محمدرضا شفیعی کدکنی▪️در این جوّ هنریِ آشفته، از این دعویهای کودکانه که بگذریم، پس از نیما، میم. امّید را با اسلوبترین شاعر زبان فارسی خواهیم یافت؛ زیرا تنها اوست که با پذیرفتن اصولی در زمینهٔ موسیقی شعر و قالب آن و عناصر پیوند معنوی در شعر(چه آنها که خود به وجود آورده و چه آنها […]
محمدرضا شفیعی کدکنی▪️در این جوّ هنریِ آشفته، از این دعویهای کودکانه که بگذریم، پس از نیما، میم. امّید را با اسلوبترین شاعر زبان فارسی خواهیم یافت؛ زیرا تنها اوست که با پذیرفتن اصولی در زمینهٔ موسیقی شعر و قالب آن و عناصر پیوند معنوی در شعر(چه آنها که خود به وجود آورده و چه آنها که از میراث گذشتگان بوده و او دیگر بار در شعر امروز احیا کرده) اسلوبی به وجود آورده است که از همهٔ اسلوبهای رایج شعر امروز به نیروتر و پرتأثیرتر است. راز هنر جاودانه از یک سوی در همین «پذیرفتن» است و از سوی دیگر در «اسیر نشدن».
آن پیکرتراش بزرگ تاریخ هنر، که خالق تندیسهای شگفتآور مایهٔ حیرت دیدگان هنرشناسان، در طول تاریخ بوده، گاه میشد که در کنارهٔ آن تندیسها بازماندهای از سنگ را نگاه میداشت و تراش نمیداد تا بینندهٔ کار او بداند که آن تندیسهای بهاندام، با اینهمه تناسب و هماهنگی و آثار حیات که در آنها هست، چیزی نیست به جز پارهای سنگ، آنهم سنگی سرد و سخت. و این نیروی خلق و آفرینشِ هنری است که از چنان میدانِ دشواری، سرافراز بیرون آمده و از تراشِ سنگیِ آنچنانی، پیکرِ اینچنین به حاصل آورده است وگرنه از موم، هر ناتوان بیهنری، قدرت پرداختن چنان تندیسی، اگرچه نه به آن زیبایی، دارد یا دستکم میتواند که داشته باشد، اما تندیس او در اندک گرمای آفتاب به روی هم میخوابد.
جاودانگیِ هنر، پیکار با همین دشواریها و پیروز شدن بر آنهاست. جایی که هیچ نظام دیرینه یا نظام تازهای فرمانروا نیست، هر کسی را میرسد که مدّعیِ جهانی ویژهٔ خویش و اسلوبی خاصِ خود باشد. در روزنامهها و هفتهنامههای روز، همواره خواندهاید و میخوانید که فلان دخترک یا فلان جوان راه خود را یافته؛ یعنی در فاصله دو سه ماه شاعری، به اسلوب شخصی خود رسیده است. اما تکوینِ اسلوب هنگامی است که در برابر پذیرفتن نظامی خاص، این امر تحقق یابد گرچه این نظام ساختهٔ دستِ شخصِ هنرمند باشد. به این شرط که عناصر تأثیر و القای هنری در اجزای آن به کمال و تمام رعایت شده باشد. وقتی نظام به معنی علمی آن باشد و نه امری ادعایی، هنر آنجاست که آنچه را احساس میکند و آنچه را در ضمیرش میگذرد، عرضه دارد و بر دشواریهای حاصل از این نظام، غالب شود و چه دشوار و اندکیاب است رسیدن به این اسلوب.
تاریخ ادبیات هر زبانی، و بر روی هم، تاریخ تحولات هنر، نشان داده که هیچ شاهکاری بیرون از این راه نیست. میم. امّید با پذیرفتن بنیادهایی، خواه سنتی در معنی الیوتی سنت و خواه ابداعی، اسلوبی به وجود آورده که در این اسلوب همهٔ صفات برجستهٔ «اسلوب» در معنی علمی آن وجود دارد و هنر او ترکیبی است از مجموعهٔ کوششهای وی در راه تشخص دادن به این اسلوب، که میتوان کلیات موضوع را در این خطوط نشان داد:
الف. وضوح
ب. نیرو
ج. جمال هنری
د. معنی و درون که شامل وحدت شعر، حرکت داخلی شعر و جوّ ِ روحیِ شاعر است.
- نویسنده : محمدرضا شفیعی کدکنی
Saturday, 12 July , 2025