من برم صندوق را فردا به کو پس بسوزم در میان چارسو تا ببیند مومن و گبر و جُهود […]
من برم صندوق را فردا به کو پس بسوزم در میان چارسو
تا ببیند مومن و گبر و جُهود که درین صندوق جز لعنت نبود
استقبال بی نظیری که در طول یک هفتۀ اخیر از مهندس حسین لعلیان، نامزد نمایندگیِ مجلس شد، تا یکی دو روز قبل از شروعِ تبلیغات، در ذهنِ هیچ کس نمی گنجید! در این فضای سرشار از نومیدی و شکستِ ناشی از فشارِ تحریم ها و تنگناهای معشیتی، سوگِ دسته جمعیِ ناشی از ترورِ سردار سلیمانی و کشته های مراسمِ تشییعِ ایشان و سقوطِ هواپیمای اوکراینی و جان باختنِ سرنشینانِ هم وطن، مردم این همه شور و احساسات نثارِ نامزدی جوان، گمنام و فاقدِ پیشینۀ مدیریتی و توانِ مالی با شبکه ای از افرادِ پول دار کردند! گرچه سهمِ مسائل و معیار های ملی در انتخاباتِ نمایندگیِ مجلس در بینِ ما بسیار ناچیز است، ولی استقبالی با این حجم، عبرت آموز و نیازمند توجه جدی است .
چیزی که قبلن می دیدیم این بود که نامزدهای به نام و با پشتوانۀ مدیریتی و مالی، شبکه ای از حامیان و افرادِ پول دار را گرد می آوردند و با تبلیغات، قول ها و بازارگرمی های خاص، توجه ها را به خود جلب و رأی ها را صید می کردند. پس شناختِ این جریانِ خلاف آمدِ عادتِ انتخاباتی و رفتارِ کارناوالی و اجتماعی، در مسیرِ تمرینِ دموکراسی، رشدِ مدنی و پالایشِ افکار، بسیار ضروری است .
انتخابات فرصتی است برای رصد کردنِ فضای اجتماعی و سیاسی و شناختِ دیدگاه های رایج، اعم از غالب و سرکوب شده، و گفتمانِ منتشر در فضای های اجتماعی و سیاسی. نامزد ها و تشکل های سیاسی، هرکدام به زبانی و استدلالی، ضعیف، سخیف و منطقی، سعی در القاء و ارتقای دیدگاهِ خود دارند .
آنچه وضع ما را پیچیده، طنّاز و گریان می کند این است که جامعۀ ما راه به یک سوی ننهاده است. عدّه ای در دنیای پسامدرن و پساپسامدرن به سر می برند و عدّه ای در دنیای پیشا مدرن، عدّه ای نیز خود را در میانۀ عبارتِ پریشانِ «گذار میان سنّت و مدرنیته» گرفتار می بینند و هیچ حلقۀ میانجی ای نیز میان این ها نیست تا به واسطۀ آن ما شاهدِ گفت و گوی سازنده میانِ وابستگانِ این اندیشه ها و فراروی از این وضعِ فرو بسته و آزمونِ امکان های تازه باشیم .
پس ظهورِ نامزد هایی مانند خسرو حسینی و حسین لعیان را نباید چندان غیر متعارف دانست و تحقیر و کاربردِ عبارت هایی مانندِ « فرودستان» برای هوادارانِ شان، ناشی از نفهمیدنِ مسئله و ضعفِ تحلیل و ساده سازی آن است. واضع است که هر کسی که شرایطِ عمومیِ نمایندگی را داشته باشد و خود را صاحبِ صلاحیت و تواناییِ نمایندگیِ مجلس و متعهد به رفعِ نیازهای معیشتی و رفاهیِ مردم بداند می تواند نامزد شود، اما همانطور که گفتم نزدِ ما توجه عمده به افرادی است که سابقۀ کاری در نهاد های مدیریتی و سیاسی داشته اند و این پشتوانۀ مدیریتی و سیاسی و جذبِ افرادِ پول دار، مهمترین عاملی است که آن ها را به بهارستان نزدیک میکند، ولی چون سنّت و تشکیلاتِ حزبی و نظامِ پارلمانی و مدنی در جامعۀ ما جا نیافتاده و در یک کلام، ما جامعه ای توسعه نیافته و فاقدِ خردِ سیاسی هستیم و هنوز ساختارهای سنتی و عشیره ای حرفِ اول را می زنند، و صد البته به دلیلِ آشفتگی و بی اخلاقی های سیاسی، نمایندگانِ ما تا به حال نتوانسته اند به وعده هایی که در زمانِ انتخابات می داده اند جامۀ عمل بپوشند. آن ها، چه ره یافته و چه ره نیافته، از اصلِ ابتدائیِ جذبِ رأی که شاملِ سخنرانی های تبلیغاتی، وعده های جذّاب و فریبنده و چرب کردنِ ریش و سیبیل ها می باشد استفاده می کنند و چه بسا که بسیاری هم از حرف ها وعده های تکراری فراتر نرفته اند و به یکی دو سخنرانی با لکنتِ زبان و شبکۀ استدلالیِ ضعیف، بسنده می کنند!
