یک‌سو تلاش می‌کرد تا با در پیش‌گرفتن سیاست‌هایی همچون عملیات استانچ، ایران را از دستیابی به تجهیزات نظامی که سرنوشت جنگ را به نفع ایران رقم بزند، مانع شود و از سوی دیگر به توصیه برژینسکی عمل کند که می‌گفت: «موقعیت استراتژیک ایران آن‌چنان برای غرب اهمیت دارد که آمریکا بایستی به هر ترتیب شده حتی با اقدام نظامی جلوی اینکه غرب ایران را از دست بدهد بگیرد.» (اطلاعات ۲۸/۱/۶۲)

در طرف مقابل، مقامات ایرانی علاوه بر اینکه عدول از شعارهای ضدآمریکایی را مخالف اهداف انقلاب می‌دانستند، با مشاهده تحرکات و اقدامات ‌آمریکایی‌ها در مقابله با انقلاب اسلامی، طبیعتاً به‌سوی مقابله هرچه جدی‌تر با آمریکا و منافع این کشور نه‌تنها در ایران و خاورمیانه، بلکه در دیگر نقاط جهان حرکت می‌کردند. بااین‌حال یک مسئله موجب می‌شد که مواضع ایران در قبال دشمن اصلی‌اش با تغییراتی همراه شود. ساختار ارتش ایران ساختاری آمریکایی بود و با سلاح‌های آمریکایی تجهیز شده بود. در سال ۱۳۶۲ باگذشت بیش از سه سال از حمله عراق به ایران، تجهیزات به‌جامانده از قبل رو به کاستی گذاشته بود. هواپیماها، تانک‌ها، تجهیزات ضدهوایی و… نیاز به قطعات یدکی و مهمات داشتند. قطعات و مهماتی که جز از طریق آمریکا و با اجازه دولت مزبور امکان تأمین آنها وجود نداشت. تامین قطعات یدکی از طریق دلال‌های اسلحه علاوه بر آنکه برای ایران گران‌تر تمام می‌شد با مشکلات دیگری از قبیل زمان تحویل و یا دریافت پول و عدم تحویل سلاح و… همراه بود.

همین مشکلات و ضرورت‌ها بود که دو طرف را به سمت مذاکره و گفت‌وگو کشاند. البته پیش از این دیدارها گفت‌وگوهایی میان نمایندگان دو کشور صورت گرفته بود، ولی آن گفت‌و‌گوها بیشتر موردی بود و ادامه نیافت.

پیش از شروع مذاکرات جدید و در کنار جنگ روانی و تبلیغاتی دو طرف علیه یکدیگر، در اسفند ۱۳۶۱ وزارت خارجه آمریکا عملیات موسوم به استانچ stunch را آغاز کرد. هدف از این عملیات عبارت بود از: بازداشتن کشورها از فروش سلاح و تجهیزات نظامی به ایران. بنا به گزارشی که به «گزارش کمیسیون تاور» شهرت یافت، این طرح به‌دنبال گزارش‌های متعددی مبنی بر فروش سلاح از سوی کشورهایی همچون کره‌جنوبی، ایتالیا، پرتغال، اسپانیا، آرژانتین، چین، اسرائیل، انگلیس، سوئیس و آلمان غربی به ایران (The Iran-contra-p379) به اجرا درآمد. این تصمیم در حالی اتخاذ شده بود که دو سال پیش از آن آمریکا به دولت اسرائیل اجازه داد بود قطعات جنگنده‌های موردنیاز را به ایران ارسال نماید. (The Iran-contra-p381)

گزارش مشروحی از اخباری که در این مورد در قانون استانچ به آن اشاره شده بود، در تابستان ۱۹۸۳ در مجله تایم به چاپ رسید: «هر سال صدها میلیون دلار تجهیزات نظامی آمریکایی به‌رغم تحریم نظامی به ایران فروخته شده است. شرکت‌های آمریکایی از طریق دلالان اسلحه و همچنین از طریق کشورهای ثالث همچون: کره‌جنوبی و اسرائیل به فروش و ارسال اسلحه به ایران اقدام می‌کردند.»(Time7/2/83)

