امروز سالروز کودتای ۲۸ مرداد است. این واقعه تاثیرات شگرفی در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه ایران گذاشت. بسیاری از مورخان معتقدند انقلابیون سال ۵۷ و گروه های مختلف فکری و سیاسی فعال در آن، همگی از زیر شنل کودتای ۲۸ مرداد بیرون آمده اند. یکی از مهم ترین و برجسته ترین تاثیرات واقعه کودتا […]
امروز سالروز کودتای ۲۸ مرداد است. این واقعه تاثیرات شگرفی در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و جامعه ایران گذاشت. بسیاری از مورخان معتقدند انقلابیون سال ۵۷ و گروه های مختلف فکری و سیاسی فعال در آن، همگی از زیر شنل کودتای ۲۸ مرداد بیرون آمده اند.
یکی از مهم ترین و برجسته ترین تاثیرات واقعه کودتا بر ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی، تغییر سیاست خارجی ایران است. اگر آنطور که آلن بدیو، فیلسوف فرانسوی، می گوید، این “رخدادها” هستند که فرآیندها را می سازند، باید اعتراف کرد که رخداد کودتای ۲۸ مرداد فرآیند سیاست خارجی و دیپلماسی ایران بعد از انقلاب را ساخت. اما چگونه این تاثیرگذاری شگفت انگیز رقم خورد؟
برای فهم این مساله باید به افکار مصدق و سیاست های دیپلماتیک دولتش رجوع کرد. شکست این سیاست و تولد ۲۸ مرداد، ذهن انقلابیون مخالف شاه را شکل داد. در ذهن نسل جوان ایران، “کابوسی جمعی” به نام “کودتای ۲۸ مرداد” شکل گرفت و باعث شد بعد از انقلاب ۵۷ تمام تلاششان را بکنند که از تکرار این کابوس جلوگیری نمایند. اما در فکر مصدق چه بود و چه باوری درمورد سیاست خارجی داشت؟
موازنه منفی و رجوع به قطب سوم؛ جوهره تفکر دیپلماسی مصدقی
مصدق در زمانی زیست سیاسی اش را آغاز کرد که ایران درگیر زیاده خواهی های دو قطب استعماری یعنی بریتانیا و روسیه بود. سیاست ایران، به خصوص در اواخر دوره قاجار، “موازنه مثبت” بود. صدراعظم ها و نخست وزیران سعی می کردند از طریق این موازنه، هم مسکو را راضی نگه دارند و هم لندن را.
عدم رعایت این موازنه بعد از پیروزی انقلاب مشروطه و ورود قطب های سومی مانند آلمان و آمریکا به معادلات جهانی و دعوت از مورگان شوستر آمریکایی به ایران برای اصلاح امور اداری دولت و ایجاد یک سیستم منضبط مالی در دولت قاجار، باعث خشم روس ها شد. مسکو به دولت انقلابی ایران اولتیماتوم داد و بعد از بی توجهی تهران به این اولتیماتوم، به شرق و غرب ایران حمله کرد و تبریز و مشهد را محاصره نمود. این حمله باعث وحشت دولت انقلابی شد و باعث گردید تهران ضمن مرخص کردن شوستر، مجددا به سیاست موازنه مثبت روی بیاورد.
سیاست موازنه مثبت بعد از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین ادامه یافت. دولت های ایران در دهه ۲۰، تلاش داشتند موازنه را بین غرب و شرق حفظ کنند و اگر امتیازی به غرب می دادند، امتیازی را هم برای شرق در نظر می گرفتند.
محمد مصدق مخالف جدی این سیاست بود. او که دخالت مسکو در ماجرای شوستر را عامل اصلی نابودی انقلاب مشروطه و اهدافش می دانست، سیاست “موازنه منفی” را به جای “موازنه مثبت” مطرح کرد. طبق این سیاست، ایران باید به یک اندازه دولت های شرق و غرب را “ناراضی” نگه دارد و به جای اعطای امتیاز مساوی به مسکو و لندن، امتیازهای اعطا شده به این دو دولت را به طور مساوی لغو کند.
مشکل اصلی دیدگاه مصدق، بیش از حد تاریخی بودن آن بود. مصدق بر اساس تاریخ ۲۰۰ ساله ایران در آن زمان، گمان داشت مخالفان خارجی ایران بریتانیا و روسیه هستند. او به درستی جایگاه ابرقدرت جدید یعنی آمریکا را نمی شناخت و مانند مشروطه خواهان گمان داشت که واشنگتن “قطب سومی” است که می تواند میان بریتانیا و شوروی اعتدال ایجاد کند؛ حال آنکه، آمریکا نه قطب سوم بلکه رهبر جدید قطب اول یعنی غرب بود و بیش از اینکه رقیب بریتانیا به حساب بیاید، شریک آن محسوب می شد.
