▪️بازماندهٔ ادبیات پهلوی نشان می‌دهد که در روزگار ساسانیان یعنی دوران تکوین و تدوین خداینامک‌ها، تا چه اندازه اسطوره و اندیشهٔ زروانی با آداب و آیین و باورهای زرتشتی درآمیخته بود. از این رو، در اسطوره‌های ایرانی(خواه زروانی و خواه زردشتی)، جهان آغاز و انجام و درنتیجه عمری دارد؛ بینش اساطیر ایران تاریخی است […]

 

▪️بازماندهٔ ادبیات پهلوی نشان می‌دهد که در روزگار ساسانیان یعنی دوران تکوین و تدوین خداینامک‌ها، تا چه اندازه اسطوره و اندیشهٔ زروانی با آداب و آیین و باورهای زرتشتی درآمیخته بود. از این رو، در اسطوره‌های ایرانی(خواه زروانی و خواه زردشتی)، جهان آغاز و انجام و درنتیجه عمری دارد؛ بینش اساطیر ایران تاریخی است و بر همین گرته شاهنامه نیز «تاریخ» اسطوره، حماسهٔ پهلوانی و ایران ساسانی است. از این رو پیوند شاهنامه با اساطیر ایران را می‌توان از دیدگاه‌های چندی نگریست و از جمله هزاره‌های آمیختگی و نبرد نیک و بد را در پادشاهی دراز و افسانه‌ای جمشید و ضحّاک و افراسیاب بازیافت.

▪️در شاهنامه اسطوره و حماسه و تاریخ، افسانه و داستان و واقعیت درهم تنیده‌اند. شاهنامه به‌منزلهٔ اثری ادبی، حماسه‌ایست که در آن سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی باز شناخته می‌شود: حماسهٔ اساطیری، حماسهٔ پهلوانی و حماسهٔ تاریخی! بخش نخست، «سرگذشت» افسانه‌ها و شخصیت‌های اساطیر است. بخش دیگر «تاریخ» حماسی ایران، ماجرای دلیری و نبرد پهلوانان و پادشاهان است و بخش پایانی تاریخ دوران تاریخی است.
البته این بخش‌بندی اجمالی و تقریبی است و گاه مرز روشنی، به‌ویژه میان دو بخش نخستین، که نام‌آورانی چون فریدون و افراسیاب و کیخسرو، نقش‌پردازان آنند، وجود ندارد. در شاهنامه تاریخ گیتی بازتابی است از تاریخ مینو؛ زمین از راه آسمان و واقعیت از راه اسطوره در تصور نقش می‌بندد.
اگر دوران حماسی کتاب را از پادشاهی فریدون _تقسیم جهان به سه کشور میان سه پسر _ تا پایان سرگذشت رستم بدانیم،‌ آنگاه می‌توان نقش اسطوره و اندیشهٔ زمان مینوی را مانند تار و پود در بن، و تاریخ پهلوانی ایران را چون نقشی بر آن، باز شناخت.

▪️گوهر بینش اساطیری ایران «دوبنی» است. در آگاهی ما هستی، نه آمیزه‌ای از بد و نیک، بلکه چون روز و شب دو پدیدهٔ جدای به هم بسته بود: نور و ظلمت، نیک و بد، زیبا و زشت! و تا روز دور رستاخیز این دو سرچشمهٔ زایندهٔ هستی را در کشمکشی مدام می‌دانستیم یا می‌دانیم). از همین رو دید ما از دنیا و آخرت در ذات خود اخلاقی است؛ هرچیزی یا خوب است یا بد. و بد و خوب ناگزیر باهم ناسازگار و در جدالند.
درنتیجه، این دید اخلاقی حماسی نیز هست. تاریخ مینو، از آفرینش تا رستاخیز با جنگ ایزدان و دیوان آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد. و اما در گیتی نبرد پادشاهان و پهلوانان گردونهٔ این تاریخ را می‌گرداند، در جانبی فریدون و سیاوش و کیخسرو، رستم و گودرز و گیو جا دارند و در جانبی ضحّاک و افراسیاب و گرسیوز.
اما زمین آیینهٔ تمام‌نمای آسمان نیست و بازتاب سرگذشت جهان در زندگی ما، پس از گذر از تجربهٔ بشری و صافی واقعیت، به حقیقتی _نه آنچنانکه در آرزوی ماست_ می‌انجامد. واقعیت ناخوشایند نقش خود را بر خیال خوش ما می‌زند و پهلوان‌های شاهنامه، گرچه ضحّاک و افراسیاب یا گرسیوز و رودابه را نابود می‌کنند، ولی خود نیز عاقبت غم‌انگیزی دارند.

️شاهنامه و تاریخ
مقاله‌ای از زنده‌یاد استاد شاهرخ مسکوب
ایران‌نامه، سال بیستم، پاییز۱۳۸۱، شمارهٔ۸۰

 

  • منبع خبر : کانال استاد شفیعی کدکنی