پروین گلستانیان
کاروان آهسته ران جامانده ام از دوستان ۱۲ آذر ۱۴۰۳

کاروان آهسته ران جامانده ام از دوستان

بنام خداوند شهیدان صدای صوت قران تمام آرامگاه شهدا را پوشانده بود تشیع جنازه یادگاری بزرگ باقی مانده از جنگ ، جانباز حاج حسن لاوری در هیاهوی جمعیت و صدای هق هق گریه ها . نگاه متحیرم جمعیت را میشکافت و بدنبال خاطراتی میگشتم که ۳۸ سال پیش در همین مکان رقم خورده بود اسفند […]

فصل ماهی گندو  ۲۳ خرداد ۱۴۰۱
پروین گلستانیان

فصل ماهی گندو 

نصیربوشهر – پروین گلستانیان: در این فصل ، دریا خوار خوار (آرام) می باشد . اما زمانی که لنجی رد می شد آب دریا تکونی می خورد و امواج با ناز و عشوه به رقص در می آمد و ریگ های افتوخورده داغ را بوسه می زد. شالو ها( پرنده دریایی ) بال هاشون پهن […]

نوروز در کیچه پس کیچه ی خاطرات ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
پروین گلستانیان

نوروز در کیچه پس کیچه ی خاطرات

نصیربوشهر – پروین گلستانیان: بوی عطر طاره تموم کیچه پس کیچه ی محل را پر کرده بود ، طاره ی خوش رنگ با قواره ای زیبا از دل دمیت با چند شکاف نازک با خط های سفیدی وسط دمیت میدرخشید و بوی عطر طاره در محل عطر افشانی می کرد ، صدای خش خش پیش […]