تصور غلط مصدق از ساختار سیاسی جهان آن روز، مقدمات کودتای ۲۸ مرداد را فراهم کرد. او با تمام قوا در مقابل انگلیس ایستاد و سعی کرد با لغو امتیازات نفتی اعطا شده به لندن و سایر دول خارجی، سیاست “موازنه منفی” مورد نظرش را اجرا کند. با این حال، مصدق گمان می کرد که برای مقابله با انگلیس مجبور است به آمریکا نزدیک شود. او با سفارت آمریکا چندین تماس برقرار نمود و حتی شخصا به نیویورک سفر کرد تا بتواند آمریکایی ها را راضی به حمایت از خود کند. مصدق که حالا با چند کشور خارجی بلوک غرب درافتاده و درآمد نفتی ایران را هم به حداقل رسانده بود، از واشنگتن درخواست چند وام کلان کرد.
اگرچه مصدق درک درستی از جایگاه آمریکا در بلوک غرب نداشت، اما به خوبی می دانست واشنگتن قرابت بیشتری با لندن دارد و مخالف شدید مسکو و توسعه کمونیسم است. به همین خاطر، در درخواست ها و مذاکراتش تاکید می کرد که اگر آمریکا وام مورد نظر او را ندهد، ایران به دام کمونیسم می افتد.
مصدق در یکی از دیدارهایش با لویی هندرسون، سفیر آمریکا در تهران، به وی گفته بود: «من با خلوص نیت حرف می زنم. بهخدا قسم اگر به ایران کمک خارجی نشود، از هم متلاشی خواهد شد و در عرض ۳۰ روز انقلاب کمونیستی صورت می گیرد.»
مصدق امید زیادی داشت که آمریکا به دولتش کمک مالی کند. مقامات آمریکایی با ماموران سیا و متحدان بریتانیایی خود بحث کردند و بعد از مخالفت بریتانیایی ها و طرح ماموران سیا، مبنی بر حمایت از شاه به جای مصدق، از اعطاء وام به مصدق خودداری کرده و آرام آرام طرح کودتای ۲۸ مرداد را ریختند.
مصدق و سیاست «تردید» و «احتیاط» در قبال روسها
بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران منتظر بودند که بعد از شکست طرح دوستی با آمریکا، مصدق به سمت روس ها برود اما این اتفاق نیفتد. مصدق تا روزهای پایانی مخالف حزب توده و شوروی ماند. او که معتقد به سیاست “موازنه منفی” بود دوست نداشت، از بغض بریتانیا، دوست شوروی شود. اما آیا این احتیاط و دوری دوطرفه بود؟ جواب منفی است.
اگرچه احتیاط مصدق در برقراری رابطه با مسکو، باعث دلسردی روسوفیل ها شد، اما مخالفت شدید مصدق با انگلیس، باعث شد مسکو و حزب توده شروع به حمایت از مصدق کنند. البته روسوفیل ها و اعضاء حزب توده در این رابطه یک دست و یک دل نبودند. تا پیش از ۳۰ تیر (دولت اول مصدق) اکثریت هیات رئیسه حزب توده نظری منفی نسبت به مصدق داشتند و او را دوستدار امپریالیسم نو (یعنی آمریکا) می دانستند اما پس از سرد شدن رابطه واشنگتن و تهران و برجسته شدن دشمنی مصدق با بریتانیا و بروز باورهای ضدامپریالیستی او، حزب توده به مصدق نزدیک شد و سعی کرد از دولت او حمایت کند. با این حال، همچنان، جبهه روسوفیل ها در این مورد یک دل نبودند. طرفداران تمدن و هیئت مرکزی حزب بر حمایت از مصدق پافشاری می کردند اما طرفداران خلیل ملکی مخالف شدید او بودند. با این حال، هر چه به ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نزدیک تر می شویم، بر تعداد طرفداران مصدق افزوده می شود. حزب توده از اسفند ۱۳۳۱ تا مرداد ۱۳۳۲، خود را متحد دولت ملی مصدق به حساب می آورد و حتی در ماجرای انحلال مجلس هفدهم از مصدق و دولتش حمایت علنی می کند.