به‌رغم انتشار اخباری که قانون مزبور برای جلوگیری از آن به تصویب رسیده بود، از اواسط سال ۱۳۶۲ دو طرف در پی یافتن راه‌هایی برای گفت‌وگو بودند. از جمله نخستین ارتباطات، رابطه‌ای بود که میان «محسن کنگرلو» مشاور و معاون امنیتی – اطلاعاتی نخست‌وزیری و فردی به نام «منوچهر قربانی‌فر» برقرار شد. به گفته کنگرلو: «یک ایرانی که در پاریس زندگی می‌کرد… قربانی‌فر را به من معرفی کرد.» (شرق ۱۵/۲/۹۳)

منوچهر قربانی‌فر از جمله عوامل ساواک بود که بعد از انقلاب به خارج‌رفته بود و به کار دلالی سلاح اشتغال داشت. او بعد از انقلاب به دلیل مشارکت در کودتای نوژه به اعدام محکوم شده بود. وی پیش از دیدار با کنگرلو یا بعد از آن با مأموران سیا دیدار و درباره امکان ایجاد رابطه میان ایران و آمریکا با آنها گفت‌وگو کرد. بنا به گزارش کمیسیون تاور: «منوچهر قربانی‌فر که بعدها به یکی از چهره‌های اصلی میانجی میان ایران و آمریکا و به کانال اول شهرت داشت با مأمورین سیا ملاقات کرد و پیشنهاد ارائه اطلاعاتی پیرامون ربوده شدن «ویلیام باکلی» و توطئه ترور کاندیداهای ریاست‌جمهوری را داد. سیا با قربانی‌فر از ۱۹۸۰ ارتباط داشت…» (The Iran-contra-p383)

درحالی‌که روند این ارتباط در اسناد و ‌گزارش‌های منتشرشده روشن نیست، گزارشی درباره برقراری یک ارتباط دیگر توسط قربانی‌فر با تیمسار «منوچهر هاشمی» رئیس اداره هشتم ساواک که گفته می‌شد بعد از پیروزی انقلاب با مسئولان نخست‌وزیری در جهت راه‌اندازی اداره مبارزه با جاسوسی همکاری داشت و «تئودور شیکلی»
(Theodore Shackly) از مأموران سابق سیا در هامبورگ آلمان در دست است. ظاهراً قربانی‌فر برای اطمینان بیشتر از برقراری رابطه و فروش سلاح علاوه بر ارتباط با «کنگرلو» در پی برقراری رابطه دیگری نیز بوده است. اما این رابطه با پاسخ منفی وزارت خارجه آمریکا روبه‌رو شد. بنا به گزارش تاور: «قربانی‌فر اظهار داشت که ایران تمایل دارد بعضی از تجهیزات متعلق به شوروی که از عراق به غنیمت گرفته شده است را با موشک‌های تاوTOW معاوضه کند. او همچنین پیشنهاد خرید تجهیزات نظامی موردنظر ایران را به‌صورت نقدی مطرح کرد… وزارت خارجه آمریکا از طریق «شیکلی» پاسخ داد که متشکریم ما این کار را از طریق کانال‌های خود انجام خواهیم داد.» (همان منبع ۳۸۵) در همین حال در جراید اعلام شد که دیوان عالی آمریکا دادخواست ضبط سی‌وپنج میلیارددلاری اموال شاه در آمریکا را رد کرد. (اطلاعات ۱۹/۱۰/۶۳) یک ماه بعد از آن هم ابتدا آمریکا ایران را در صدر لیست حامیان تروریسم قرارداد و فردای آن روز نیز آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور ایران گفت: «آمریکا را رژیم تروریستی می‌دانیم.» (اطلاعات ۲۴/۱۱/۶۳)

در همین حال یک هفته بعد از ربوده شدن یک فروند هواپیمای مسافربری خطوط هوایی TWA و تلاش محرمانه ایران برای نجات هواپیما و مسافران آن موجب شد تا «ویلیام کیسی» رئیس وقت «سیا» از دریافت پیشنهادی از سوی ایران برای تشکیل یک جلسه و دریافت سلاح از آمریکا آگاه شود. اما این درخواست که از سوی قربانی‌فر و کنگرلو ارائه شده بود بدون پاسخ ماند.(The Iran-contra-391)

