(بسم الله الرحمن الرحیم هست ز گلزار الهی شمیم) یکشنبه های موفقیت: ✓✓قصه ی زندگی ات را تغییر بده( تفسیر زیبا نما و هنرمندانه روایت کن…)   ++(خرسند باش تا گذرد خوش دو روز عمر/گرداندن زمانه به دست من و تو نیست/خوش باش و عشق ورز و غنیمت شمار عمر/ کاین دهر جاودانه به دست […]

(بسم الله الرحمن الرحیم
هست ز گلزار الهی شمیم)

یکشنبه های موفقیت:
✓✓قصه ی زندگی ات را تغییر بده( تفسیر زیبا نما و هنرمندانه روایت کن…)

 

++(خرسند باش تا گذرد خوش دو روز عمر/گرداندن زمانه به دست من و تو نیست/خوش باش و عشق ورز و غنیمت شمار عمر/
کاین دهر جاودانه به دست من و تو نیست)
«ملک الشعرا بهار»

 

✓✓ بنیان های اساسی و حیاتی
یک قصه ی زیبا….

✓نکته ی اول:
شخصیت پرجاذبه و قدرتمند؛ قصه گوی قدرتمند ی است…
(ای برادر قصه چون پیمانه ای است/معنی اندر وی بسان دانه ای است)
«مولانای جان»
به تعبیر والا و مانای عارف بزرگ مولانا ؛ما در پیمانه ی زندگی (قصه ی زندگی)
چه دانه ای می کاریم…
نوع بذری که در پیمانه ی زندگی می کاریم در سطح عزت و عظمت مان تأثیر مستقیم دارد…
آیا ما بذر فکر می کاریم یا بذر عشق!
بذر مهر می کاریم یا بذر ذکر!
(در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک/به جز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم)
«مولانا»
+شخصیت  پر جذبه ؛ دائما قصه ی زندگی اش را بازخوانی ، بازیابی و بازآفرینی می نماید…

+یکی از زیباترین و ماناترین روایت های ما در سفر زندگی ؛ روایت خود است
(خود روایت گری).
ما خودمان را عزتمندانه و قدرتمندانه روایت می کنیم یا اینکه به جای قهرمان زندگی،
نقش قربانی را ایفاء می نماییم…

+به قول باباطاهر عریان ؛ هر کدام از ما برزیگر و کشاورزی هستیم که چند صباحی در کشتزار زندگی ، بذر خودمان را می کاریم و سپس ناگزیر،این مزرعه را ترک می نماییم…!

(یکی برزیگری نالون در این دشت/به چشم خون فشان آلاله می کشت/همی کشت و همی گفت ای دریغا/که باید کشتن و هشتن در این دشت)

+قادر متعال بالغ بر ۲۰۰ قطعه قصه در قرآن حکیم ذکر نموده است که بهترین و زیباترین آن قصه ی حضرت یوسف علیه السلام،است…

✓نکته ی دوم:
شخصیتی که می خواهد قصه ای زیبا خلق نماید، می بایست انتها را ببیند و تصویری زیبا از پایان داشته باشد و به قولی از پایان ، آغاز نماید…
( در پس هر گریه آخر خنده ایست/ مرد آخربین مبارک بنده ایست)« مولانا »

+حضرت یوسف علیه السلام چون پایان زیبایی برای خودش متصور بود(مقام عزت و مقام نبوت) در مقابل تمامی سختی ها ؛ تلخی ها و آزمون ها؛ سر بلند و سرافراز بیرون آمد…
چرا که یک تصویر زیبا ؛ بی پایان و بیکران برای همیشه چراغ امید انسان را روشن و زنده نگه می دارد و در پرتو آن احساس معنا و احساس رضا حاصل می شود که خود شادی بی پایان است…

 

✓نکته ی سوم:

قصه گوی قدرتمند؛ دارای بیان  قدرتمند است…
(علمه البیان–به او بیان آموخت/الرحمن –۴)

+ بیان به نوعی :
تأویل ،تعبیر،تفسیر،تبیین، توضیح ، روشنگری، هویدا گشتن ،پیدا شدن ،خود آشکار سازی و… است.

+امیر خرد و ادب، حضرت رسول اکرم «ص»
در تعبیری والا می فرماید:
(جمال مرد به فصاحت اوست// زیبایی مرد,به شیوایی زبان اوست).

+ادیب پیشاوری نیز مانا می سراید:
(به گوینده، گیتی برازنده است/
که گیتی، به گویندگان زنده است/کسی کو ز دانش برد توشه ای/جهانی است بنشسته در گوشه ای)

+بنابراین ،به نوعی زیبایی قصه ی زندگی ما، متاثر از زیبایی بیان و روایت ما از این قصه است…

✓نکته ی چهارم:
برای بیان زیبا ؛ می بایست زبان زیبا  و زبان های مانا را فرا بگیریم…
(پکیج زبانی داشته باشیم)

++نظیر:
+زبان عشق…
+زبان فکر…
+زبان نگاه…
+زبان سکوت…
+زبان قلم…
+زبان مهربانی…
+زبان شادی…
+زبان امید…
+زبان عبرت…
+زبان تمثیل…
+زبان حکمت…
+زبان شعر…
+زبان معنا…
و….

 

✓نکته‌ ی پنجم:
زبان زیبا؛ می بایست به زیور و زینت علم و دانایی، آراسته باشد…

+(هر آنکس ز دانش برد توشه ای/جهانی است بنشسته در گوشه ای/هر آنکس ز دانش شد آراسته/جهانی بود پر ز هر خواسته) «ابن یمین»

 

✓نکته ی ششم:
هر چیز که به زبان آید به جهان آید…!

+شهریار خرد و شهسوار ادب حضرت علی علیه السلام در تعبیری والا می فرماید:
(شخصیت انسان، در زیر زبان خویش نهفته است،سخن بگویید تا شناخته شوید).

++افشاگری و آفرینش گری…
(من گنج مخفی بودم ،ناشناخته بودم؛ دوست داشتم شناخته شوم ؛پس خلق کردم و آفریدم انسان را و هستی را…)
«حدیث قدسی»

+بنابراین, برای اینکه قدرت جاذبه و جذابیت داشته باشیم و در پرتو آن صمیمیت ایجاد نمایم، ابتدا خودمان را آشکار سازیم و قصه ی وجودی مان را افشا نماییم و سپس آفرینش گری نماییم…
+تا ما خود را افشا نکنیم دیگران نمی دانند در جهان درون ما چه چیزی جاری  و در جریان است؛ فلذا به ما به سختی نزدیک می شوند…
+ بیان خود به نوعی مایه ی صمیمیت با خود و دیگری است ( صمیمیت جسمانی و محیطی، صمیمیت عاطفی ،صمیمیت شناختی،صمیمیت روحانی و معنایی …).

 

✓نکته ی هفتم:
تسهیم و اشتراک خود با دیگران ؛راهی است برای آفرینش قصه ای پر معنا…

+(در معانی قسمت و اعداد نیست/در معانی تجزیه و افراد نیست/اتحاد یار با یاران خوش است/پای معنی گیر صورت سرکش است)
«مولانای جان »

 

✓نکته ی هشتم :
(زندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی فقط یک زندگی داری…!!).
«رافائل ژیور دانو»

✓✓نقش اول و قهرمان قصه زندگی خود باشیم ،چرا که قصه زندگی بی بازگشت است…
(زندگی زیباست ای زیبا پسند/
زنده اندیشان به زیبایی رسند/
آنقدر زیباست این بی بازگشت/
کز برایش می توان از جان گذشت) «هوشنگ‌ ابتهاج »

 

✓نکته ی نهم:
همه ی قصه ها را بشنوید و سپس بهترین ها را برگزینید و ثبت نمایید…

+( فبشر عباد،الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه…
/زمر–۱۷ و ۱۸)

از نظرگاه قرآن حکیم، کسانی که سخن ها را می شنوند و سپس بهترین آن را برمی گزینند ؛ آنها هدایت شدگان خدا هستند و به حقیقت خردمندند).

