✍️مینا خویینی کوچ، مشاور و مدرس توسعه فردی و سازمانی *وقتی صداقت از بالا جاری میشود، سازمانها نفس میکشند* *به بهانه دوم خرداد* در حافظهی اجتماعی ایرانیان، روزهایی هست که نه با هیاهو بلکه با سکوتی عمیق به یاد ماندهاند؛ روزهایی که مردم، صندوق رأی را نه صرفاً بهعنوان ابزار انتخاب، که بهمثابهی فریادی نجیب […]
✍️مینا خویینی
کوچ، مشاور و مدرس توسعه فردی و سازمانی
*وقتی صداقت از بالا جاری میشود، سازمانها نفس میکشند*
*به بهانه دوم خرداد*
در حافظهی اجتماعی ایرانیان، روزهایی هست که نه با هیاهو بلکه با سکوتی عمیق به یاد ماندهاند؛ روزهایی که مردم، صندوق رأی را نه صرفاً بهعنوان ابزار انتخاب، که بهمثابهی فریادی نجیب برای حضور اخلاق، شفافیت و گفتوگو در متن حکمرانی دیدند. نیمهی دوم بهار ۱۳۷۶ از آن روزها بود. آنچه پس از آن آمد، دولتی بود که با وجود فشارها و محدودیتها، توانست الگوی تازهای از زیست اخلاقی در قدرت را در خاطرهی جمعی جامعه ثبت کند.
در دوران آن دولت، اعتماد به قدرت به سطحی بیسابقه رسید؛ نه بهدلیل بیخطایی حاکمان، بلکه بهخاطر صداقتی که از منش آنها ساطع میشد. این صداقت، همچون نوری از بالا، به تار و پود سازمانها نیز نفوذ کرد. مدیران جسورتر و اخلاقمدارتر شدند، کارکنان امنیت روانی را تجربه کردند، و گفتگو—نه بهعنوان خطر بلکه بهعنوان فرصت—در اتاقهای جلسه جریان یافت.
تجربهی آن سالها، به ما یادآوری کرد که فاصلهی میان نظام حکمرانی و رفتار سازمانی، توهمی بیش نیست. آنچه در بالا نشت میکند، در پایین رسوب میکند؛ چه فساد باشد و چه شفافیت. به بیان دیگر، سازمانها در خلأ شکل نمیگیرند؛ آنها در بستری از هنجارهای سیاسی، فرهنگی و اخلاقی تنفس میکنند.
از منظر جامعهشناسی نهادی، همانگونه که فرانسیس فوکویاما تأکید میکند، “اعتماد نهادی” از پیشنیازهای اصلی توسعه است. این نوع اعتماد، که با حکمرانی پاک و پاسخگو پدید میآید، نهتنها کارایی دولت را بالا میبرد بلکه روابط انسانی درون سازمانها را نیز دگرگون میسازد. سازمانهایی که در سایهی چنین حاکمیتی عمل میکنند، با کاهش هزینههای نظارت، تعارض، و فساد مواجهاند و در مقابل، افزایش رضایت، وفاداری و خلاقیت کارکنان را تجربه میکنند.
از سوی دیگر، در نظریهی بوروکراسی ماکس وبر، یکی از ارکان اقتدار قانونی، عقلانیت و شفافیت در قدرت است. هنگامی که این مؤلفهها در حکمرانی رنگ میبازند، مناسبات انسانی در سازمانها نیز دچار تزلزل اخلاقی، فرسایش سرمایه انسانی و گسترش بیاعتمادی میشود.
در عرصه مدیریت منابع انسانی، پژوهشهای گستردهای تأثیر دولتهای پاکدست بر عملکرد درونسازمانی را تأیید کردهاند. یافتهها نشان میدهد که در چنین بسترهایی:
– سطح تعهد و تعلق سازمانی افزایش مییابد؛
– رفتارهای فرصتطلبانه، غیراخلاقی و فساد اداری کاهش پیدا میکند؛
– سازمانها تمایل بیشتری به یادگیری، گفتگو و نوآوری دارند؛
– جذب و نگهداشت نیروی انسانی توانمند آسانتر میشود؛
و
– سلامت روان جمعی ارتقا مییابد.
این الگوها، در کشورهای دارای تجربه حکمرانی اخلاقمحور (همچون برخی کشورهای شمال اروپا)، بهوضوح مشاهده شدهاند و در شاخصهای جهانی نظیر گزارشهای Transparency International و مطالعات Gallup نیز منعکس شدهاند.
سازمانهای ایرانی، امروز بیش از هر زمان دیگری به احیای سرمایه انسانی نیاز دارند. اما این احیا، صرفا با آموزشهای درونسازمانی یا سیاستگذاریهای مقطعی ممکن نمیشود، مگر آنکه حاکمیت اخلاق و شفافیت از بالا جاری شود. چرا که همانطور که بیاعتمادی از بالا نشت میکند، امید هم میتواند نشت کند؛ فقط کافیست دوباره آن مدل زیسته را به یاد آوریم—دولتی که پاکدستی در آن، نه ادعا بلکه قاعده بود.
نصیر بوشهر
Friday, 23 May , 2025