نصیربوشهر – جواد رنجبر زاده – بر خلاف ادعای طالبان، آن چه برای همه در موضوع افغانستان مسجل است، خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از آن کشور هرگز ناشی از پیروزی نظامی آنها در بیرون راندن نیروهای بیگانه نبوده، بلکه توافقی بوده که از بالای سر دولت اشرف غنی، در پی ناامیدی غرب از بقای […]
نصیربوشهر – جواد رنجبر زاده – بر خلاف ادعای طالبان، آن چه برای همه در موضوع افغانستان مسجل است، خروج نیروهای آمریکایی و ناتو از آن کشور هرگز ناشی از پیروزی نظامی آنها در بیرون راندن نیروهای بیگانه نبوده، بلکه توافقی بوده که از بالای سر دولت اشرف غنی، در پی ناامیدی غرب از بقای حکومت افغانستان بدون حضور نیروهای پشتیبان خارجی، غربیان با طالبها داشتهاند. به عبارت دیگر یک زد وبند سیاسی پشت پرده.
از آن جهت از واژه زد و بند استفاده شده که توافق با طالبان به عنوان یک گروه نظامی آن هم گروهی در لیست تروریستی شورای امنیت سازمان ملل، مطابق هیچ یک از قواعد موجود حقوق بین الملل، نمیتواند حکم یک معاهده، توافقنامه یا حتی تفاهمنامه یا سند همکاری بین المللی باشد. آن هم به این سبب ساده که در روابط بین المللی، اصولا دولتها و سازمانهای بین المللی به عنوان تابعان حقوق بین الملل شناخته میشوند و صرفا اسناد امضا شدهی فیمابین آنها جزو اسناد معتبر بین المللی به حساب میآیند. طالبان یک گروه غیر رسمی است. نه دولت “بایدن” و نه هیچ دولتی، امکان انعقاد یک معاهدهی بین المللی با آنها را ندارد.
بنابراین، مردم افغانستان هم اینک در یک زد و بند سیاسی در گروگان گروهی قرار گرفتهاند که متاسفانه فاقد جایگاه دیپلماتیک و اعتبار در روابط بین الملل هستند و بالاتر، این که از سابقهی نیکی هم برخوردار نمیباشند. اگر در پاریس، آمریکا با نمایندگان “هوشیمین” قریب ده سال مذاکره میکرد حداقل میتوانست از آنها به عنوان دولت ویتنام شمالی که لااقل چین، شوروی و چند کشور کمونیسم دیگر آنها را به شناسایی کرده بودند، معاهدهی صلح امضا کند، اما اینجا چنین امکانی برای دولت بایدن وجود نداشت. هدف او تنها فراغت یافتن از دردسرها و هزینه های افغانستان بود تا اگر بخواهد آمریکا را در جایی دیگر درگیر جنگ کند، دغدعهای از کابل نداشته باشد.
پس از جنگ جهانی دوم، رفتار آمریکا ثابت کرده که برای رونق و بقای اقتصادیاش نیاز به جنگ داشته و دوران رونق اقتصادی آن کشور غالباً دورانی بوده که هزینههای هنگفت نظامی را متحمل شده. اینکه فکر کنیم، خروج آن کشور از افغانستان برای رها شدن از جنگ بوده و توبه کرده باشد، فرض محالی است و باید منتظر بود تا نیروهای تازه برگشته از افغانستان را قصد دارند، به کجای این دنیای سراسر آشفته، گسیل دارند.
اما این معادلهی چند مجهولی بایدن میتواند در درهی پنجشیر کاملاً به هم بریزد. “احمد شاه مسعود” و پسرش که تازه هویدا شده، “احمدمسعود” هر دو از افراد خوش نام افغانستان بوده و هستند که سابقه تروریستی نداشته و هرگونه درگیری آمریکا و اروپا با آنها حکم انتحار سیاسی را برای رهبران غرب به ارمغان خواهد آورد. اگر احمد مسعود در مبارزه با طالبان موفق شود و آنها را در تنگنا قرار دهد و از طرف دیگر، غرب نیز طالبان را به رسمیت نشناخته باشد تا به عنوان یک دولت مستقل بتواند با آن گروه، وارد گفتگو شود و آنها را در سرکوب نیروهای مقاومت شمال یاری دهد، طالبان برای بقای خود ناگزیر می شود با پشت کردن به همهی زد و بندها با غرب، مبنی بر عدم همکاری با گروههای تروریستی و برای فشار به دولتهای غربی به ویژه آمریکا، با داعش و سایر حلقههای تروریستی بار دیگر همپیمان گردد و دوباره بشود، همان طالبان دههی ۱۹۹۰ میلادی و بلای جان دول غربی.