با این حال، مصدق تا روزهای منتهی به ۲۸ مرداد در تردید باقی ماند. او از حزب توده فاصله گرفت. این اقدام او اگرچه قابل ستایش است و مطابق سیاست موازنه منفی دولت او است، اما بیش از پیش، زمینه ساز کودتا شد. ایالات متحده که حالا شاهد نزدیکی روسوفیل ها به مصدق بود، وحشت زده، طرح دوستی فاوست وار شاه و طرفداران نظامی اش را پذیرفت و زمینه کودتا را فراهم نمود.
ضربه بزرگ در روز کودتای ۲۸ مرداد وارد شد. با فرار شاه، توده ای ها وارد خیابان های تهران شده و از مصدق حمایت کردند. سفارت آمریکا به مصدق هشدار داد که این مانور خیابانی به معنی اتحاد دولت ایران با شوروی است و این مساله باعث نابودی رابطه ایران و آمریکا می شود. مصدق که نگران قطع کامل رابطه با آمریکا بود و نمی خواست به شوروی نزدیک شود به ارتش دستور داد که تجمعات توده ای ها را جمع کنند. با خلوت شدن خیابان ها، ارتش و موافقان شاه از فرصت استفاده کرده و کودتای ۲۸ مرداد را اجرا کردند و دولت مصدق هم بعد از ظهر همان روز سقوط کرد.
شکست مصدق و شکل گیری دیپلماسی انقلابی جدید
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، طبقه متوسط شهری که از دو زیرطبقه ملی گراها و توده ای ها تشکیل می شد، دچار یاس و سرخوردگی شدید شدند. کافی است به فعالیت های فکری، ادبی و هنری روشنفکران در دهه ۳۰ و ۴۰ رجوع کنیم. از آن سو، طبقه متوسط سنتی که از ترس کمونیست ها با شاه و رزم آرا متحد شده و پشت مصدق را خالی کرده بودند، خیلی زود به سیاست های غرب گرایانه شاه اعتراض کردند و به جرگه مخالفین پیوستند. بدین طریق، در طول مدتی کوتاه، سیاست ضدیت با آمریکا به آرمان انقلابیون تبدیل شد و ۲۸ مرداد نیز به کابوسی جمعی بدل گشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷، ادبیات «چپ گرایانه نو» که حول ۲۸ مرداد می گردید، بر سیاست خارجه دولت جدید ایران حاکم شد و رخدادهای مهمی مانند تصرف سفارتخانه آمریکا، حادثه طبس و پناه دادن آمریکا به شاه، بر قدرت این سیاست و ادبیاتش افزود. دولت های انقلابی ایران، با وجود نقد دولت مصدق، سیاست موازنه منفی را سرلوحه دیپلماسی خود قرار دادند و با شعار “نه شرقی، نه غربی” سعی کردند این سیاست را احیاء کنند.
با این حال، سیاست خارجی دولت انقلابی یک فرق بزرگ با دولت مصدق داشت. فرق بزرگ این بود که دولت انقلابی بر خلاف مصدق، آمریکا را در راس بلوک غرب قرار داد و ضدیت با انگلیس را به ضدیت با آمریکا بدل کرد و بدین طریق، سعی کرد از تکرار اشتباه مصدق جلوگیری کند.
با گذشت چند سال، شرایط جهان تغییر کرد. بلوک شرق ضعیف شد و با فروریختن دیوار برلین، جنگ سرد به اتمام رسید. با فروپاشی شوروی، روسیه جدید شکل گرفت و قدرت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی غرب چند برابر شد. معادلات سیاسی و اجتماعی جهان تغییر کرد اما ایرانِ بعد از انقلاب همچنان، از منظری قدیمی و از زاویه ای که محصول واقعه ۲۸ مرداد بود جهان را می دید. البته دولت جدید ایران در برخی زمینه ها تغییراتی ایجاد کرد. رابطه ایران با شرق (روسیه جدید و چین) بهتر شد و در برخی مواقع، سیاست “موازنه منفی” جای خود را به “شرق گرایی” داد اما کلیدواژه ها، دکترین و مفاهیم بنیادین جهان دیپلماسی حکومت جدید همواره ثابت ماند و درهای ایران بر همان پاشنه ای چرخیدند که در ۲۸ مرداد سال ۳۲ به وجود آمده بودند.
ایجاد تغییرات بنیادین در فهم حکومت از جهان، معادلات قدرت و دنیای سیاسی نوین، “ضرورتی فوری” است، در غیر این صورت، ما نیز همان اشتباهی را خواهیم کرد که مصدق مرتکب شد. این اشتباه ناشی از «عمل دیپلماتیک بر اساس تئوری اشتباه و تئوری اشتباه، مبتنی بر درک غلط و به روز نشده از معادلات قدرت در جهان» است.
- منبع خبر : خبرفوری
Saturday, 9 November , 2024