✍ عبدالرحیم کارگر به واسطه ی علاقه ام به حوزه ی ادبیات داستانی بویژه ادبیات فولکلور به خوانش های عبدی پور پیوند خوردم و سال هاست با صدایش مانوسم . شاید نقدهایی بر روایت ها و حکایات عبدی پور وارد باشد چنانکه هر نویسنده ای نیز مبرا از نقد وایراد نیست ولی بنده می خواهم […]

✍ عبدالرحیم کارگر

به واسطه ی علاقه ام به حوزه ی ادبیات داستانی بویژه ادبیات فولکلور به خوانش های عبدی پور پیوند خوردم و سال هاست با صدایش مانوسم .
شاید نقدهایی بر روایت ها و حکایات عبدی پور وارد باشد چنانکه هر نویسنده ای نیز مبرا از نقد وایراد نیست ولی بنده می خواهم از زاویه ای دیگر به این شخصیت فرهنگی دیارمان بپردازم .
اگر فرهنگ بوشهر را خرمایش فرض کنیم احسانو شیره ایست که از این خرما می تراود و داستان را حلاوت می بخشد.
بوشهر معاصر بزرگان بی مثلی را به خود دیده است .
در ایران صادق چوبک را به همراه هدایت پدر داستان نویسی کوتایش خوانند.رسول پرویزی سناتور با شلوارهای وصله دارش از این دیار است ،علی دشتی حرف ها در نویسندگی دارد.ایرج صغیری در نمایش و نوشتن ،آیینه فرهنگ ما بوشهری هاست .ریشهری با سنگستانش ،دکتر حمیدی با تمام هیمنه و هیبتش و همینجور صفدری خورموجی که هر کدام از این عزیزان و دیگر داستان نویسان بوشهری فرهنگ غنی این استان را به رخ کشیده اند.
نمی خواهم در مقام قضاوت یا مقایسه بنشینم که همه ی نویسندگان بوشهری دین خود را به این بوم و بر ادا کرده اند ؛
می خواهم بگویم که احسان به یمن رسانه های اجتماعی در این حوزه به راه دیگر رفته و چه خوب رفته؛ او درام گونه به محیط اطرافش نگریسته ،گاهی جد و تراژدیک؛ گاهی هم طنز و کمدیک؛ وگاهی تلفیقی از هر دو .
داستان هایی چون خلبان ،پاکبان ،کلی و فورمن و حلیمه جد و گاهی تراژدیکند .
طنز و کمدی هم جایگاه ویژه ای در نوشته هایش دارند و گاهی بدون روتوش و عریان می گوید و‌می خندد.
در داستان هایی چون واجبی،مادر و السکا این هنر او نمایان است .
و آثاری مثل سیگار فروشی و کریمو کبریت ..طنز و جد به هم در آمیخته است .
و بشخصه کریمو کبریت و زینت و مک لوهان را دوست دارم .
داستانک هایش ،خاطراتش و گویش خاصش وی را زبانزد کرده است.او چون همینگوی با تکیه بر سبک واقع گرایی یا همان رئالیسم به درون مردمش رفته ؛زبان و گفتار مردمش شده ،همینگوی وار پیرمرد و دریای بوشهر و خاص ترین سوژه ها را از جامعه اش بیرون کشیده و به نمایش گذارده.
نوشته ها ،لهجه و گویشش خودِخودِ زندگیست که بوی دریا ،شرجی ،خرما ،تابستان و آفتاب تموزش می دهد .
گاهی نیز از رئالیسم جادویی مدد می گیرد تا فراتر از واقعیت رخ نماید.در رئالیسم جادویی عناصر اسطوره‌ای، فولکلور و باورهای عامیانه جایگاه خاصی دارند .اسطوره های عبدی پور پهلوان،قهرمان و خاص نیستند؛پر سیمرغ ،پاشنه ی آشیل و چشم اسفندیاری ندارند بلکه از درون همین دیگ جامعه می جوشند و رخ می نمایند.
گاهی مردی بی نشان ،کارگری خسته و پیرزنی فقیر اسطوره و نمادهای اویند واین شاید عبدی کولی ،کریمو کبریت و یا پاکبانی در شیراز باشند.
اودر این سبک با دیدی انتقادی به مسائل جامعه اش می نگرد که این موضوع رسالت اجتماعی اش را به نمایش می گذارد .
داستان هایی چون زینت و مک لوهان ،لفته و مداد دوسر از این سنخ و جنس اند.
و اما آنچه احسان را بیشتر به بطن و متن مردم آورده حضور اجتماعی او و نوع خوانش،تن صدا و روایتش می باشد.
جایی که روایتِ داستان از تئوری به واقعیت می رسد و ملموس تر می شود ،
ذهنیت به عینیت پیوند می خورد و مخاطب با داستان همراه، و یک نوع هم ذات پنداری در ذهن شنونده جاری و ساری می گردد.
او گویش و لهجه ی خاص بوشهری را تلفیقی عامیانه و عامدانه می کند وداستان را چنان می پرورد و تصویر گرایی می کند که با خوانشش انگار فیلم میبینی؛ و یا در بازار ماهی فروشان بوشهر پرسه می زنی ؛و یا در اسکله و بارانداز گمرک رویدادی را به تماشا نشسته ای. .
چهار محل ،جبری ،جفره ، ظلم آباد و دیگر محله های بوشهر بیشتر پلن های او را شکل می دهند و اغلب کارکترهای او محصول خود بوشهرند .
احسان با گویشش تمام احساسات خود را از کوچه پس کوچه های این محله ها بر می دارد و به تار و پود مخاطبش منتقل می کند وتا جانشان نفوذ می دهد .
سالادی رنگارنگ از حروف ها ،واژها ،جمله بندی ها ،ترکیب بندی ها و فراز و فرود ها، شاکله ی گویش بوشهری او را در بر می گیرد. روایت هایش از دل بوشهر و از وجود او می آیند و چون شرجی چکنه ای به روح و روانت می چسپند .

