▪️از قلم که چون بر سیاه نشیند سپید عمل کند و بر سپید سیاه، جز نفاق چه کار آید؟! دو زبانست، سفارتِ اربابِ وفاق را نشاید. هرچند به سر قیام می‌نماید، سیاه‌کار است. اگر‌چه اندرون‌دار است، نتوان گفت که رازدار است. اَجْوَفی‌ست که تا مشتقّ نشود، کلامِ او صحیح نباشد. طالبِ علمی‌ست سودا بر […]

 

▪️از قلم که چون بر سیاه نشیند سپید عمل کند و بر سپید سیاه، جز نفاق چه کار آید؟!
دو زبانست، سفارتِ اربابِ وفاق را نشاید.
هرچند به سر قیام می‌نماید، سیاه‌کار است. اگر‌چه اندرون‌دار است، نتوان گفت که رازدار است. اَجْوَفی‌ست که تا مشتقّ نشود، کلامِ او صحیح نباشد. طالبِ علمی‌ست سودا بر سرزده، تا تن دو نیم نکند، ذوفنون نشود.
در فصاحت حریری‌ست و اصلش قَصَب، پیسه‌کلاغی‌ست که حدیثِ فاوا بَرَد.
غُراب البَیْنی است که وقتِ مهاجرت کاغَد.
دست‌نشینی‌ست که از صدور حکایت کند.
سخن‌چینی‌ست که ناشنوده روایت کند.
سرتراشیده است و سر سیاه می‌کند.
سربریده است و سخن می‌گوید.
آبِ رویش در سیاه‌رویی‌ست. زبان‌بریدنش شرطِ گویایی‌ست. آب‌دهانی‌ست که سخن نگاه نمی‌دارد. سیاه‌کامی‌ست که آنچه گفت بباشد.

نفثه‌‌المصدور
نوشتهٔ شهاب الدین زیدری نسوی
تصحیح زنده‌یاد استاد یزدگردی، صفحهٔ ۳
این کتاب از شاهکار‌های بدیع نثر فنی و از نمونه‌های اعلای نثر مصنوع و مزیّن و منشیانهٔ نیمهٔ اول قرن هفتم ادب فارسی‌ست و محتوای آن متناسب با نام کتاب (نفثه‌المصدور یعنی خلطی که بیمار از درون سینه با درد بیرون می‌ریزد)، شکایت از روزگار غدّار و و تألّم از اوضاع ناگوار دهر جفاکار است. نویسنده خود شاهد یورش مغول به ایران و فجایع و خرابکاری‌ها بوده است.

 

پاره‌ای از توضیحات:
سفارت ارباب وفاق را نشاید: به درد پیام‌رسانی هم‌داستانان نمی‌خورد.
اجوف: درون تهی، منظور، قلم‌‌های میان‌تهی که از نی ساخته می‌شود.
تا مشتق نشود…: تا قلم با قلم‌تراش شکافته نشود نمی‌تواند بنویسد.
قصب: قلم
غُراب‌ البین: زاغ سرخ‌پا و سرخ‌منقار. دلالت دارد بر نحسی. عرب گوید اگر کسی از در خانه بیرون رود و غراب البین بیند، میان او و مطلوب فراق بیفتد.
کاغَد: از کاغیدن، به معنای بانگ و فریاد کردن.
حدیث فاوا برد: داستان بی‌آبرویی را نقل می‌کند.

  • منبع خبر : کانال استاد شفیعی کدکنی