نصیربوشهر – عبدالله درویشی: ادم وقتی شعر ظهور منوچهراتشی را میخواندوشرح حال این مرد حقیقی یاافسانه ای میشنود،پی میبرد که درنظام ارباب رعیتی گذشته دردیگر نقاط استان هم ،چنین مردانی واقعی می زیسته اند..بوده اند انسانهایی همانند قهرمان شعر ظهور یعنی ،،عبدو،،ویاشیرمحمدقهرمان داستانهای صادق چوبک که مقهور ارباب وفئودالیسم بوده،ودر دوران خود برای مدتی بیچاره […]
نصیربوشهر – عبدالله درویشی:
ادم وقتی شعر ظهور منوچهراتشی را میخواندوشرح حال این مرد حقیقی یاافسانه ای میشنود،پی میبرد که درنظام ارباب رعیتی گذشته دردیگر نقاط استان هم ،چنین مردانی واقعی می زیسته اند..بوده اند انسانهایی همانند قهرمان شعر ظهور یعنی ،،عبدو،،ویاشیرمحمدقهرمان داستانهای صادق چوبک که مقهور ارباب وفئودالیسم بوده،ودر دوران خود برای مدتی بیچاره روزگار گشته ،اما بعدها برسرزبانها افتاده وشجاعت،شهامت وبی باکی انان درتاریخ ماندگار شد.گرچه جامعه ان روز ارباب رعیتی انان را بواسطه رتبه اجتماعی ،پایینتر بحساب می اورد اما انان توانستند،ثابت کنند که میشود فراتر از طبقات اجتماعی رفت.تفنگ وحاکم بودن مختص ارباب نیست،مظلومیت وفقروبیچارگی ما بوجوداورنده ارباب قدرت بوده است.اگرچه این مردان هرکدام بنحوی توسط ارباب وعمال انان کشته شدند،اما مبارزه وایستادن دربرابرظلم رابه دیگرهمنوعان زمان خودش نشان دادند.انان با تمرد وسرپیچی وبا شورش خوددربرابرظلم ارباب ،عقده درون خود رابیرون ریخته وشرایط اجتماعی را بهم ریختند.
همینطور که عبدو قهرمان شعر اتشی،که بود،وچه کرد،وچگونه دربرابرزور گویان در دشتستان قدعلم کرد،ونام نیک خود راازشهامت وشجاعت،باقی گذاشت،دردشتی هم مختار حاج زینو ازقشرمستضعف اجتماع دربرابر زور قدعلم کرد،اگر چه شبانعلی عبدو خون رنگین پدر راباشاتی زیبای کدخداعوض کرد ،اما درگوشه ای دیگر ازخاک تفتیده جنوب،مختار فرزند حاج زین الدین وقتی خبر مرگ پسرعمو ودامادش را توسط ایادی ارباب مشاهده میکند،مظلومیت انان را به جرم نه گفتن میبیند ودسیسه وحیله ونیرنگ ارباب را درکشتن انان دید،خون او بجوش امده وتفنگ برنو پسر عمو ودامادرا دردست میگیرد،اواره کوه ودشت وبیابان شد،مختار چنان مبارزه ومقاومت جانانه ای کردتا سرانجام توانست انان را تسلیم کرده وخود برای مدتی کدخدا شود.
مختار فرزند حاج زین الدین مشهور به حاج زینو،ابائ واجدادن از منطقه سناسیرکه از نواحی جنوبی فارس بوده می باشد.بعداز مهاجرت طایفه انان به منطقه دشتی ،حاج زینو در روستای راهدار که در پانزده کیلومتری شمال شرق بندردیر واقع است نشو و نما یافت.روستای راهدار درمسیله ای واقع شده که تا چشم کار میکندبیابان وسبخ زار است.تنها قلعه هایی که مشاهده میکنی درجنوب ان قلعه بردستان است.که محل زندگی وحکومت حیدر خان دشتی بوده است.ودیگری قلعه دیر بود.ازطرف شمال قلعه خوانین ابدون بود ودرشرق راهدار قلعه گنوی قرار داشت.مختار ودیگر بستگان درمسیله وبیابان محصور بین قلعه ها میبایست که شغل ابا واجدادی خود زندگی را بگذراند.ازانجا که شرایط اجتماعی ایجاب میکرد.مختار هم باید تابع اوامر بی چون چرای ارباب باشد تا بتواند زندگی وامرار معاش کند.اما مختار برعکس اجدادش توانست ازطبقه اجتماعی اولیه اش پا فراتر گذارد ودرجرگه مجلس نشینان ارباب دراید.البته ارباب ازروی ناچاری وترس وحشت ازشجاعت ونترسی ورک گویی مختار،اورا احترام میکردند.مختار بسرعت شغل ابا واجدادی را کنار گذاشت ودست به تفنگ برد.درلاور براثر اختلافی که بین طایفه پیش امددر بین ده نفرفقط دونفرجان سالم بدر بردند که یکی از انان مختار بود.