اصولاً هر برنامه فراگیر ملی مستلزم داشتن زیرساختها و بستر مناسب جهت دسترسی عموم به آن برنامه یا خدمت عمومی ارائه شده می باشد. قبل از اجرایی شدن برنامه عمومی یا خدمت عام المنفعه دولتی لازم است تا بستر مناسب این کار عملیاتی گردد به نحوی که در بدبینانه ترین حالت بیش از ۹۵ درصد […]

اصولاً هر برنامه فراگیر ملی مستلزم داشتن زیرساختها و بستر مناسب جهت دسترسی عموم به آن برنامه یا خدمت عمومی ارائه شده می باشد. قبل از اجرایی شدن برنامه عمومی یا خدمت عام المنفعه دولتی لازم است تا بستر مناسب این کار عملیاتی گردد به نحوی که در بدبینانه ترین حالت بیش از ۹۵ درصد مردم امکان بهره مندی از آن را داشته باشند و برای پنج درصد باقی مانده نیز راهکارهای اجرائی مشخص شده باشد. این کار به منزله اجرای عدالت بین آحاد مردم، ضروری و لازم می باشد.
این که همه مردم در یک سطح مساوی توانایی بهره مندی از خدمات ارائه شده ملی را داشته باشند عین عدالت است و خارج از آن، بی عدالتی، ولو تنها یک نفر از جمعیت میلیونی یک جامعه امکان دسترسی به آن خدمت را به هر شکل ممکن نداشته باشند. همانگونه که در تدوین قوانین، رعایت مجازات نشده یک نفر بیگناه هر چند با فرار صد نفر از تعقیب قانونی از اولویت‌های اساسی قانونگذار است، به همین میزان هم در اجرایی شدن آموزش الکترونیکی باید به گونه‌ای عمل شود که همه‌ی دانش آموزان امکان دسترسی به آن را داشته باشند، در حالی که چنین نیست. اختلاف سطح و شیوه‌ی زندگی در جامعه و شکاف پهن و عمیق موجود در طبقات اجتماعی کشور به ویژه از نظر اقتصادی و سطح درآمدها من جمله در حقوق بگیران و کارکنان دولتی ( حقوق و مزایای کارکنان شرکت نفت با سایر کارکنان دولتی نمونه‌ای از این اختلافات موجود است), موید این واقعیت است.  سوابق تاریخی بزرگان علمی جوامع مشخص کرده که پاره‌ای از آنان از اقشار آسیب‌پذیر جامعه و از خانواده‌های فرودست بوده‌اند که با همت و تلاش خود و بهره‌مندی از آموزش عمومی پله‌های ترقی را طی کرده‌اند، چه بسا روستازاده‌هایی که هم‌اکنون در کرسی استادی دانشگاه‌ها با بالاترین درجات علمی در حال خدمت به جامعه هستند در حالی که دوران کودکی خود را با چوپانی و یا کشاورزی در روستاها گذرانده‌اند.
در مورد شبکه آموزشی «شاد» که دولت و به تبع آن وزارت آموزش و پرورش در حال اجرایی کردن آن هستند، باید به برخی مشکلات اجرایی آن توجه نمود که به نظر نگارنده شامل موارد زیر خواهد بود:
۱- در بسیاری خانواده‌ها فرزندان تیزهوشی هستند که بدلیل وضعیت مالی اصلا گوشی هوشمندی در آن خانواده وجود ندارد.
۱- برخی خانواده‌ها فقط پدر گوشی هوشمند دارد، اما از نظر فرهنگی ممکن است در موقعیتی نباشد که اهمیت این شبکه آموزشی را درک کند و اجازه استفاده‌ی آنرا به فرزند یا فرزندانش بدهد.
۳- در برخی خانواده‌ها فرزندان به خصوص فرزندان پسر وقتی مدرسه نیستند در حال کارند، اینگونه خانواده‌ها چنان درگیر فقرند که حتی در شرایط قرنطینه‌ای کامل هم مجبور به کار کردن هستند.
۴- اصلا برخی خانواده‌های روستایی دسترسی به شبکه سراسری اینترنت ندارند، به ویژه عشایر، در برخی نقاط خاص و دور از دسترس
۵- خانواده‌های پرجمعیتی هستند که چهار یا پنج بچه مدرسه‌ای دارند و امکان تهیه گوشی هوشمند هم برایشان مقدور نیست و اگر هم مقدور باشد نه برای همه، استفاده‌ی مشترک از گوشی هم بنا به خلقیات کودکان، درگیری‌های ذهنی و فرسایشی شدید برای والدین خواهد داشت.
