▪️داستان رستم و سهراب با «اُدیپوس»، تراژدی بی‌نظیر جهانی، شباهت دارد با تفاوت‌هائی. مهم‌ترین آن تفاوت‌ها اینست که داستان «اُدیپ» جنبهٔ تراژدی نیمه‌ اساطیری و نیمه سمبولیک دارد؛ ولی داستان رستم و سهراب داستان زندگی و اشتباه و نقطهٔ ضعف انسان واقعی است و درنتیجه نابخشودنی‌تر. بنابراین از عوامل تراژدی (ترحّم و ترس) کمتر ترحّم […]

▪️داستان رستم و سهراب با «اُدیپوس»، تراژدی بی‌نظیر جهانی، شباهت دارد با تفاوت‌هائی. مهم‌ترین آن تفاوت‌ها اینست که داستان «اُدیپ» جنبهٔ تراژدی نیمه‌ اساطیری و نیمه سمبولیک دارد؛ ولی داستان رستم و سهراب داستان زندگی و اشتباه و نقطهٔ ضعف انسان واقعی است و درنتیجه نابخشودنی‌تر. بنابراین از عوامل تراژدی (ترحّم و ترس) کمتر ترحّم برمی‌انگیزد و رستم تقریباً نابخشودنی جلوه می‌کند. ولی عظمت رنج و بدبختی و محکومیّت رستم تا حدّی از نفرت شنونده می‌کاهد. البته شخصیت منحصربه‌فرد و خدشه‌ناپذیر رستم نیز در تعدیل این بدکرداری و نامردی رستم و تغافل و نسیان آگاه یا ناخودآگاه شنونده مؤثّر است.

▪️رستم و اسفندیار با وجود دخالت عناصر اساطیری و مواد افسانه‌ای، که غالباً مرزهای فراتر از حیثیّت تراژدی دارند، از پرتو نبوغ و توانائی سخنور طوس یکی از بزرگترین و مؤثّرترین تراژدی‌های جهان است و از نتیجهٔ اجتناب‌ناپذیر و غم‌انگیز «تقابل و تصادفِ دو حق» حکایت دارد. در این داستان شگفت‌انگیز دو سیمای محبوب و ارجمند پهلوانی و حماسی ایران، ناخواسته و به حکم سرنوشت شوم، در برابر هم قرار می‌گیرند و تصادم سهمگین تعهّد و خصلت و حیثیّت دو پهلوان سترگ، که درک دقایق آنها بدون آگاهی از سنن و خصائل و رسوم اساطیری و تاریخی و پهلوانی و مسائل متعدّد دیگر امکان‌پذیر نیست، تیرِ دو پیکانهٔ رستم، پهلوان نامی ایران، را در چشم‌ روشن اسفندیار می‌نشاند.

▪️ فراموش نباید کرد در این مورد که «یکی داستان است پر آبِ چشم» با وجود چاره‌گری و حیلت‌آموزی رستم از سیمرغ، دلِ نازک به مراتب کمتر از تراژدی سهراب از رستم به خشم می‌آید، زیرا: اوّلاً مبارزهٔ دو پهلوان بزرگ به‌کلّی با کشته شدن پسر به دست پدر تفاوت دارد؛ ثانیاً علّت وقوع تراژدی در دو داستان کاملاً متفاوت است، یعنی در داستان رستم و اسفندیار انگیزهٔ مبارزه و کشته شدن اسفندیار، آرمان‌های اساسی دو پهلوان و پافشاری نامعقول اسفندیار در استخفاف تحمّل‌ناپذیر و بستن دست رستم، و در داستان رستم و سهراب ابرام و اصرار کودکانهٔ رستم در پوشیده داشتن هویّت خود و نامردی اوست؛ ثانیاً در مقام مقایسهٔ نقطهٔ ضعف اصلی رستم در دو تراژدی، یعنی نامردی در داستان سهراب و استفاده از چاره‌گری سیمرغ در داستان اسفندیار به‌سادگی می‌توان دریافت که هیچ‌گونه توجیهی برای نامردی رستم در داستان رستم و سهراب وجود ندارد، ولی حیلت‌آموزی از سیمرغ جادویی و اساطیری در برابر روئین‌تنی اسفندیار معادله‌ای برقرار می‌کند و اهمیّت خود را از دست می‌دهد.

فردوسی و شاهنامه، صص ۳۱_۳۳
زنده‌یاد استاد منوچهر مرتضوی

  • منبع خبر : کانال استاد شفیعی کدکنی