«بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم» «برای موفقیت؛ همانند آب جاری باشید! » __نکته ی اول: «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما عدم ماست» «صائب تبریزی» ● آب اگر می خواهد زنده باشد و زندگی ببخشد باید جاری باشد ، انسان نیز در اثر جریان و جاری بودن […]

«بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم»

«برای موفقیت؛
همانند آب جاری باشید! »

__نکته ی اول:

«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما عدم ماست»
«صائب تبریزی»

● آب اگر می خواهد زنده باشد و زندگی ببخشد باید جاری باشد ، انسان نیز در اثر جریان و جاری بودن است که هستی بخش است !!
رمز موفقیت جاری شدن است و رمزجاری بودن انعظاف است.

۷۵ درصد وجود انسان و ۸۵ درصد مغز انسان از آب تشکیل شده است واین یعنی اوج قرابت ویگانگی.

پس برای موفقیت در هنر زندگی باید بکوشیم تا شباهت بین خود و آب روان که باعث تداوم حیات است را درک نموده و سپس بیاموزیم.

● آب فقط در هماهنگی با لحظه ی حال حرکت می کند و از عملکرد خود آگاه است؛در حقیقت سرمایه ی در دسترس ما لحظه ی اکنون است به تعبیر سهراب سپهری:
«زندگی؛آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است»

پس باید از گذشته بیاموزیم،زمان حال را غنیمت بدانیم و با تمام وجود و حضورمان«اکنون»
را پاس داشته و زندگی نماییم به زعم حکیم عمر خیام:
«از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن/فردا که نیامده ست فریاد مکن/بر نامده و گذشته بنیاد مکن/حالی خوش باش و عمر بر باد مکن ».
و آینده را پیش بینی نماییم!
پیتر دراکر پدر علم مدیریت نوین در همین باب
معتقد است که:
«بهترین راه پیش بینی آینده ، ساختن آینده است»

● وقتی همچون آب به راحتی جاری شوید ، می توانید خیلی طبیعی با دیگران ارتباط برقرار کنید
« این یعنی قانون صداقت » یعنی تطابق ظاهر و باطن…
یعنی فلسفه ی حضور داشتن و تمام خود و بهترین خود بودن!

همانگونه که جاری شدن آب توسط نهرها وبارش باران توسط ابرها ، باعث سیرابی موجودات هستی می گردند شما نیز دیگران را با قدرت عشق و احترام سیراب کنید.

__نکته ی دوم:

«حافظ صبور باش که در راه عاشقی/آنکس که جان نداد به جانان نمی رسد»

آب صبور است ، بسیار صبور …
این صفت، قدرت او را از سنگ بیشتر کرده است ؛ آرام وصبور اما مصمم ومطمئن سنگ ها را خرد می کند …
کوه با همه ی استحکام و بزرگی اش توان مقاومت در مقابل انعطاف آب را ندارد و این آب ِ لطیف با صبر وایمان به قدرت ذاتیش کوه به ظاهر غیر قابل نفوذ را تسلیم انتخاب خود می نماید.
از همین باب است که چینی ها معتقدند:
«قوی ترین عنصر طبیعت آب است؛چرا که کاملا غیر مقاوم و منعطف است..».

__نکته ی سوم:

«آبی که بر آسود زمینش بخورد زود/
دریا شود آن رود که پیوسته روان است»
« ابتهاج»

● آب اگر از سرچشمه خود جدا شود و راکد بماند ، به باتلاقی ساکن تبدیل خواهد شد . ( آب اگر راکد بماند بی استفاده شده و می میرد)
انسان هم مانند آب در مسیر حرکت و جریان است که قدرتمند می شود .
انسان با حرکت، هستی می یابد وبا سکون دچار نیستی می شود!
با حرکت مسیر تعالی را می پیماید وبا سکون جاده ی تباهی را !
«گر نشان زندگی جنبندگی است/خار در صحرا سراسر زندگی است»
«پژمان بختیاری»

__نکته ی چهارم:

● آب می تواند شیرین ، تلخ یا شور بشود.
انسان نیز در سفر زندگانی می تواند به مثابه الگوی راستین حقیقت و با استعانت از اسوه ی حسنه انسانیت رسول مکرم اسلام«ص» با حسن خلق و خوش خلقی و همچنین در مقام اخلاق و اخلاص
«انک لعلی خلق عظیم» وجودش عظیم و عزیز شود و دیگران را جذب نموده و در دایره ی قدرت نفوذ خود قرار دهد؛
به تعبیر لسان الغیب حافظ:
«به حسن و خلق توان کرد صید اهل نظر/به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را»

ویا با بدخلقی می تواند محیط شور و تلخ برای خود ودیگران بسازد .

