«بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم» «فلسفه زیبایی داشته باشیم…» «ما رأیت الا جمیلاً» «ای همه زیبایی و بخشندگی/جوهره ی گوهر پایندگی/از همه تعظیم و ستایش تو راست/مدحت و تکریم و نیایش تو راست/پرده ی اول ز خرد ساختی/ وز خرد این دایره پرداختی/ تا دهیش در دو جهان سروری/یافت سخن مسند […]

«بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم»

«فلسفه زیبایی داشته باشیم…»
«ما رأیت الا جمیلاً»

«ای همه زیبایی و بخشندگی/جوهره ی گوهر پایندگی/از همه تعظیم و ستایش تو راست/مدحت و تکریم و نیایش تو راست/پرده ی اول ز خرد ساختی/
وز خرد این دایره پرداختی/
تا دهیش در دو جهان سروری/یافت سخن مسند پیغمبری »
«حکیم نظامی گنجوی»

••مقدمه:
«زیبا ببینیم و زیبایی ها را ببینیم!»

++ آناتول فرانس:
«اگر مرا مخیر کنند که زیبایی یا حقیقت را انتخاب نمایم؛ من بی درنگ زیبایی را انتخاب خواهم نمود… زیرا اطمینان دارم در زیبایی حقیقتی نهفته است که بالاتر از خود حقیقت است!!
قدمی فراتر گذاشته و می گویم:
هیچ چیز دنیا حقیقت ندارد مگر زیبایی…!».

++نابینا کسی نیست که نتواند ببیند و نتواند بخواند و ننویسد؛ بلکه کسی است که زیبایی را نشناسد و آن را نپرستد..! «طه حسین»

++ زیبایی؛ حذف زوائد است…
زیبایی؛پاک سازی و پالایش زیاده هاست…
زیبایی؛ پاک کننده اضافات است…
«میکل آنژ»

{بخش اول}

••سؤال اساسی و حیاتی:
چرا حضرت زینب کبری
سلام الله علیها؛ در پاسخ پرسشگر؛حکیمانه؛مدبرانه وجاودانه فرمود:
«ما رأیت الا جمیلا»؟

••نکته ی اول:

حضرت زینب کبری سلام الله علیها و عقیله ی بنی هاشم؛در نهضت جاودانه ی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام؛ قافله سالار عشق؛سر سلسله دار خرد و ادب؛میدان دار میادین بزرگ «نجابت،متانت، فطانت،صداقت، صراحت،صلابت و…»
و همچنین پیام آور پیام عزیز و عظیم:
«دانایی–نکویی و زیبایی»
می باشد….
فلذا هنگامی که
عبیدالله بن زیاد در دارالخلافه شهر کوفه در بین انبوه جمعیت، با یک تبختر؛ تکبر و تفرعن خاصی از حضرت زینب کبری سلام الله علیها سؤال نمود:
دیدی خداوند با برادرت چه کار کرد؟
کار خدا را با برادر و اهل بیت خود چگونه دیدیدی؟

حضرت زینب کبری سلام الله علیها؛ اراده نمود که غرور جاهلی او را بشکند؛
جهالت و حقارت او را نمایان سازد و پندار پیروزی را در دل او در هم بکوبد….
بدین سان در کلامی زیبا و مانابه بلندای تاریخ انسانی فرمودند:
«ما رأیت الا جمیلا…».

تا اینکه هم به دشمن پاسخی کوبنده داده باشد و هم برای جهانیان و آیندگان؛ این پیام انسانی و الهی نهضت حسینی را
به ودیعت و امانت بگذارد که کلاس درس حسینی و مکتب متعالی اهل بیت؛ سراسر جلوه های جمیل:
«عزت؛حریت؛کرامت؛محبت؛حکمت؛معرفت؛منزلت؛
صداقت؛صراحت؛صمیمیت و….» می باشد؛ آنسان که بیدل دهلوی مانا می سراید:
«کیست در این انجمن محرم عشق غیور/ما همه بی عبرتیم آینه در کربلاست»
بنابراین حضرت زینب کبری سلام الله علیها؛پیام آور پیام دانایی،نکویی و زیبایی بود و خواست این مهم را به تمامی اعصار و دوران ها به اشتراک بگذارد که نهضت جاودانه ی عاشورا؛
آیینه ی تمام نمای جمال،جلال و کمال انسانی و الهی است…

در صحنه ی عاشورا به صورت کلی با دو تابلو و دو چهره ی مجزا؛ متفاوت؛متضاد و متناقض روبرو هستیم…
–یکی چهره ی «حق» است و دیگری چهره ی «باطل»….!
–یکی تابلوی «عزت» است و دیگری تابلوی «ذلت»….!
–یکی سیمای «حکمت» است و دیگری سیمای «جهالت و ضلالت»…!
–یکی سیمای «محبت و مودت» است و دیگری چهره ی «قساوت و جنایت»…!
–یکی تابلوی «کرامت و حرمت» است اما دیگری تابلوی «جسارت و حماقت»…!
و…..

