*پادشاهی ده شاهی* ✍️ مهرور بوشهر *یاد باد آن روزگاران یاد باد* . راستی *گمرک بوشهر* چه رونقی داشت آن زمانی که *ارابه های* ( گاریها ) حمل بار هشت چرخه که با نیروی دهها کارگر در اداره بندر و کمرگ بجای تریلی ها و واگن های قطار امروزی بار تجار و ملوانان را با […]
*پادشاهی ده شاهی*
✍️ مهرور بوشهر
*یاد باد آن روزگاران یاد باد* .
راستی *گمرک بوشهر* چه رونقی داشت
آن زمانی که *ارابه های* ( گاریها ) حمل
بار هشت چرخه که با نیروی دهها
کارگر در اداره بندر و کمرگ بجای
تریلی ها و واگن های قطار امروزی
بار تجار و ملوانان را با صدای *چریک*
*چریک* چرخهایشان جابجا میکردند که
*نوید بخش رونق و داد و ستد* با کشور
های شیخ نشین همسایه جنوبی می
داد و یا اینکه چگونه *توریست های*
عرب خانوادگی از بحرین ، کویت ، قطر و بندر شیعه نشین دممام عربستان با کشتی های بزرگ چوبی ( *بوم و ناکو ) برای تفریح و زیارت خود را *ابتدا به بوشهر* و سپس به شیراز و مشهد می رساندند.
من هم در *سن ۱۰ سالگی* در اسکله گه
گاهی در بین آنها *می پلکیدم* (میچر
خیدم) و منتظر بازگشت پدر و عمویم
بودم تا ببینم کی از *سفر* بر میگردند .
آنهایی هم که لنج های قویتری داشتند
سفرهای طولانی تر ۶ ماهه هندوستان
( ملیوار ) و آفریقا ( زنگوار ) را انتخاب
می کردند .
حال چه شد که از آنگونه به اینگونه
*روزگارمان* چرخید و دلار و درهم و
دینار به *سقف آسمان* ولی ریال و تومان
ما به *قعر دره های سوءمدیریت* ناکار
آمد رفت .
*دهه های ۴۰ و ۵۰* خاطرات شیرین
ماست هر چند که *تلخی هایی* هم
داشت اما شهد آن چنان شیرین بود
که به کاممان تلخ نمی شد .
همان زمانی که *ده شاهی پادشاهی* میکرد .
همان زمانی که با یک ده شاهی :
*آلاسکا یا اسکیمو* ( بستنی امروزی )
*چاکلیت* ( شکلات امروزی )
*خروس قندی* ( شیرینی تر امروزی )
*حاج بادام* ( شیرینی نارگیلی امروزی)
*قرص بیپرمه هلندی* ( نعناع امروزی )
می خریدیم .
هر چند که در آن زمان هم *زندگی*
*سخت* بود. برق نداشتیم،آب آشامیدنی
به سختی فراهم میشد ، بهداشت در
پایین ترین سطوح بود اما *عاطفه* ها ،
*رحم و مروت ها* در جامعه موج میزد.
*انسانیت* در انسانها برابر با وجدانی
بود که نیازی به قسم خوردن نبود .
همان *عرق خور* هم وقتی که به تار
موی سبیلش قسم می خورد کافی
بود . نیازی نبود که پیر و پیغمبر را با
*قسم دروغ عاصی* کنیم .
*ریال* ایران در مقابل دلار ، درهم و
دینار یکه تازی میکرد . شغل اکثر
بومیان ملوانی بود ماهی یک نوبت
به شیخ نشینها در سفر بودند بعد
از یک ماه انتظار با *گلاته* پرو و پیمون
بر می گشتند .
از ساز دهنی امیرو گرفته تا توپ سه
پوسه ( تنیس ) و فوتبال .
از شربت ویمتو انگلیسی گرفته تا چای
سیریلانکا .
از شربت سانکوییک گرفته تا برنج
هندی کلکته .
از پارچه های مخمل ژاپنی تا ملافه رنگی و *گل گلی* چینی
از آناناس مالزی تا موز و پرتقال لبنانی
*از جومه ی ویل چافی چقدر قشنگه* تا
*سرخیابون بحرین (بندر) چقدر قشنگه*
*دخترو ماچی تو بکن مثل حکیمه*
*شادونه پولی دادن یا مفتکیمه*
*آب از خیابون میاروم با چشم کوروم*
…………
گلاته ( دستمزد )
جومه ( لباس ، پیراهن )
دخترو ( دختر )
ماچی ( بوسه ای )
ادامه دارد
۱۴۰۴/۲/۲۳
قسمت دوم خاطرات صدو و خیرو ، مانو و زینو در مورخ ۲/۲۹ انتشار می یابد .
نصیر بوشهر انلاین
Tuesday, 13 May , 2025