خاطرات کودکی تا جوانی (۱۴)

✍️ مهرور بوشهر

اصولا خاطرات گذشته رویاهای تلخ
و شیرینی بازگو میکنند که وقتی به
اعماقشان سیر می‌کنیم انسانها را از
درون هیجانی ، و در مواردی با اشک
و لبخند و گاهی با تبسمی می یابیم ،
که *ای کاش به گذشته بر می گشتیم* ، و افسوس های کنونی را به صد افسوس تبدیل می کند که *چرا قدر روزگاران گذشته را ندانستیم* هر چند که میان
سالی و کهنسالی هم دورانی است که باید بگذرد .

*زینو* همان دخترک درونگرایی که ما
را مثل *دنیای زلال پاکی های کودکی*
به نوجوانی و جوانی وصل میکرد در
یک چشم بهم زدن در سن *۲۰* سالگی
ما را در کانون فرهنگی و خیریه محلمان
مجنون خود کرد و امروز که *۲۹*
اردیبهشت سالگرد چهل و ششمین روز
*ازدواجمان* می باشد برای تمام *عشاق*
آرزوی خوشبختی می کنیم و ناگفته
نماند هر چند که این *زینو* اکنون *زینب خانم* میباشد ولی هنوز از نگاه من
ایشان را با همان خاطرات شیرین دوران
کودکی *زینو* میشناسم و با همین نام
صدایش می کنم .

حال به جرات و بدون اغراق می‌توانم
قسم یاد کنم که *زینو* همان دخترک
*صبور* دوران‌ کودکی با وجود داشتن
*عروسهای گل*
*پسران بلبل*
و *یک‌ دختر سوگل*
و *۷ نوه* تا کنون نه تنها غیبت هیچ کس
را نکرده بلکه با روحیه تفاهم ، گذشت
و فداکاری که *سرلوحه پیوند اولیه*
زندگیمان بوده و با *الگویی* برای بنده
که توانستم با همکاری این *یار غار* ،
همگی را با مادری ۸۶ ساله که هنوز
در قید حیات است در *زیر چتر* یک
آپارتمان نگهدارم و با یک زندگی *قانع*
همراه با *بوی قلیه ماهی اش* که هفت
خانه می پیچد تمام اعضای خانواده
*۲۰* نفره را گرد هم سر یک سفره جمع
کنم .

و اکنون *زینو* دبیری *بازنشسته*
که با کوران زندگی *نشکسته*
*بدون فیس و افاده ولی افتاده* (خاکی)
در سن *۲۰* سالگی
با *۲۰* هزار تومان مهریه
و *۲۰* هزار تومان مراسم جشن ازدواج
رئیس خانواده ای *۲۰* نفره میباشد .
و اگر فهمیده بودیم که اینچنین در
عدد *۲۰* غوطه وریم تاریخ ازدواجمان
هم در روز *بیستم* انتخاب میکردیم .!!
حال که سرنوشتمان این چنین بود
شاید روز مرگمان هم *بیستم* باشد .
و این بود :
پایان *درماتیک و ماراتون وار*
چند خاطره *دل انگیز و هیجان انگیز*
که تقدیم *همباوران و همیاران* گردید.
۱۴۰۴/۲/۲۹
مقاله آینده :
*از نام و مقام شهدا سوء استفاده نکنیم*
نصیر بوشهر انلاین