+ برای مدیریت برتر زندگی، نیازمند ثبت زندگی و نگاشتن نگاره های زیبا و بجای
آن هستیم…
به تعبیر زیبا و مانای پروین اعتصامی:
( حدیث نیک‌ و بد ما نوشته خواهد شد/ زمانه را سندی و دفتری و دیوانی است)

+ بنابراین تا می توانیم زیبا بنگاریم و زیبایی ها را بر لوح دل و ذهن آدم ها حکاکی نماییم…
شهریار خرد و شهسوار ادب آقا امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام، بسیار آموزنده
می فرماید:
(هر روز صفحه ای از عمر شماست ،پس آن را با بهترین عمل خود جاویدان کنید).

 

✓نکته ی دهم :
قصه ی زندگی دیگران را به قصه زندگی خود پیوند زنیم…

+جک کانفیلد:
(بهترین ها را ببینید تا بهترین شوید).
+حضرت علی علیه السلام:
(اوج خردمندی؛ حفظ تجربه هاست).

+ بدین سان با پیوند دانش دیگران به دانش خود و با پیوست نگرش دیگران به نگرش خود؛ دارای نگاه پیوندی و پیوستی خواهیم شد و از یک منظر عظیم تر و وسیع تر و همچنین عمیق تر به جهان هستی و جهان درون؛ نظر
می کنیم…

 

✓نکته ی یازدهم :
چاشنی مهربانی و محبت را به زندگی خود بیفزایید..
+ امیر خرد و ادب؛ رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی` ص `:
(بعد از دینداری ؛ دوستی کردن با مردم و نیکی کردن به هر نیکوکار و بدکرداری، رأس خردمندی است).

+امیر بیان حضرت علی علیه السلام:
(دوستی کردن با مردم ،نیمی از عقل است).

(دلی دیرم خریدار محبت/
کز او گرم است بازار محبت/
لباسی دوختم بر قامت دل/
ز پود محنت و تار محبت)
«باباطاهر عریان »

 

✓نکته ی دوازدهم:
باورهای اقتدار بخش و تصورات الهام بخش، به‌ ترسیم یک قصه قدرتمند کمک شایانی می نماید…

+باورها، شبکه منسجمی هستند که در حقیقت تار و پود یک قصه ی حیات بخش هستند…

باورها در نقش فرمان زندگی هستند…
حال سوال اساسی آن است که ما دارای باور های تقویت کننده هستیم یا باورهای تضعیف کننده…
+ باور داشتن به خود و احساس خود ارزشمندی نمودن، اساس پیمودن راه زندگی است…

 

✓نکته ی سیزدهم:
نظام ارزشی بالنده ، سازنده ی یک قصه ی قدرتمند است…

+سقراط حکیم در تعبیری والا بیان می نماید:
(یک زندگی مطالعه نشده و ارزیابی نشده؛ ارزش زیستن ندارد).

+ارزش های ما؛ در حقیقت نقش تراز زندگی ما را ایفاء می نمایند که آیا زیست تجربی و سلوک نظری ما، در تراز الهی و انسانی قرار دارد…!
و داشتن تراز در زندگی به ارتقاء سطح و ارتقاء کیفیت زندگی می انجامد…
حیات ما،بر مبنای ارزش های نخستین و بنیادین، بنیان گذاری شده است…
بر اساس نظامنامه ی ارزشی ارزشمندی قرار گرفته شده است…
بر پایه ی یک منشور اخلاقی و وحدانی پایه گذاری شده است…

 

✓نکته ی چهاردهم:
خواستن های ما، نقش مستقیم در ساختن ساختمان زندگی ما دارند…
+(بنده ی آنی که در بند آنی…
دانی که چه می ارزی؟ بنگرکه چه می ورزی)
«خواجه عبدالله انصاری »

+( بر هر چه همی لرزی، می دان که همان ارزی!)
«مولانا»

+(تا در طلب گوهرکانی کانی/
تا در هوس لقمه ی نانی نانی/
این نکته ی رمز اگر بدانی دانی/
هر چیز که در جستن آنی آنی)
«مولانای جان »

 

✓ نکته ی پانزدهم:
باز اندیشی؛ بازنگری و بازبینی قصه ی زندگی؛ منتج به بازنویسی و بازآفرینی زیباتر زندگی خواهد شد…