__نکته ی پنجم:

«تنها اصل پایدار در طبیعت،اصل تغییر است»
«هراکلیتوس»

● آب خاصیت تغییر وتبدیل را به وفور داراست ‌. آب ذاتاً از بین نمی رود ، تنها می تواند از حالتی به حالت دیگر تبدیل شود .
انسان هم از منظر روحی و جسمی ، توان تغییر رویکرد، رویه و رفتار مستقیم را دارد .
گاه به اندازه ی قطره ای خود را کوچک و حقیر می نماید و گاه به اندازه اقیانوسی عظیم ، حیات بخش و روزی دهنده است .

آب باتوجه به استعداد و ظرفیتش می تواند گاه در آسمان ، گاهی روی زمین و گاهاً در اعماق زمین باشد.

__نکته ی ششم:

● آب هر چه زلال تر و خالص تر باشد با شادی و آرامش بیشتر خود ، خریداران بیشتری خواهد داشت .
آدمی نیز هر چه خالص تر و یک رنگ تر می شود توجه معبود حقیقی را بیشتر به خود جلب می نماید ، با اعطای آرامش ، امید وامنیت.. دوستان دائمی و اهل معنای بیشتری خواهد یافت و با پیرایش و پالایش درون و همچنین تهذیب و تزکیه ی نفس جلوگاه محبوب حقیقی خواهد شد ؛
به تعبیر سعدی سخن :

«سعدی بشوی لوح دل از مهرغیر دوست/ علمی که ره به حق ننماید جهالت است»

__نکته ی هفتم:

آب در اثر انعکاس نور ، آینه می شود و در اثر این روشنایی؛ قدرت بازتاب تصاویر را پیدا می کند و تصاویر را در درونش نمایش می دهد ؛ آدمی هم اگر بخواهد، می تواند در اثر انعکاس نور معرفت و حکمت؛ قدرت دیدن،خوب دیدن،خوبی ها و زیبایی ها را دیدن پیدا نماید وبه تعبیری درونش تبدیل به آینه بشود و زیبایی ها و نکویی های جان و جهان
را منعکس بکند..
با عنایت به اینکه انسان خدا گونه می باشد:
«نفخت فیه من روحی»
می تواند در پرتو انوار معرفت،حکمت و تزکیه ی درون، همچون یگانه خالق زیبایی و قادر متعال،
جلوه های« خبیر بودن و بصیر بودن» را باز نمایی نماید.
«ان الله بعباده لخبیر بصیر»
«قرآن حکیم/فاطر»

حکیم عطار نیشابوری در همین باب می سراید :

«چون بتابد آفتاب معرفت / از سپهر این ره عالی صفت/
هر یکی بینا شود بر قدر خویش/ بازیابد در حقیقت صدر خویش»

__نکته ی هشتم:

● آب در عین حال که رنگ ندارد اما نور را می شکند و هفت رنگ از آن بوجود می آید ؛ انسان هم می تواند با تابش آفتاب اندیشه و روشنای حکمت بر وجودش؛
افکار، ابعاد، رفتار و ساحت های گوناگون وجودی اش را بازخوانی نماید و انوار وجودی و درونی اش را باز نمایاند و باز تاب دهد و اینهمه حاصل آن است که انسان به آفتاب رو کند تا تمامی سایه ها در پشت سرش قرار گیرند!!
و از این رهگذر بتواند
اثرات ماندگار و جلوه های بی بدیل و بی نظیری از خویشتن به یادگار بگذارد و در اثر این «نور کاوی» روشنا بخش و گرمابخش حیات خود و دیگران گردد.

