▪️از اقتضای خردکیشی است که در تمام شاهنامه هر گونه سرپیچی از داد – که خود چیزی جز آیین و فرمان خرد نیست – همواره مجازات خود را به دنبال دارد و این نیز در جای خود قانون تخلفناپذیر طبیعت و حیاتِ انسانی و لاجرم خردِ انسانی در سراسر کارهای عالم ضرورتش را الزام میکند. […]
▪️از اقتضای خردکیشی است که در تمام شاهنامه هر گونه سرپیچی از داد – که خود چیزی جز آیین و فرمان خرد نیست – همواره مجازات خود را به دنبال دارد و این نیز در جای خود قانون تخلفناپذیر طبیعت و حیاتِ انسانی و لاجرم خردِ انسانی در سراسر کارهای عالم ضرورتش را الزام میکند. از اینجا است که سلم و تور به انتقام خون ایرج کشته میشوند و باید کشته شوند. ضحّاک با همه گُربزیها و چارهگریهایش و افراسیاب با همه دلیریها و زیرکسازیها که دارند، هیچ یک از کیفر بیدادهای خویش در امان نمیمانند و نباید بمانند. حتی رستم و اسفندیار، دو پهلوان محبوب و نجیب دنیای شاهنامه به خاطر لحظههایی که به الزام دیوِ خشم از حکمِ خرد سر فرو میتابند، به بادافرهٔ سنگینِ گناهان خویش گرفتار میآیند. جمشید و کاوس دو فرمانروای درخشان و نامآور دنیای باستان هم جریمهٔ خروج از حدّ خرد را به محنتهایی که در پایان عمر با آن روبه رو میشوند، میپردازند.
جلوههای گوناگون این خردگرایی در تمام عرصهٔ شاهنامه موج در موج به چشم میخورد. این گرایش برای فردوسی نوعی میراث دوگانه است، هر دو از خاستگاهِ فرهنگِ وی، مذهب و مأخذ کار. وی نه فقط به سبب گرایش مذهبی خود را به این خردگرایی متعهد مییابد، بلکه مأخذ یا مأخذ کار او نیز جز در افسانههای شگفت که غیرممکن اما تأویلپذیرند، همهجا این التزامِ خردپذیری را منعکس میکند. بدینگونه هم طرز فکر شخصی فردوسی، شاهنامهاش را یک خردنامهٔ واقعی میسازد، هم آن چه شاهنامهٔ وی به مأخذ باستانی و پهلوانی خویش مدیون است، آن را عرصهٔ حکمرانی خرد نشان میدهد. تحت تأثیر این خردگرایی استوار و بیتزلزل، فردوسی اسطوره و داستان حماسی را به گونهای از تاریخ تبدیل میکند و حتّی به تاریخ رنگ فلسفه میدهد و هر جا که لازم آید، با احاله به رمز و تأویل آنچه در توالی رویدادها فقط بر حسب احتمال «ممکن» به نظر میرسد، به تعبیر ارسطو بر حسب ضرورتِ ممکن فرامینماید.
این که انگیزه حوادث ارزشهای اخلاقی است و حتی انقلاب کاوه هم که در طرز بیان فردوسی سوز و حرارت دکان او را دارد، یک آشوب بیهدف و یک انفجار مهارناپذیر غرایز ویرانگر و پرخاشجوی عامه باقی نمیماند، آن را مبتنی بر هدفهای بخردانهای نشان میدهد که شایستهٔ خردگرایی حاکم بر دنیای شاهنامه است.
در کتابی چنین عظیم که بدینسان به نام خداوند جان و خرد آغاز میشود، انسان همهجا صدای «جان» را میشوند که در اینجا در عرصهٔ تنازع برای بقا با هر آن چه انسان را حقیر میکند، کشمکش دایم، دارد. اما فضایی که این صدا طنین نبض حیات را در آن جاودانه میکند، فضای صاف و روشن خرد جاودانه است.
زندهیاد استاد عبدالحسین زرینکوب
مقالهٔ «خرد و خردگرایی در شاهنامه»
- منبع خبر : کانال استاد شفیعی کدکنی
Thursday, 21 November , 2024