+ قصه ی قدرتمند ؛ قصه ای است که دائما مورد ویرایش و نگارش قرار گیرد تا سرایشی بی بدیل و بی نظیر را در صحنه ی گیتی رقم بزند…
(زندگی ،صحنه ی یکتای هنرمندی ماست…)
«ژاله اصفهانی»

 

✓نکته ی شانزدهم:
با دیدی بازتر و بلندتر به صحنه ی زندگی بنگریم…

+ تو به من بگو که چه می بینی و چگونه می بینی تا به تو بگویم چگونه دیده می شوی!

+دارای نگاه بلند نظرانه و سلطانی باشیم…

+همچون یک عقاب؛ که هم دارای چشم وسعت بین
می باشد و هم دارای چشم زوم…
با نگاه وسعت بین,کل دشت را دید می زند…
با چشم زوم؛ نگاهش را متمرکز می کند بر روی یک هدف و اولویت…

 

✓نکته ی هفدهم:
از نگاه دیگران به صفحه ی زندگی نگاه کنیم…
(بنگریم که دیگران چگونه
می نگرند)
+ با نگاهی عارفانه و عاشقانه به ضیافت بزرگ زندگی بنگریم تا حسن ها را ببینیم و به قولی حسن یاب و عشق یاب باشیم…
+ به تعبیر جاودانه وحشی بافقی:
(اگر در دیده ی مجنون نشینی/
به غیر از خوبی لیلی نبینی)

 

✓نکته ی هجدهم:
در روایت قصه ی زندگی مان ؛ از قدرت خودگویی و خودبیانی مثبت و سازنده استفاده کنیم…

+هر انسانی در سفر زندگی از قله ی وجودی و ارتفاع شخصیتی خودش بالا می‌رود…
بنابراین جهان برون انعکاس جهان درون ماست…
به تعبیر والای مولانای جان:
(بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست/ در خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی)
پس بکوشیم خود روایت گری
محققانه،عالمانه،عاشقانه،عارفانه،ادیبانه،مهربانانه،متواضعانه و کریمانه و بزرگ منشانه از خویشتن و زندگی داشته باشیم…

✓ نکته ی نوزدهم:
طرحی از یک زندگی داشته باشیم…
+ یعنی اینکه ابتدا، انتها و امتداد راه را تبیین ، تشریح و تدوین نماییم…
استاد تمام زندگی حضرت علی علیه السلام در تعبیری فاخر و فخیم؛ جاودانه می فرماید:
(خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجاست ؟ به کجاست ؟
و در کجاست ؟).

+( ما ز بالاییم و بالا می رویم/
ما ز دریاییم و دریا می رویم/
ما از آنجا و از اینجا نیستیم/
ما ز بی جاییم و بی جا می رویم) «عارف بزرگ مولانا »

+ فلذا مسیر های نو و جدیدی را جهت ساخت دانشی،ارزشی و  معنایی زندگی مان بپیماییم…

 

✓نکته ی بیستم :
طرح نو نیازمند فکر نو می باشد.
(راه نو نیازمند فکر نو است…)

+در مغز انسان حدود ۸۶ میلیارد سلول عصبی و حدود ۸۵ میلیارد سلول غیر عصبی وجود دارد که به تعبیری این شبکه به طول۴۰ هزار کیلومتر می باشد…

+هرگاه فکر جدیدی وارد ذهن می نماییم یک مسیر عصبی جدید ایجاد می نماییم…
اگر فکر جدیدی با فکرها و تجربه های پیشینی  ترکیب نماییم آن افکار پسینی؛ مستحکم تر،
قوی تر و روشن تر ، قابل
تعمیم تر خواهد شد…

+به تعبیر زیبای زنده یاد آتشی:
(آید بهار و پیرهن بیشه نو شود/
نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود/ زیباست روی کاکل سبزت کلاه تو/ زیباتر آنکه در سرت اندیشه نو شود)

دکتر محمد کارگر
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بوشهر

  • منبع خبر : نصیر بوشهر انلاین