به‌دنبال به درازا کشیدن ماجرای TWA رهبر ایران در یک سخنرانی عمومی اعلام داشت: «اگر قرار باشد ایران ربودن هواپیمای آمریکایی را محکوم کند، باید قبلاً اقداماتی که آمریکا و اسرائیل در جنوب لبنان، بیروت و طرابلس انجام داده را محکوم کند. بهترین راه‌حل بحران بوئینگ آمریکا، آزادی شیعیان بازداشت‌شده در اسرائیل است وگرنه اعمال زور نتیجه نخواهد داشت.» (اطلاعات ۴/۴/۶۴) چهار روز بعد از آن هم هاشمی‌رفسنجانی اعلام داشت: «ما طرف گروگان‌گیری را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم چه کسانی هستند و تا چه مقدار حاضرند که با طرف دیگر کنار بیایند.» (اطلاعات ۸/۴/۶۴)

به‌رغم همه تکذیب‌ها و بی‌میلی‌ها سرانجام در ۱۷ تیر ملاقاتی در هامبورگ آلمان میان دو طرف برگزار شد. در این جلسه از سوی ایران «حسن کروبی» و از سوی آمریکا «مایکل لدین» معاون «مک‌فارلین» مشاور امنیت ملی آمریکا با حضور قربانی‌فر دیدار و درباره مبادله موشک‌های TOW موردنیاز ایران با ‌گروگان‌های آمریکایی در لبنان مذاکره شد. (The Iran-contra-391)

جلسه بعد در این‌باره روز ۱۳ شهریور در پاریس برگزار شد و در ۲۴ شهریور دومین محموله موشک‌های TOW شامل ۴۰۸ موشک به ایران تحویل شد و در همین روز «بنیامین ویر» که از ۸ مه ۱۹۸۴ در لبنان در اسارت بود، آزاد شد. (منبع پیشین ص۳۹۳) فردای آن روز هم ریچارد مورفی، معاون وزارت خارجه آمریکا در جلسه کمیسیون روابط خارجی سنای آمریکا به‌طور تلویحی تجاوز عراق به ایران را تأیید کرد. (اطلاعات ۲۵/۶/۶۴)

«به‌رغم این تبادلات از اواخر شهریور آمریکایی‌ها تعهدات خود را انجام ندادند. بنا به گزارش تاور، عدم انجام تعهدات آمریکا، اعتراض مقامات ایران و ازجمله نخست‌وزیر را برانگیخت. این اعتراض به وسیله نمایندگان ایران در گفت‌وگو با مقامات آمریکایی منتقل شد.»(The TOWER commission Report-p158)

به‌دنبال این خلف وعده‌ها، در جلسه‌ای در ۵ آبان ۱۳۶۴ مسئله مبادله ‌گروگان‌های آمریکایی با سلاح‌های مورد نیاز ایران میان نمایندگان دو طرف مطرح شد. «مایکل لدین»، «یعقوب نیمرودی»، «آدلف شوایمر» و «منوچهر قربانی‌فر» از جمله حاضران در جلسه بودند؛ ولی از نمایندگان ایران حاضر در جلسه و نیز محل برگزاری جلسه حرفی به میان نیامد. تصمیمات آن جلسه و اینکه در قبال انجام تعهدات از سوی آمریکا، طرف ایرانی چه اقدامی انجام داد، فاش نشد، ولی «رابرت مک‌فارلین» مشاور امنیت ملی کاخ سفید در ۱۲ آبان، «ویلیام کیسی» رئیس سیا، در ۲۷ آبان «رونالد ریگان» را در جریان توافقات انجام‌شده و ارسال سلاح به ایران قرار دادند.

