تابوت های خیس مرتضی زندپور چاپ دوم ۹۸ چاپ اول۹۷ نشر زمزمه های روشن_بوشهر چون شعر تازه بود باگیسوان پریشان من اندیشناک کوچ پرندگان پروازدربال تردشان زمزمه می کرد چشمان عاشقم دریاگرفته مه گساربسته سنگ پرنده هراسان” “شعرکوچ پرندگان_صفحه ۵۲” اولین مجموعه شعرمرتضی زندپورشاعرجنوبی به نام “تابوت های خیس” در۶۶سالگی،نشان ازوسواس شاعردرچاپ شعرهایش دارد‌.آن هم […]

تابوت های خیس
مرتضی زندپور
چاپ دوم ۹۸ چاپ اول۹۷
نشر زمزمه های روشن_بوشهر

چون شعر تازه بود
باگیسوان پریشان
من اندیشناک کوچ پرندگان
پروازدربال تردشان زمزمه می کرد
چشمان عاشقم
دریاگرفته مه
گساربسته سنگ
پرنده هراسان”
“شعرکوچ پرندگان_صفحه ۵۲”
اولین مجموعه شعرمرتضی زندپورشاعرجنوبی به نام “تابوت های خیس” در۶۶سالگی،نشان ازوسواس شاعردرچاپ شعرهایش دارد‌.آن هم کسی که دوست صمیمی منوچهر آتشی بوده ومیتوانسته همان سالهاکتابش رابامقدمه این بزرگمردشعرمعاصرمنتشرکند؛و این نشان دهنده ی صداقت شاعروتواضع جنوبی ایشان است.ودفترکوچک شعرش در۶۸ صفحه از روح بزرگ وبی ادعای استادزندپورحکایت دارد.
بنده سالهابودکه شعر هایی چنین ساده،بی تکلف،ونوستالژیک نخوانده بودم.شعرهایی سخت وفاداربه طبیعت و نیمای بزرگ،که برای یافتن چنین اًثری بایستی دردنیای شعرمجازی زده ی امروزباچراغ به دنبال آن بگردیم.
ببینیدشاعرکاملن ازاداواطوارهای روشنفکری دوری میکند.فریب بازیهای زبانی،تاخیردرمعنا،تعلیق های آنچنانی،هنجارشکنی های غیرضروری و استعاره های پیچیده وابهام وایهام های من درآوردی که این روزها باب شده رانمی خورد.زبان صمیمی و روایت خونگرم شاعرازمولفه های آشنای جنوب حس اعتمادمخاطب رابرمی انگیزد.واژگان دریا،پرنده، موج و ساحل و…چنان زلال برزبان قلمش جاری می شود که گویی این جنوبی دردمندکنارمانشسته وبرای سالهای ازدست رفته اش شروه می خواند به راستی،َشنیدن چنین مرثیه های غمناکی مارا به سبک شعرهای دهه ی چهل می برد:

“سینه اش سوخته اما
دل او چشم به راه
کرم شب تاب
نشسته تنها
باد می آیدوفانوس زمان می شکند!”

“شعرفانوس زمان_ص۶۸”
شاعرباکرم شب تاب همذات پنداری کرده است.سینه اش سوخته و چشم به راه است امابادهانمی گذارندوفانوس هارادرهم می شکنند.شاعرهرچندغمگین است وزخمدیده امابهارراانتظارمی کشد:

” بهار می رسد اما
هنوز،زخم بر شانه ئ درخت!
آیاشکوفه
خواب هزارساله ی پرنده را
تعبیر می کند؟
چشمان خسته ام
درانتظاررویش گل های تازه است!”

“شعرتعبیر صفحه ۶۲”

ازویژگی های شعرمرتضی زندپور،استفاده ی بهینه از واژگان بومی و فضای زادبوم جنوب است.جنوبی به بلندای کارون تاخلیج فارس تادریای عمان،که کم وبیش همه از فرهنگ مشترک و رنج های مشترک برخوردارند.شاعرکلمات بومی راباچنان سادگی وزیبایی در شعرش جاسازی می کند که واقعن نیازی به ترجمه ی آن در پاورقی یا پانوشت نیست:

“بندر
نگاه خسته ی جاشو
تورخالی صیاد
کوچ پرندگان
تاول نشسته برلب دریا
از انعکاس تابش خورشید
بندر،شرجی وگرگورهای مشبک
ساحل گرفته دامن دریا
گساربسته سنگ.”

“شعرگسار_صفحه۱۶”
گساربسته سنگ،که درشعرکوچ پرندگان هم آمده،اشاره به سبزه هایی دارد که برصخره هامی رویدوآن هارامی پوشاند
.شاعرباچنان ظرافتی انرابکارمیگیردکه مخاطب ازخواندنش لذت می برد. باتوجه به واج آرایی والیتریشن حروف سین وگاف،و یادمان باشد که شعرهاازوزنی نیمایی و موسیقی ی آهنگینی هم برخوردارند.مرتضی زندپورشاعرنیمایی به شمار می آیددرزمانه ای که سپیدسرایی ژانرغالب شعرامروزشده است.
شاعررابه واسطه الهامات خاصی که دارد می توان به نوعی پیامبرزمینی دانست.این پیشگویی های شگفت آورراکه در ادبیات غرب به آن (prophesy)(پرافیسی) میگویندوازکلمه prophet (پیامبر) گرفته شده،کم وبیش دراشعارشاعران میشوددید.مرتضی زندپوردرشعرتابوت های خیس ،گویی این روزهای ماراپیش بینی کرده است:
“پرواز یک کلاغ
کنار جاده ی خاکی
چشمان گورکن
درامتدادگورهای قدیمی
بر شانه های باد”

“ازشعرتابوت های خیس_ص۴۰”

وادمی حیران می ماند که تراژدی جهان امروزدراین شعرپیشگویی شده است وشاعرعنوان کتابش راهم ازهمین شعربزمی گزیند.ازشعری که به صراحت ازمرگ می گوید وازتابوت های خیسی که براثرمرگ های پیاپی فرصت خشک شدن پیدا نمی کنند.!!

در ختم مقال، نگارنده ارزومی کند که مرتضی زندپوربماندبه سالها،وازآثارارجمندش مارابی نصیب نگذارد.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر