از ابتدای آفرینش چه با نگاه خداباورانه که انسان آفریده شده و چه با نگاه تکاملی/داروینی که ما موجودات تک سلولی بوده ایم این سوالات مطرح بوده است که : ما از کجا آمده ایم ؟ از زندگی چه میخواهیم ؟ به کجا می رویم؟ هرچه جلوتر آمدیم با توجه به شرایط خاص تاریخی هر […]

از ابتدای آفرینش چه با نگاه خداباورانه که انسان آفریده شده و چه با نگاه تکاملی/داروینی که ما موجودات تک سلولی بوده ایم این سوالات مطرح بوده است که :
ما از کجا آمده ایم ؟
از زندگی چه میخواهیم ؟
به کجا می رویم؟
هرچه جلوتر آمدیم با توجه به شرایط خاص تاریخی هر عصر و تنگناهای انسان،این سوالاتِ بنیادین، بسط و گسترش بیشتری پیدا کردند و به تبعه این سوالات و جستجو برای یافتن پاسخی مناسب،مکاتب مختلفی ایجاد شدند.
چیزی که از تورق چندبرگ قلیل از تاریخ نصیب نویسنده شده است اینست که سوالات،پاسخها،مکاتب و در هستی هرچه پدید آمده در طول هم بوده و نه در عرض یکدیگر! هرچه خلق شده غالبا نسبتی بین زمین و آسمان داشته است.در عصری شاید سهم زمین بیشتر بوده و برهه دیگر شاید سهم آسمان!
ظاهرا از دوران قبل از یونانی اطلاعی نداریم ولی اگر مبنای صفر تاریخی را عصر سقراط بدانیم تا امروز مکاتب متعددی متولد شده اند:کلبیان،رواقیون،اپیکوریان،باغ افلاطون،مدرسه ارسطو.بعدها در زمان اسلام معتزلیان و اشعریان ظهور کردند.در هر نقطه جغرافیایی و هر مقطع تاریخی، اسامی عوض می شدند ولی کالبد دعوای اصلی همان، حدود و ثغور “جبر/اختیار” و یا “قضا/قدر” و یا “عقل اول /عقل ابزاری” بود.قدرالسهم “خدا” و “انسان” در این مکاتب بین صفر تا صد متغیر بود.
قصدم در این نوشتار واکاوی “تقدیرگرایی” و “تجسم منفی” نزد رواقیون و بررسی اجمالی اندیشه اپیکوریان است.
️رواقیون معتقدند که نسبت به گذشته و حال باید تقدیرگرا بود ونسبت به آینده و چیزی که نیامده و در دسترس ما نیست نباید دل نگران بود! سوالم اینست که درد و تالم و افسردگی انسان امروزی مگر چیزی غیر از تلنبار شدن کم آگاهی ها،کم تدبیری ها،کم دانشی ها،جزمیت و صُلبیت و کم گفتگویی یا عدم گفتگو و مشکلاتش با دیگری در دیروزی بوده است که خودش یک روز ،فردای پیش رو بوده است؟!
تا چراغ آگاهی بر تاریکیهای دیروزمان نیندازیم چیزی از ملالمان کاسته نخواهد شد.زندگی بسان مدرسه ایی است که دانش آموزانش میبایست پیوسته مسائل شان را حل کنند.اگر موضوعی لاینحل و درک ناقصی از مسئله داشته باشیم روز آزمون که ظاهرا روزانه شده و برای عبور از گردنه ها و پیچ های زندگی، چندان بختی نخواهیم داشت.اگر می بینید در شرایط سختی مثل بیماری و مرگ عزیزی، آدمی در چاله افسردگی می افتد باید برای واکاویش،حوادث و مسائل متعدد گذشته را بررسی کرد.درمان موقت و ناقص به کمک هر تکنیکی کفایت نمی کند و در دست انداز بعدی باز چرخ های ماشین زندگی مان متوقف خواهد شد.پس “تقدیرگرایی” حکم دارویی مُسکن دارد و می بایست به فکر درمان و جراحی اساسی بود.