۶- کودکان بی سرپرست یا بد سرپرستی هستند که نه گوشی هوشمند دارند و نه قیم و ولی درست و حسابی که بفکر تهیه گوشی برایشان باشد، اما تیزهوش و با استعدادند.
۷- دانش آموزانی که در خوابگاه هستند و پس تعطیلی خوابگاه حتی وضعیت معیشتی آنها مشخص نیست یا عشایرند و یا در روستاهای محروم زندگی می‌کنند.
۸- تدوین کنندگان این برنامه، جامعه‌ی هدف خودشان را برای دسترسی به این شبکه چگونه و با چه حجمی تعریف کرده‌اند؟ تکلیف افراد خارج از این جامعه‌ی هدف که به برخی از آنها در موارد فوق الذکر اشاره شد، چه می‌شود؟
۹- بازیگوشی و فرار از درس، از خصوصیات بچه مدرسه‌ای‌هاست، هر کس خاطره‌ای از فرار از درس را دارد، راهکار تدوین کنندگان برنامه برای خانواده‌هایی که مشکل دارند و امکان کنترل بچه‌ها برای استفاده از این شبکه برایش مقدور نیست، چیست؟
۱۰- اساسی ترین موضوع، ضربه‌ی روحی شدیدی است که به کودکانی خواهد خورد که به هر شکل دسترسی به گوشی ندارند و احساس حقارت، کمبود و یا نفرتی از شرایط و اطرافیان خود پیدا خواهند کرد که در تمام رفتارهای اجتماعی آینده‌شان به شکل ناهنجاری عاطفی و عملکردی ظهور خواهد کرد و تبعات منفی اجتماعی خواهد داشت.
اصولاً پس از استفاده از این شبکه، در زمان شروع بکار مدارس باید درس‌هایی که از این طریق آموزش داده شده مد نظر قرارگرفته و در تقویم یا برنامه‌های آموزشی لحاظ شود، اگر چنین اقدامی مد نظر باشد و درس‌های شبکه مجازی لحاظ شودند، تکلیف کسانی که استفاده نکرده‌اند چه می‌شود؟ اگر لحاظ نشود، این همه هزینه برای چه بوده؟
درست است که شرایط بوجود آمده خاص و تعطیلی مدارس یک معظل است، اما، آیا باید این معظل را با بی عدالتی جبران نمود؟ آیا به صرف وجود شرایط خاص باید یک برنامه آموزشی عمومی را بدون در نظر گرفتن امکان دسترسی همگانی، صرفا به عنوان تنها راهکار، اجرایی نمود؟ آنهم در بستری نا آماده و بدون وجود زیرساخت‌های قابل دسترس برای همکان؟ ضریب نفوذ شبکه‌های اجتماعی در کشور بالاست حتی در روستاها ، اما آیا برآورد شده چند درصد از کودکان مناطق محروم، روستایی و حتی شهری فرودست و مستضعف جزو نرخ برآوردی این ضریب نفوذ هستند؟
ما هنوز مناطقی داریم که کلاس درس درست و حسابی ندارند، هنوز هم تا چند وقت پیش و شاید هنوز هم، مدارس کپری داریم، هنوز هم دانش آموزانی داریم که والدین آنها پول درس خواندن معمولی را ندارند و با خواهش و کمک‌های مادی و معنوی معلمان در کلاس درس حاضر می‌شوند. چرا باید این شبکه آموزش مجازی، به بهای هدر رفت استعدادهای ناشناخته‌ای در مناطق محروم و یا در خانواده‌هایی محروم اجرایی شود؟
چه اجباری هست که حتما آموزش و پرورش برای پر کردن فرم‌های ارزشیابی مدیران خود و تبلیغات درست یا غلط، حتما یک چنین برنامه‌ای را به بهای عدم دسترسی برخی کودکان محروم اما بااستعداد به هدر دهد و یا چشم کودکان فقیر را به دنبال گوشی‌های هوشمند دیگران، خیره کند و پدران و مادران را دچار عذاب وجدان که لیاقت تامین یک گوشی برای فرزندانشان را ندارند و یا معلمانی که با شرایط موحود، قادر به خرید گوشی هوشمند نیستند و ده‌ها موضوع نگفته‌ی دیگر …
جواد رنجبر زاده ۱۵ فروردین ۹۹

  • منبع خبر : نصیر بوشهر