بعدازاین دیدارها در ۴ آذر، «جان پویند دکستر»، «ریگان» را از تحویل موشک‌های هاوک مورد درخواست ایران آگاه کرد و ده روز بعد از آن گزارش تهیه‌شده برای ریگان در خصوص واگذاری ۳۳۰۰ موشک تاو و ۵۰ موشک هاوک به ایران را تسلیم وی کرد. به‌دنبال آن در دوم و شانزدهم بهمن در لندن و فرانکفورت دیدارهایی میان نمایندگان دو کشور برگزار شد. در فرانکفورت، «اولیور نورث»، «ریچارد سیکورد»، «آمیرام نیر» معاون نظامی «شیمون پرز» نخست‌وزیر اسرائیل (به‌عنوان مقام آمریکایی) با قربانی‌فر و با نمایندگان ایران دیدار و گفت‌وگو کردند. در این جلسه «نورث» به هیئت ایرانی گفت: «ما خیال کلاه گذاشتن بر سر شما نداریم و هجده موشک هاوک را که از رده ‌خارج بوده و به‌اشتباه به ایران تحویل داده بودیم بازگردانده و هزار موشک تاو به شما تحویل خواهیم داد.»(The TOWER-245) دوازده روز بعد ۵۰۰ موشک تاو از پایگاه هوایی «کلی» برای حمل به ایران بارگیری شد.

در دیدار بعدی «کنگرلو» و «اولیور نورث» در فرانکفورت در اواسط اسفند ۶۴، «نورث» بر آزادی ‌گروگان‌های آمریکایی و «کنگرلو» بر تحویل موشک‌های فونیکس به ایران پافشاری کردند. (The Iran-contra-307)

در ۲۷ فروردین ۱۳۶۵، «جان پویندکستر» و «اولیور نورث» در دیدار با «قربانی‌فر» به وی اطلاع دادند که مک‌فارلین روز ۲۵ مه (۴ خرداد) در رأس هیئتی به ایران خواهد رفت و در پی آن، روز ۱۶ اردیبهشت «نورث»، «آمیرام نیر» و «جرج کیو» در لندن با «قربانی‌فر» دیدار کردند. در خلال جلسه «کیو» با یکی از مقامات در دفتر نخست‌وزیر ایران با تلفن گفت‌وگو کرد و پس از پایان آن به اعضای جلسه گفت: «هیئت آمریکایی در تهران با رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و شاید رئیس مجلس دیدار خواهند کرد.» (پیشین ص۳۹۹)

در پی این برنامه‌ریزی، قربانی‌فر روز اول خرداد راهی تهران شد و هم‌زمان با آن، برنامه‌ریزی برای آزادی گروگان‌های غربی به عمل آمد. در همین رابطه روزنامه اطلاعات در روز ورود مک‌فارلین به تهران بدون اشاره به این سفر به نقل از دو روزنامه‌های الشراع و السفیر خبر از آزادی قریب‌الوقوع شماری از گروگان‌های آمریکایی و فرانسوی دادند. (اطلاعات ۴/۳/۱۳۶۵) همچنین بیمارستان نظامی مربوط برای معاینه آنها در آلمان به حال آماده‌باش درآمد و نیز تیم مأمور بازجویی از گروگان‌ها و خانواده گروگان‌ها عازم آلمان شد.

۴ خرداد ۱۳۶۵ رابرت مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا با نام مستعار «شون دولین» shean devlin)) در رأس یک هیئت پنج‌نفره وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد. در فرودگاه «محسن کنگرلو» و چند تن دیگر به استقبال آنها آمده بودند و آنها را تا هتل استقلال تهران همراهی کردند.

«مک‌فارلین» به همراه خود یک محموله موشک‌های زمین به هوای هاوک نیز به تهران برد. استقبال سرد از هیئت آمریکایی در فرودگاه موجب ناراحتی مک‌فارلین شد. چراکه از مقامات ارشد ایرانی کسی به استقبال وی نیامده بود. «به گزارش نشریه داخلی اداره سیاسی سپاه در اولین دور مذاکرات مک‌فارلین در تهران که دو ساعت به طول انجامید، وی حضور خود در ایران را به‌منظور ایجاد پل ارتباطی بین دو کشور اعلام و آمادگی دولت متبوعش برای تأمین برخی اقلام موردنیاز ایران بیان کرد. جلسه دوم نیم ساعت به طول انجامید و مک‌فارلین از اینکه در سطح یک وزیر با وی برخورد نشده است و مقامات بلندپایه ایران به دیدارش نیامده‌اند ابراز نارضایتی کرد و جلسه سوم با حضور «مک‌فارلین» برگزار شد که شش ساعت به طول انجامید و نتیجه‌ای هم در برنداشت.» (روزنامه جوان ۱۱/۸/۸۸) بنا به گفته «کنگرلو» از طرف ایران به جز خود وی دکتر «محمدعلی هادی» با مک‌فارلین دیدار کرد. او درباره حضور «حسن روحانی»، «وردی‌نژاد» و فردی به نام «وحیدی» در مذاکرات می‌گوید من روحانی را ندیدم و درباره وحیدی و وردی‌نژاد هم سکوت می‌کند. (شرق ۴/۳/۹۳) به گفته کنگرلو، مک‌فارلین عجله کرد و مذاکرات نیمه‌تمام ماند و آمریکایی‌ها که علاوه بر موشک‌‌های تاو، بیش از ۱۱۰ هزار قطعه موردنیاز ایران را با خود به ایران آورده بودند ایران را ترک کردند. (روزنامه جمهوری اسلامی ۲۹/۱۰/۹۳)