آینده،امتداد گذشته و حال است.معجزه ایی اتفاق نمی افتد.مشکلات دیروز و امروزمان اگر حل کردیم می توانیم امیدوار باشیم که برای حل چالش های غیرتکراری فردای نیامده از امروز، توانمندتریم
️ رواقیون معتقدند که روزانه باید چندین دقیقه تمرین “تجسم منفی” کرد به این صورت که فلان نعمتی را که الان داریم شاید بزودی آن را از دست بدهیم بهمین دلیل برای تاب آوری در زمان وقوع فقدان یا نقصان آن نعمت،باید در تمام لحظات زندگی از داشته هایمان لذت ببریم و چرخه زندگی “تکراری و بدون لذت” را باید متوقف کرد.
باز سوال اینست امروز که ما درگیر مشکلات و مسائل متنوع و غیرتکراری زیادی هستیم آیا زمانی برای “تجسم منفی” باقی می ماند؟! تنوع،تکثر،بهم تنیدگی و سرعت پدیدار شدن چالش ها در دوران مدرنیته بدونِ مرزهای جغرافیایی،اینقدر زیاد شده است که دیگر حتی نیازی به بمب افکن های اتمی نیست و می شود با ویروسی تولید شده در آزمایشگاهی در فلان شهر،دنیا را بهم ریخت!
بنظر می رسد شاید اگر “عدم ثبات” دنیا را بعنوان یک اصل کلی بپذیریم دیگر نیازی به تمرین و تمرکز روزانه “تجسم منفی” نباشد
️دنیای مدرن و کنونی، واقعا چقدر شبیه دوران رواقیون و حتی اپیکوریان است که دوستان توصیه می کنند باید “رواقی پیشرو” بود یا اپیکوریست! اگر به “نگاه تاریخی” عملا التزام داریم و معتقدیم که باید از تاریخ عبرت گرفت باید شرایط پدیداری مکاتب را بصورت میکروسکوپی واکاوی کنیم.
همین مکتب اپیکوری، در شرایط زمانی فروپاشی شهرها و انسداد و استبداد شدید در یونان متولد شد.
اپیکوریان تمایلی به اصلاح امور و کنش سیاسی درآن روزگار نداشتند و بازگشت به “طبیعت” و “فردگرایی محض” و “لذت گرایی” و “نفی مصرف گرایی” را توصیه می کردند.
اپیکوریان فقط به اصالت ماده اعتقاد داشتند و براین باور بودند که آنچه واقعا وجود دارد ذرات ریز و متحرکی بنام “اتم” است.ادراک و اندیشه آدمی هم از اتم ها ساخته شده و برای رویدادهای زمین و آسمان به خدا نیازی نداریم و اگر خدا هم وجود دارد حتما از اتم ها ساخته شده است.بعد از مرگ هم قصه تمام است و دنبال دنیای دیگری نباید گشت.از نظر اپیکوریان زندگی سعادتمندانه آنست که لذتها بر دردها غلبه داشته باشند و
رنجها را باید گذر زمان و فراموشی درمان کند!
زمان باعث فروکش کردن احساسات و هیجانات موقت و کاذب و ترمیم خراشه های سطحی می شود اما بعید می دانم رنجها و زخم های عمیق را درمان کند.مثقالی درد کسی را زمین گیر نمی کند اگر می بینید کَشتی اخلاق و انصاف و مروت به گِل نشسته ولی کَشتی خشم و عصبانیت و تنفر روز به روز قویتر و سونامی وار دنیانوردی می کند، نمی شود همه ی تقصیرات را به گردن جاشو/ملوان بینوا انداخت.کَشتی بی ناخدا بعید است از طوفان و سیلاب روزگار جان سالم بدر کند. باید با ذره بین دنبال هزار و یک عامل بود.اون قدیما بود که نعناع دوای هزار و یک درد بود.انسان امروزی برآیند کل تاریخ است دقیقا مثل اپیدمی اخیرش که معجونی از هزار و یک بیماریست.دعوا و دادگاه تعیین قدرالسهم و دانگِ خدا و انسان هم تا روز ابد ادامه خواهد داشت
#رواقیون
#اپیکوریان
#ارسطوییان#افلاطونیان
#تقدیرگرایی
#تجسم_منفی
#عدم_ثبات
#زمین#آسمان
#جبر_اختیار
#قضا_قدر
#عقل_اول
#عقل_ابزاری
#اتم#طبیعت
#ناخدا#جاشو
#روان
#قدرالسهم
#معنای_زندگی
#نعناع
#طبیعت#فردگرایی
#گذر_زمان
#فراموشی

  • منبع خبر : نصیر بوشهر