درمحاصره ابدون توسط دشتی ها درزمان عبدالحمیدخان نقل میکنند وقتی که اردوی دشتی ها درکوهای راه جاشک به کاکی نامه رسان عبدالحمید خان که از ابدون نامه به طرف برادرش حسین خان در کاکی فرستاده بوده وتقاضای کمک داشته واوضاع ابدون برای برادرش شرح میدهد،نامه رسان دستگیر ونامه توسط دشتیها خوانده میشود،گویا مختار هم در اردوی دشتیها بوده،وقتی که اززبان عبدالحمیدخان نوشته بوده برادرجان تو نور چشم من هستی،دشتیها ابدون محاصره کرده اند،ولی من تمام چاهای اطراف ابدون را پرکردم،راه جاشک مسدود کردم ووو…که درهمی حین مختار میگوید که خان بیخود کرد راه جاشک مسدود نویوت،یاالله اردو بکشید طرف ابدون،بارونق گرفتن کار خالو حسین دشتی دربردخون از روستای راهدار کوچ کرده وخودرا به خالو حسین میرساند دراین موقع جنگ جهانی اول پیش امده بودوهجوم انگلیسیها به دلوار وقیام رییس علی دلواری،ازانجا که خالو حسین با ریس علی دلواری خویشاوند نزدیک بودند به کمک ومساعدت ریسعلی شتافته،وجود تفنگچیان چیره دست وبا توکل همچون مختارلازمه کاربود.مختاربه همراه خالو حسین درصفوف مجاهدان تنگستانی قرارگرفت ادم بی پروایی همچون مختاربه همراه خالو حسین برای او امتیاز بود.برای همین خالوحسین برای مدتی خانواده مختار را درپناه خود گرفت .درجنگ دلواروهجوم انگلیسیها بخصوص درشبیخون به انگلیسیها توسط تفنگچیان تنگستانی ودشتی باعث کشته شدن عده ای انگلی سیها شد.دراین جنگ مختاربی پروایی ازخودنشان داد.باتبربه جان کشته ها وزخمی های انگلیسی می افتدکه این کارمختار با اعتراض خالو حسین واقع میشود.ولی مختاردرجواب میگویدچرا انهانخلهای ماراقطع کرده اندومن سر انها راقطع میکنم،
- منبع خبر : نصیر بوشهر
sorena
تاریخ : 27 - تیر - 1401
سلام و درود.
درصورت امکان همراهان ایشان در تصویر فوق را نام ببرید.
سورنا
تاریخ : 27 - تیر - 1401
سلام مجدد
بر چه استنادی این عکس را منصوب به مختار حاج زینو می دانید.
طبق تحقیق انجام گرفته این عکس متعلق به علی سمیل می باشد.
نن
تاریخ : 9 - تیر - 1403
این عکس مختار است عکس علی سمیل مشخص است نتیجه های مختار هستند ک شبیهش اند میتوان ثابت کرد متاسفانه همراهان علی سمیل کسی نام نبرده است مختار هم انسان واقعی بوده است ناشناس
ابراهیم محمودی- کاکی
تاریخ : 2 - تیر - 1402
این عکس نه تصویرعلی سمیل است ونه تصویرمختارحاج زینو.
خان زاده
تاریخ : 31 - مرداد - 1402
مختار حاج زینو خان بوده و کم تری از علی سمیل نداشته بوده چیز های ک مختار داشت و بلد بود از تفنگ….. بگیر تا هرچیز دیگری علی سمیل نداشته و بلد نبوده بعد الان اسم مختار پایینه
الاه یار
تاریخ : 4 - اسفند - 1402
این عکس مال شخص حاج زینوهست چون لباسهای قدیم مثل هم
بوده
ناشناس
تاریخ : 25 - فروردین - 1403
علی سمیل دشتی یک انسان واقعی بوده هیچ کسی را نمیتوان با او مقایسه کرد حتی محمد خان دشتی
ناشناس
تاریخ : 25 - فروردین - 1403
علی سمیل دشتی یک انسان واقعی بوده هیچ کسی را نمیتوان با او مقایسه کرد حتی محمد خان دشتی
انسانت ب قدرت نیست انسانیت یعنی در قدرت یک انسان واقعی باشی زمانی ک مردم در فقر زندگی میکردند همین علی سمیل بود ک به مستضعفین رسیدگی میکرد
مرد بودن به بازوی کلفت و زور گفتن و چهار تا ادم دور خودشون جمع کردن نیست
علی سمیل دشتی از محمد خان دشتی هم سرآمد بود
ناش
تاریخ : 9 - تیر - 1403
اگر مختار نبود علی سمیل هم نبود با کمک مختار اسمش بالا رفت مختار خودش نخواست ک اسمش باشد رفیق بودند با علی سمیل مختار هم زور گو نبود درست صحبت کنید هیچ نبود با کمک مختار بود مختار هم انسان واقعی بود چیزی کمتر از علی سمیل نداشت ولی خودش کشید کنار ک اسم علی سمیل بالا برود و علی سمیل خودش تنها ب اینها رسیدگی نمیکرد با کمک مختار و چن نفر دیگر توانست ب اینجا برسد آنها دوست بودند باید اسم آنهایی ک با علی سمیل بودند نام ببرند ولی متاسفانه نام نبردند و کسی این عزیزان رو نمیشناسد نمیدانند ک مختار و طایفه اش چی بودند و چ کسی بودند گناهی نداری شما