البته در طی این سال ها شیوه های جذب رأی به تناسبِ فن آوری های جدید تغییراتی یافته و در هر دوره ای تکنیک های جدید برای جذبِ رأی، شاملِ ظرفیت های جدیدِ شبکه های مجازی و رویه های جدید در چاپِ فرم های تبلیغاتی به کار می رود ولی این تغییرات، سطحی هستند و در نظامِ فکری و ذهنیِ ما تغییری حاصل نمی شود و هنوز برای رأی دهندگان، در به پاشنۀ قدیم می چرخد. با این تفاصیل، می بینیم عدّه ای مانندِ آقایان خسرو حسینی و حسینِ لعلیان با کمترین هزینه و سخنرانی و بدونِ پهن کردن سفرۀ غذا و چرب کردن ریش و سبیل ها، با موجی هوادار روبروی می شوند که بدون اینکه شناختی از آن ها داشته باشند و حتی همدیگر را هم بشناسند، صادقانه، جسور و پرشور، از آن ها حمایت می کنند. این هواداری های مهیّج، نوعی دهن کجی به جریان های مدّعیِ سیاسی و پرقدرت است که در زمانِ انتخابات خود را حامیِ مردم، ساده زیست و عدالت محور می دانند. مردم می بینند کسانی که در کارنامۀ خود، انواع رفتارهای فرا قانونی، غیراخلاقی و رفیق بازی دارند در زمان انتخابات خود را از جنس آنان می دانند! مردم «مردمی» را در تمامیِ روزها و سال ها انتظار دارند ولی آن ها، چه در مقامِ نمایندگی و چه در مقامِ مدیریتی، جذبِ نظمِ آهنینِ قدرت و نظامِ بسته و غیر انعطافِ اداری و بورو کراسیِ رسمی هستند که معرفِ نظمی ارباب و رعیتی است که در زمانِ انتخابات خود را پشتِ مردم داری و ساده زیستی و ظلم ستیزی، پنهان می کند! مردم این رفتار را در عبارتِ پر از تبلیس و مضحکِ « ارباب رجوع » و نگاه های تحقیرآمیزی می ببیند که آن ها را پشتِ میزها و صندلی های اداره ها تسخیر می کنند و می زنجانند. مردم در زمانی که انتظارِ مردمی دارند، گرفتارِ چرخ دنده های پُرزور و بی رحمِ این نظم هستند و دستِ کم گرفتاری هایی که در زندان بوروکراسیِ اداری و سلطۀ رابطه و رشوه توسط همین نامزدها نصیب شان می شود کافی است که آن ها را از زمین و زمان برُماند!