موضوع سفر مک‌فارلین تا آبان‌ماه مخفی باقی ماند. در ۱۱ آبان روزنامه لبنانی الشراع طی گزارشی سفر مک‌فارلین به تهران را منتشر کرد. سه‌روز بعد هاشمی‌رفسنجانی در مراسم سالگرد ۱۳ آبان برای نخستین بار به موضوع سفر مک فارلین پرداخت. وی موضع سفر مک فارلین را با هواپیمای حامل سلاح از همدیگر تفکیک کرد و گفت: «یکی از هواپیماهایی که برای ما از یکی از کشورهای اروپایی اسلحه می‌آورد، اجازه عبور گرفت…آنها در بدو ورود اسامی ایرلندی به ما داده بودند.»(اطلاعات ۱۴/۸/۶۵) و درادامه به ورود مک فارلین و هیئت همراهش اشاره کرد و گفت:«وقتی که هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شد… گفتیم این آقایان را فعلا در فرودگاه توقیف کنید تا ببینیم که مسئله آنها چیست؟»

هاشمی دو روز بعد ازآن در خطبه‌های نمازجمعه تا حدودی صحبت‌های خود را تعدیل کرد و از توقیف هیئت آمریکایی سخن نگفت.

سخنان هاشمی درباره مذاکره با آمریکایی‌ها و به‌ویژه سفر مک‌فارلین حاوی چند نکته مهم بود. نخست آنکه ورود هیئت آمریکایی را بدون اطلاع مقامات ایران اعلام داشت: «این ریسکی که آمریکایی‌ها کردند و بدون جلب موافقت ما مقامات بالایشان را وارد یک کشور به‌طور غیرقانونی کردند، باید دارای هدفی بسیار باارزش باشد تا این‌قدر اینها برای نزدیکی به جمهوری اسلامی ایران پیش رفته‌اند.» دوم آنکه اعلام کرد که ما به‌هیچ‌وجه حاضر به استفاده از سلاح‌های اسرائیلی نبوده و حتی برای دریافت بیش از ۶۰۰ میلیون دلار‌طلب خود هم حاضر به مذاکره با اسرائیلی‌ها نیستیم. او گفت: «آخر ما چی لازم داریم که از اسرائیل بگیریم؟ در جنگ مسئله‌ای نداریم که ما اصول خود را فدای دریافت اسلحه بکنیم… علاوه بر این، فروشندگان اسلحه برای فروش به ما مسابقه گذاشته‌اند… مگر ممکن است اسرائیل که این همه بغض با ما دارد و ما را رقیب اصلی خود در لبنان می‌داند، به ما اسلحه بدهد؟! اصولاً جنگ اصلی ما با اسرائیل است و عمده اختلاف ما با عراق هم مربوط می‌شود به ممانعت عراق از جنگ ما با اسرائیل… حتی اگر هواپیماهای ما هم بخوابد، حاضر نیستیم از اسرائیل قطعه‌ای بگیریم.» نکته سوم تأکید بر عدم برقراری رابطه با آمریکا بود…:«هنگامی که آمریکا اسرائیل را حمایت می‌کند ما آمریکا را همین شیطان بزرگ می‌بینیم و دشمنی ما با آمریکا به قوت خود باقی است و تا این جنایات اسرائیل در لبنان و جنایات آمریکا در منطقه باقی است، با آمریکا رابطه برقرار نمی‌کنیم و از اصول خود عدول نمی‌کنیم. وقتی که مردم آمریکا دولتی را بر سرکار آورند که نخواهند با دنیا رابطه گرگ و میشی برقرار کنند ما هم با آنان مانند دیگران رفتار می‌کنیم.»