حضرت زینب کبری سلام الله علیها؛ همه را نیک
می دانست اما فرای همه ی سختی ها؛ تلخی ها و ستمگری های لشکر اشقیا؛
آرمان بزرگ توحیدی و تکاملی پیشوایش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را می دید؛
بنابراین جاودانه فرمود:
« هیچ چیزجز زیبایی ندیدم…!؟».
از همین باب است که افصح المتکلمین سعدی مانا می فرماید:
«دیده را فایده آن است که دلبر بیند/ ور نبیند چه بود فایده ی بینایی»

حضرت زینب؛ عقیله بنی هاشم است و دارای بصیرت درونی و شهود باطنی….

اول آنکه؛ فرای همه ی مصائب و شدائد؛سیمای «حق و حقیقت» را می بیند؛
و مکتب و شخصیتی را
نظاره گر است که در راه «حق» به شهادت می رسد اما دست به «ناحق» نمی دهد…
از همین منظر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام؛«شهید حقیقت»است…

دوم آنکه؛ حضرت زینب علیه السلام؛ دارای دیده ی
«جان بین» است…
«دیدن روی تو را دیده ی جان بین باید»
«لسان الغیب حافظ»

و به اهل جان؛ جلوه ی جانان می دهد…
به تعبیر فاخر حکیم الهی قمشه ای:
«سر به ره دوست فتادن نکوست/زنده ی عشق اند شهیدان دوست/هر که به جان جلو ه ی جانان خرید/عشق بر او پیرهن تن درید »

•• نکته ی دوم :

حضرت زینب زیبا
می فرمایند:
«هیچ چیز جز زیبایی ندیدم…»
چرا که عبیدالله بن زیاد
سؤال کرد، کار «خدا»
با برادر و اهل بیت خود چگونه دیدی؟

حضرت زینب کبری سلام الله علیها، می خواهد با درایت و وزانت خاص خود به پرسشگر بفهماند که از خداوند فقط «زیبایی و نکویی» سرمی زند و
زشتی وپلیدی کار انسان نماهایی همچون شماست…!
و به آن جماعت، تفهیم می نماید که خداوند هرچه هست فقط زیبای است و خودش مظهر جمال و جلال هست« ان الله جمیل و یحب الجمال».
به تعبیر لسان الغیب حافظ:
«پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد»
بدین سان حضرت زینب؛ در این صحنه ی حضور؛
آفرینش گر زیبایی با نیروی دانایی است…!!

•• نکته ی سوم :

دنیای ظاهر؛ انعکاس دنیای باطن هست ، یعنی هر چقدر دنیای باطن زیبا و باشکوه تر باشد، دنیای ظاهر زیباتر و با عظمت تر خواهد بود.

به تعبیر مانای مولانا:
«ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی خود استخوان و ریشه ای/
گر گل است اندیشه تو گلشنی / ور بود خاری تو هیمه گلخنی»

حضرت زینب کبری سلام الله علیها؛ چون وجودش سراسر زیبایی است
جادوانه می فرماید:
«جز زیبایی هیچ چیز ندیدم…»

هرچه انسان کامل تر و پخته تر باشد دیدگاه او نسبت به عالم وجود و کارگاه هستی؛ متکامل تر خواهد بود.
بنابر این، این عظمت هم در نگاه حضرت زینب بود و هم به پدیده هایی که می نگریست، چرا که آن ها را جلوه ها و نشانه های واجب الوجود می دانست….
از خداوند جز عظمت و بزرگی چیزی نمی بینند…
عارف بزرگ مولانا جهان هستی را به درختی تشبیه می نماید و بازخورد انسان را نسبت به آن به زیبایی تصویر گری می نماید و مانا
می سراید :

«این جهان همچون درخت است ای کرام / ما براو چون میوه های نیم خام /
سخت گیرد خام ها مر شاخ را / زانک در خامی نشاید کاخ را/
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان / سست گیرد شاخها را بعد از آن»

فلذا انسان هم باید خوب ببیند و هم اینکه خوبی ها را ببیند.
هم زیبا ببیند و هم اینکه زیبایی ها را ببیند…

  • منبع خبر : نصیر بوشهر