شعار ها و وعده هایی که نامزد های نمایندگی می دهند همه در یک رده هستند. شعارهایی که در سایرِ دوره ها توسطِ سایرِ نامزده ها ارائه شده است و در واقع یک مرز بندیِ عقیدتی، فکری و فرهنگی نیز بینِ آن ها وجود ندارد تا توجّه اهالیِ نقد و نظر را جلب کند. مشخص نیست چطور نمایندگی که وظایفِ صریح و قانونیِ آن ها قانون گذاری و پیشنهادِ پیش نویس به صورت لایحه و طرح، و تفسیرِ قانونِ عادی و نظارت در سطوحِ مختلف است، همۀ این ها را رها می کنند و در عوض وعدهای ساختِ واحد های مسکونی، پل، رفعِ معضلِ ته لنجی، پارک و پلاژ بانوان، احداثِ فرودگاه و هزاران وعدۀ دیگر می دهند! آن ها خود می دانند که وظایفِ شان چیزی دیگر است و همۀ این وعده ها بنا به خاصیتِ جذب رأی و حتی دموکراسیِ پارلمانی داده می شوند. آن ها در فضای خودمانیِ هواداران، ادّعای نورافکنی در تاریکخانۀ فسادِ سازمانیِ مسؤلانِ ردۀ بالا به قصدِ امتیاز گیری و جلبِ بودجه را می دهند! رفتاری غیر اخلاقی، غیر قانونی و غیر عقلانی در جامعه ای که عزّت و بی عزّتی به بند مویی بسته است! مردم طالبِ کسی هستند که از جنسِ خودشان باشد و این خصوصیتی است که عصارۀ مجلس است. مردم حسینی ها و لعلیان ها را بدونِ حیله می بینند و در واقع هم همینطور است زیرا این دو به دلیلِ سادگی و ساده لوحی، از جنسِ مردم دانسته می شوند و به دلیلِ همین خصوصیت هم، در حالی که کمتر از هم هزینه می کنند و هیچ چراغِ معجزه و شعبده ای هم دردست ندارند، بیشترین هوادار را دور خود جمع می کنند.
اگر به چهره های مدّعیانِ نمایندگی در پوسترها و بروشورهای تبلیغاتی دقّت کنیم می بینیم که در تمامیِ چهره ها شوق آفرینی و امید آفرینی برای فردایی بهتر موج می زند و از همین روست که بیشترِ آن ها، نه مستقیم و چشم در چشمِ بیننده، بلکه خندان لب به افقی چشم دوخته اند که به زَعم شان چشم اندازِ روشنی را برای مردم ارمغان می آورد و آفرینندۀ امید و فردایی بهتر است! ولی افسوس که با وجودِ تمامیِ این آراستن ها و بُزک کردن ها، ذرّه ای شوق و امید نمی آفرینند! جامعه ای که در آن پیشگویان امید به فردا، به یار آورانِ نومیدی و شکست هستند و مردم و جوانان را در دام چاله های تهی شدگی و پوچی، رها می کنند.
رأی به این دو، دهن کجی به صاحبانِ زر و زوری است که واژۀ مردم را به مسخره گرفته اند در پایان نیز این مردم هستند که بیشترین زیان را می بینند زیرا در جست و جوی روزگاری بهتر، امید به انتظاری واهی می سپارند چنان که در زبانِ دردآلود، تلخ و گزندۀ شاملو آمده است:
ای یاوه، یاوه، یاوه، خلایق !
مستید و مَنگ! یا به تظاهر تزویر می کنید؟
از شب هنوز مانده دودانگی
ور تائبید و پاک و مسلمان
نماز را از چاووشان نیامده بانگی!
هر گاوگند چاله دهانی آتشفشان روشن خشمی شد !
نه می خواهم و نه می توانم از شعار «یک به یک» آقای لعلیان تفسیرِ جامعه شناختی و تاریخی ارائه بدهم و رقص و پای کوبی و حضورِ کارناوالیِ جوانان را مدرن یا پست مدرن تفسیر کنم و از کمبودها و سرکوب شادی و جشن وارگی بگویم، اما به لحاظِ ساختاری باید گفت این چنین شعارها و آرایی کورند، چه از این لحاظ که چشمِ حقیقت بینی در بینِ فعالانِ سیاسی و اجتماعی نیست که در پسِ این آراء، عوارض سوءِ تدبیر و تصمیم گیری ها را بفهمد و بتواند با چشم اندازِ جامعه شناختی، روان شناختی و آینده نگرانه، به تحلیلِ تفکر برانگیز جامعه بپردازد و بر بسترِ چنین انتخاب ها و ساختارشکنی هایی، ساختاری راستین، غیر آرمانی و مدنی بیافریند و چه از این لحاظ که چیزی که در پایانِ این ماجراجویی ها مشاهده می شود پاشیدنِ دود و غبارِ یاس و شکست برچشم و دهانِ خیلِ سوته دلان است که خیالِ محالِ تصرفِ بهارستان را دارند. این ها چیزی مانندِ شعارهای نفی و مرگ بری هستند که روزی بر دهان ها و دیوارها نقش می بندند و بعد از چند روزی به سنگی و رنگی و بادی و آبی و آهی از صفحه روزگار محو می شوند ! فاعتبروا یا اولی الابصار!
- منبع خبر : نصیر بوشهر
https://nasirboushehronline.ir/?p=1584
Friday, 22 November , 2024