نکته چهارم هم در رابطه ‌با گروگان‌های لبنانی بود. هاشمی دراین‌رابطه گفت: «در رابطه‌ با گروگان‌های لبنان هم با آن سند تاریخی ثابت کردیم که ما هیچ مسئولیتی در رابطه ‌با آن گروگان‌ها نداریم. ما این حرکت مردم لبنان را حق می‌دانیم مگر اینکه شما دست از سر لبنان بردارید. زندانیان لبنانی را آزاد کنید. اسرائیل زندانیان لبنانی را آزاد کند و بگذارید مردم لبنان کار خودشان را بکنند.» (اطلاعات ۱۷/۸/۶۵).

هاشمی همچنین در خطبه‌های نمازجمعه ۷ آذر بار دیگر به موضوع نیاز آمریکا به مذاکره و رابطه با ایران اشاره کرد و گفت: «آمریکایی‌ها شهامت ایران را ندارند که رسماً بگویند ما اشتباه کردیم.» (اطلاعات ۸/۹/۶۵) وی در همین ارتباط با استناد به نامه نخست‌وزیر ژاپن از آن به‌عنوان سندی تاریخی در مورد گروگان‌ها یاد کرد و آن را نشانه عظمت و قدرت جمهوری اسلامی دانست.

او در یادداشت‌های روزانه خود درباره خطبه روز ۷ آذر درباره موضوع سفر مک‌فارلین به تهران نوشت: «خطبه دوم را در رابطه ‌با افتضاح آمریکا ایراد کردم.» (هاشمی‌رفسنجانی:۱۳۶۵ -۳۵۵)

گزارش هاشمی‌رفسنجانی دو دهه بعد از سوی محسن کنگرلو که از ابتدا در جریان مذاکرات با آمریکایی‌ها قرار داشت، مورد خدشه واقع شد. گفته‌های کنگرلو درباره هواپیمای حامل سلاح، بدون اطلاع وارد شدن آمریکایی‌ها، توقیف آنها در فرودگاه به مدت پنج روز و… با گزارش‌های هاشمی مغایرت داشت. (شرق ۴خرداد ۱۳۹۳)

روایت «هاشمی‌رفسنجانی» از سفر مک‌فارلین به تهران با آنچه طرف‌های آمریکایی و روایتی که سال‌ها بعد از سوی «محسن هاشمی‌رفسنجانی» در کتابی که درباره این سفر منتشر شد نیز متفاوت بود. درحالی که هاشمی درباره عدم علاقه و نیاز ایران به ارتباط با آمریکا سخن می‌گفت و همچنان آمریکا را شیطان بزرگ می‌خواند چهار روز بعد از این سخنان وی، بار دیگر «اولیور نورث» و هیئت آمریکایی با هیئت ایرانی در ژنو دیدار و گفت‌وگو کردند؛ دیداری که در ۲۲ آذرماه در فرانکفورت تکرار شد و این بار «جرج کیو» با هیئت ایرانی گفت‌وگو کرد.

در همین حال بعد از سفر مک‌فارلین، کانال جدیدی در مذاکرات دو کشور باز شد که از کانال قبلی متفاوت بود و به کانال دوم مشهور شد. کانال دوم در جریان سفر «علی هاشمی» برادرزاده هاشمی‌رفسنجانی در بروکسل پایتخت بلژیک ایجاد شد. درحالی‌که علی هاشمی تماس آمریکایی‌ها با وی را در جریان سفر وی برای درمان بیماری چشم عنوان می‌کند و گزارش آن را هم برای عموی خود بازگو کرده بود، «محسن رضایی» فرمانده وقت سپاه پاسداران ایجاد کانال دوم را به دلیل عدم اعتماد ایشان و همفکران‌شان به کانال اول عنوان می‌کند.