و اما چند برجستگی دیگرِ آثارش ..

به سان همه ی بوشهری ها شکستن و مخفف کردن اسم و نسبت القاب برای افراد را دوست دارد .
مثل اکو ،جرجو ،اسی و القابی چون دکتر، ماشو چنگال و زار سین ریش وکریمو کبریت .
و‌گاهی نیز به مدد لهجه و گویشش برای یک مضاف یا موصوف ،مضاف الیه یا صفت های متعددی می سازد و با لهجه ی خاصش به داستان طراوت می بخشد .
مثلا می گوید:
سهم من از عشق در تقسیمات عرضی جهان
شهر دور داغ کشیده ایست بر لبه ی بالای دریای پارس

توجه به موسیقی و‌نواهای بوشهر از دیگر برجستگی های روایت های اوست که در قطعاتی چون عبدی کولی و بخشو و شروه خوانی و نیمه خوانی اش دیده می شود.
از دیگر ساختارهای داستانی اش اشراف او به جهان پیرامون و علاقه اش به آمریکای لاتین است که انرا با فرهنگ و زبان محلی بوشهر در می آمیزد و بر جذابیتش می افزاید .
اهل سفر است و ره اورد سفر را توشه ی داستان هایش می سازد و صادقانه به بازگویی آن می پردازد.
جایی که از دیدار خالد نبی می گوید .
اوخمیر مایه ای از شعر و زیبایی های ادبی را نیز چاشنی داستان هایش کرده که لطافت خاصی در روایت هایش موج می زند .
مانند:
رفیقام سالها و دوره های زندگیم را پین گذاری کرده اند
جوری که باد نبرد مرا
و یا :
من مثل یک خدای جوان یونانی
ایستادم میان جای دریا

برای تمام ادیبان و فرهنگ دوستان بوشهری آرزوی موفقیت دارم و امید که شاهد درخشش بیشتر فرهنگ و ادبیات بوشهر در سطح ملی باشیم .

  • نویسنده : عبدالرحیم کارگر نصیر بوشهر انلاین