«ای آفتاب جان در و دیوار تن بسوز/قانع نمی شویم بدین نور روزنی»
«مولانا»

__نکته ی نهم:

● آب وقتی از بین ذرات سنگ وماسه عبور میکند زلال وشفاف می شود ، انسان هم وقتی سختی می کشد؛ نرم ، اصیل وملایم می شود و دوباره به اصلش برمیگردد و خالص می شود.
همان گونه که زغال سنگ در اثر فشار تبدیل به الماس می شود انسان نیز در شرایط مشقت و سختی؛
«لقد خلقنا الانسان فی کبد» وجودش پرورده می شود و به مقام پختگی می رسد و در آتش شوق و عشق وصال محبوب حقیقی سوخته می گردد؛به تعبیر عارف بزرگ مولانا:
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست:
_خام بدم
_پخته شدم
_سوختم…

نکته ی دهم:

«سعدی به لب دریا دردانه کجا یابی/در کام نهنگان رو گر می طلبی کامی»

انسان هیچگاه در آب باریکه ها و آب های کوچک ، صید های بزرگ نخواهد داشت؛
برای بدست آوردن دردانه های ناب و نایاب وجودی؛ انسان باید همچون غواصی ماهر و متبحر با گذشتن از سطح و ظاهر و ره پیمودن به عمق؛
عزیز ترین و عظیم ترین گنجینه های وجودی
«گنج جان و خرد» را بیابد؛
به تعبیر لسان الغیب حافظ:

«مرو به خانه ی ارباب بی مروت دهر/که گنج عافیت در سرای خویشتن است»

بنابراین باید بکوشیم ابتدا به وسعت وجودی دست یابیم
«رب اشرح لی صدری»
و سپس با پایش درون و پویش بیرون، گنج های:
« عزت،حکمت،حقیقت، صداقت، محبت و….» را در دریای وجودی خویش بیابیم!

__نکته ی یازدهم :

● هماره می اندیشم که چرا آب این همه زیباست؟ و چرا صدای آب و وجود آب این همه فرح بخش است؟
امروز بر آن هستم که یکی از رموز اساسی و حیاتی زیبایی و فرح بخشی آب در رفتن،پیمودن و گذشتن است…
در حقیقت آنچه به آب زیبایی می دهد قدرت انتقال،عبور و گذر است.

عبور کردن و گذشتن همیشه زیباست آنسان که شهسوار خرد و ادب حضرت علی علیه السلام جاودانه فرمود:
«بگذارید و بگذارید؛
ببینید و دل مبندید،
چشم بیاندازید و دل مبازید،
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت…».

انسان نیز می تواند با گذشتن از خطای دیگران و توقف نکردن بر آنچه باعث گسست انسانی و اجتماعی می شود و اتحاد تن ها و اتفاق دل ها؛ پیوست اجتماعی را رقم بزند به تعبیر امیر بیان حضرت علی علیه السلام:
«اگر بر دشمنت دست یافتی؛بخشش او را شکرانه ی این پیروزی قرار بده…».

و با گذشتن از دل بستگی ها و دل سپردگی ها و همچنین با قدرت احسان و انفاق؛
آفرینش گر زیبایی،نکویی و مانایی در حیات انسانی و اجتماعی گردد….

به یکی از نوشته های ماندگار بروس بارتون با چشم دل بنگرید که بیان می دارد :

« در فلسطین دو دریاچه هست . یکی از آن ها تمیز و تازه است ، ماهی ها در آن جست و خیز می کنند،سواحلش سبز و اطرافش پر از درخت است ، ریشه های این درختان را به سمت آب امتداد داده اند تا از آب دریا بهره ای بگیرند.رودخانه اُردن آب تمیز تپه های اطراف را به درون این دریاچه می ریزد.دریا زیر نورآفتاب برق می زند.مردم خانه هایشان را نزدیک دریاچه بنا کرده اند.
پرنده ها هم در همان حول و حوش لانه هاشان را ساخته اند. رود اُردن به دریاچه دیگری هم می ریزد.اما در این دریاچه نه نشانی از ماهی ها می بینید،نه پرندگانی که در اطراف آن لانه بسازند و نه گل و گیاهی که اطراف آن بروید.رودی که به این دو دریاچه می ریزد ؛ یکی است،رود اُردن است،اما دریاچه اول در ازای هر قطره ای که دریافت می کند، قطره ای از خود بیرون می ریزد.اما دریاچه دوم، همه ی آب های دریافتی را در خود نگه می دارد.دریاچه اولی در خدمت دیگران است و زنده می ماند و دریاچه دومی که همه چیز را در خود نگه می دارد، راکد و مرده است».
انسان ها نیز این گونه اند : انسان های زنده وجاری و انسان های مرده وراکد .

«حسرت نخورم به خواب آن مرداب/کآرام درون دشت شب خفته است/دریایم و نیست باکم از طوفان/دریا؛ همه عمر،خوابش آشفته است»
«شفیعی کدکنی»

محمد کارگر
دکترای تخصصی فلسفه ی تعلیم و تربیت

  • منبع خبر : نصیر بوشهر