نصیربوشهر – مبین کرباسی – داریوش پوربهی را نه از شورا شهر بوشهر، که از مدرسه سعادت می شناختم، هنگامی که دبیر فیزیک من بود و مدیر مدرسه مانای سعادت. زندگی هر انسان موزائیک خود را دارد و ما هرکدام یک پازل از پازلهای همدیگر را تشکیل می دهیم. استاد را در این چند وقت […]

نصیربوشهر – مبین کرباسی – داریوش پوربهی را نه از شورا شهر بوشهر، که از مدرسه سعادت می شناختم، هنگامی که دبیر فیزیک من بود و مدیر مدرسه مانای سعادت.
زندگی هر انسان موزائیک خود را دارد و ما هرکدام یک پازل از پازلهای همدیگر را تشکیل می دهیم.
استاد را در این چند وقت بواسطه ایام انتخابات بیشتر از قبل می دیدم. تقریبا هر ۳ روز یک بار.
صبح شنبه بعد از انتخابات ۱۴۰۰، اولین تلفن بعد از اعلام نتایج اولیه، ساعت ۱۰:۳۷ دقیقه، اسم استاد پوربهی بر صفحه تلفنم نقش بسته بود، رمقی نبود اما احترام واجبتر، گفتگوی بین ما نیم ساعت به درازا کشید و او از باقی مانده اسراری گفت که از چند هفته قبل در خلوت با من آغاز به بازگو کردنش کرده بود. نمی دانم شاید می دانست که باید جایی ثبت شود و کسی بداند. او با درایت و پختگی ماحصل از یک عمر پر تلاش، مثل همیشه سعی می کرد از کلمات با وسواس خاصی استفاده کند و جملاتی بگوید که باید به وقتش گفته می شد.
او رفت و من ماندم با یک خورجین از ناگفته ها از شورا و شهر بوشهر و اتفاقات رخ داده در انتخاباتش که به ناچار و ضرورت به التزام عدم اذن از انتشار آنها، می بایست برای همیشه سر به مهر بماند.

نام او زنده ست تا مدرسه سعادت زنده است.

مبین کرباسی
دبیر مجمع دانا

پ ن: عکس مربوط به انتخابات ۱۴۰۰ در مدرسه مانای سعادت

  • نویسنده : مبین کرباسی
  • منبع خبر : نصیر بوشهر