آنچه که اروپا و برخی از چهرههای سیاسی آمریکا مبنی بر شکست اطلاعاتی در مواجهه با پیشرفت نظامی طالبان بیان می شود. فریب افکار عمومی است. از سویی دیگر هم “اشرف غنی” در امارات مانده میداند، تیم بایدن چه فریبی به او داده و هم “امرالله صالح” معاون اجرایی او، میهمان در پنجشیر.
شکست اطلاعاتی غرب، در توافق امرالله با احمد مسعود بوده که اینک از نظر حقوق بین الملل، دولت افغانستان که در درهی پنجشیر مسقر است و هنوز ابراز وجود میکند، طبق قوانین حقوق بین الملل و قانون اساسی افغانستان (که در صورت غیبت رئیس جمهور، معاون اجرایی وی را رئیس دولت میشناسد)، همینطور بر اساس عرف دیپلماتیک موجود، در صورت سقوط دولتی که با توسل به زور و استفاده از قوای نظامی خارج از عرف و قانون مجبور به تبعید، جابجایی محل استقرار و آسیبهای کلان تشکیلاتی شده است، تا قبل از کسب مقبولیت عمومی نیروهای نظامی ساقط کننده قدرت دولت قانونی و یا تشکیل دولت موقت براساس قانون، یا همراهی دولت قانونی و برگزاری انتخابات، در صورت اعلام دولت قبلی، نمایندگانسیاسی آن دولت نزد دول دیگر یا سازمانهای بین المللی، مطابق حقوق بین الملل در بقای دولتها براساس کنوانسیون “حقوق معاهدات بین المللی” ۱۹۶۹ و “حقوق معاهدات بین المیی در جانشینی دولتها” ۱۹۸۹، همچنان رسمیت دارند و دولتهای دیگر موظف هستند روابط دیپلماتیک خود را بر آن مبنا انجام دهند. بنابراین، درست در تقاطع تلاقی امرالله صالح و احمد مسعود، در پنجشیر است، که نیرویهای اطلاعاتی غرب رو دست خوردهاند. چرا که هرگز فکر اینچنین ائتلافی را نمیکردند.
اکنون برای غرب دو گزینه مانده است. نخست، اجبار طالبان در تن دادن به یک حکومت فراگیر و ائتلافی با همهی نیروها و گروههای مهم سیاسی افغانستان که این کار با ذات فکر و ایدئولوژی طالبان نمیخواند، چونکه آنها اگر دم از وجود یک دولت فراگیر میزنند، نیتشان در این است که بقیه، چونان یک کارمند گوش به فرمان و بدون قدرت عمل و تصمیمگیری در امارت اسلامی باشند بدون هیچ نوع انتخاباتی، اصولا، در تفکر طالبان انتخابات معنی و مفهومی ندارد. آنها خود را برنده جنگ میدانند و حکومت افغانستان را ملک طلق خود میپندارند و قصد شریک شدن در قدرت با دیگران را هرگز ندارند.
دوم این که، بر خلاف میل طالبان و زد وبندهای پنهانی با آنها، از جبهه شمال و اتحاد امرالله و مسعود حمایت کنند که در این صورت بیم آن را دارند که افغانستان مجددا محفل و مامن امن تروریستها گردد. الا این که با یک حمایت کامل جبهه شمال در ظرف مدت کمی بر همه مناطق افغانستان مسلط گردد همانطور که طالبان مسلط شدند. این کار نیز برای آنها ریسک یزرگ دارد.
وقتی سیاستمداران غربی میگویند، خروج دیوانهوار بایدن از افغانستان برای غرب یک شکست است، نه بر اساس به گروگان رفتن ملت افغانستان است بلکه بر مبنی، باتلاقی است که بایدن بدون در نظر گرفتن همهی ابعاد موضوع غرب را در آن فرو برده است، حداقل، به بهای از دست دادن معادن لیتیومی که با گسترش خودروهای برقی، افغانستان میتواند یک عربستان دوم در ذخیره انرژی دنیا باشد و اینک چین و روسیه بر آن سایهانداختهاند و از طرف دیگر اتحاد مرالله صالح و احمد مسعود را دارند که فکرش را نکردهاند.
- منبع خبر : نصیر بوشهر
Friday, 22 November , 2024