افشای خبر مذاکرات هجده‌ماهه ایران و آمریکا و به‌ویژه سفر مک‌فارلین به تهران و اختصاص پول فروش سلاح به ایران برای کمک به ضدانقلابیون نیکاراگوئه سروصدای فراوانی ایجاد کرد و دولت ریگان را تحت‌فشار زیادی قرارداد. این ماجرا به ماجرای «ایران –کنترا» و «رسوایی ایران – گیت» مشهور شد. مک‌فارلین بعد از این رسوایی دست به خودکشی زد.

دولت ریگان در جریان این مسئله از یک‌سو به دلیل مذاکرات پنهانی با مقامات ایران و از سوی دیگر به دلیل ارسال پول و سلاح به کنتراها در نیکاراگوئه از سوی مخالفان خود در کنگره به‌شدت تحت‌فشار قرار گرفت. چند روز بعد از افشای سفر مک‌فارلین، ریگان در سخنانی گفت: «ما به مدت هجده‌ماه دررابطه‌با ایران یک طرح دیپلماتیک سری داشتیم. این طرح به این دلایل انجام شد: تجدید رابطه با ایران، پایان‌دادن به جنگ ایران و عراق، ازبین‌بردن تروریسم دولتی و خرابکاری و تسریع بازگشت سالم ‌گروگان‌ها.» (اطلاعات ۲۴/۸/۶۵) در همان روز، روزنامه‌های ایران سخنان آیت‌الله خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت ایران را به چاپ رساندند که سخنان ریگان را چنین پاسخ دادند: «تماس آمریکا با مقامات ایران در هجده‌ماه گذشته صحت ندارد و شاید آنها مذاکره با دلال‌های اسلحه را تماس با مقامات ایران قلمداد می‌کنند… ما حق خود را می‌خواهیم و سلاح‌هایی را که چند سال است در انبارهای آمریکا به‌ناحق نگاه‌داشته‌اند از آمریکا می‌خواهیم… آمریکا بسیار مایل است که با شروع مذاکرات فریاد حق‌طلبانه ملتی را خاموش کند و سفر یک مقام دولتی آمریکا به ایران آن هم به‌طور قاچاق از همین مسئله نشأت می‌گیرد.» (اطلاعات همان تاریخ)

از اواخر آذر ۱۳۶۵ و به‌دنبال دیدار جرج کیو، مأمور پیشین سیا با اعضای هیئت ایرانی در فرانکفورت، آمریکایی‌ها اعلام داشتند که دیگر سلاح به ایران ارسال نخواهند کرد.
(The Iran-contra-401)

بنا به گفته علی هاشمی که بعد از ماجرای مک فارلین، مسئولیت دیدار با مقامات آمریکایی را برعهده داشت و به کانال دوم مشهور شد تا دو ماه بعد از افشای سفر مک فارلین به تهران، مذاکرات میان دوطرف ادامه یافت ولی به دلیل آنکه مقامات آمریکایی حاضر به پذیرش ریسک مذاکرات پنهانی نبودند، این مذاکرات وارد کانال‌های رسمی شد.

افشای این ماجرا لطمه دیگری نیز به منافع ایران وارد آورد، چون بعد از آن ایران مجبور به تهیه تجهیزات مورد نیاز خود به‌طور غیرمستقیم و از طریق دلالان اسلحه شد.

زوایای مذاکرات پنهانی ایران و آمریکا هنوز هم به‌طور کامل مشخص نشده است. هاشمی‌رفسنجانی در همان خطبه‌های معروف خود قول داد تا جریان سفر مک فارلین را در اختیار افکار عمومی قراردهد ولی بعد از چندی آن موضوع به فراموشی سپرده شد.

علاوه برسفر مک فارلین، مذاکرات کانال دوم که علی هاشمی برادرزاده اکبر هاشمی‌رفسنجانی در رأس آن قرار داشت و بنا به روایاتی وی با سفر به آمریکا از کاخ سفید نیز بازدید کرده بود، هیچ‌گاه به‌طور روشن و رسمی بازگو نشد. در سال ۱۳۸۸ کتابی از سوی محسن هاشمی‌رفسنجانی و حبیب‌الله حمیدی درباره سفر مک فارلین و پیامدهای آن به چاپ رسید که گرچه حاوی اطلاعات خوبی بود، ولی باز هم تاکنون بسیاری از زوایای آن دیدارها و مذاکرات ناگفته باقی مانده است.

 

  • منبع خبر : هم میهن