«بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در مصحف عظیم» «توسعه ی وجودی»   ••مقدمه: یکی ازبزرگترین آسیب ها در ساحت انسانی و اجتماعی؛ «وجود های توسعه نیافته است» انسان جهت رسیدن به توسعه ی وجودی؛باید خویشتن خویش را ابتدا در درون «بکاود» سپس «بیابد» و در آخر فروتنانه و مهربانانه « ببالد»…! به تعبیر فاخر […]

«بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در مصحف عظیم»

«توسعه ی وجودی»

 

••مقدمه:

یکی ازبزرگترین آسیب ها در ساحت انسانی و اجتماعی؛
«وجود های توسعه نیافته است»
انسان جهت رسیدن به توسعه ی وجودی؛باید خویشتن خویش را ابتدا در درون «بکاود» سپس «بیابد» و در آخر فروتنانه و مهربانانه « ببالد»…!
به تعبیر فاخر لسان الغیب حافظ:
«مرو به خانه ی ارباب بی مروت دهر/که گنج عافیتت در سرای خویشتن است»
یا اینکه ابتدا گوهر وجودی خویش را «بازخوانی» نماید؛
سپس خود را «بازیابی» نموده و در پایان
« بازآفرینی» نماید…!
این یک حقیقت است که بازآفرینی خویشتن؛نیازمند «باز آموزی» و «یادگیری مداوم» است که در پرتو آن «خودبهبودی و خودشکوفایی» حاصل می شود…
از همین باب است که در مدیریت ژاپنی اعتقاد بر آن است که:
«تمام عمر شاگرد بمان…!»

فلذا اگر لکه ای سیاه بر جان ما بنشیند جهان ما نیز سیاه خواهد شد چرا که جهان؛ انعکاسی از «جان» است…
به تعبیر مولانا:
«ای آفتاب جان،در و دیوار تن بسوز/قانع نمی شویم بدین نور روزنی»
یا به تعبیر لسان الغیب حافظ:
«کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز/تا به خلوتگاه خورشید رسی چرخ زنان»

از نظر گاه حضرت علی علیه السلام در حوزه ی کمال یافتگی و شاخص های «برازندگی فردی»
توسعه ی فردی بسیار مهم است….

از یک نظر گاه،توسعه ی فردی«توسعه ی جان و خرد»
می باشد…
چرا امام علی و امام حسین علیه السلام؛ صحبت از «غنای نفس»
می کنند؟
زیرا در پرتو غنای وجودی؛ انسان درونش آزاد و آباد می شود و تماما خیرخواه دیگران می شود و این یعنی آزادی روحی و معنوی….
+عمیق ترین سطح آزادی در درون انسان رخ می دهد آنجا که انسان فرصت بیابد به تماشای درون خویش بپردازد و به نقد ساحت درون و ارزشیابی از خویشتن خویش بپردازد…!
و از دل آن به «اصلاح شخصیتی» دست یابد و با بازخوانی خویش به بازآفرینی خویش دست پیدا کند…

عارف بزرگ مولانا در دل سروده ای جادوانه می فرماید:
«قعر چه بگزید هر که عاقل است/
زآنکه در خلوت صفاهای دل است/
ظلمت چه به که ظلمت های خلق/
سر نبرد آنکس که گیرد پای خلق »

+در صورت فقدان غنای نفس انسان دچار «بی تناسبی و بی تعادلی» می شود و با کوچکترین مسئله دچار آسیب روحی می شود چرا که وجودش توسعه نیافته و با کوچکترین سنگ متلاطم می شود به تعبیر افصح المتکلمین سعدی:
«دریای فراوان نشود تیره به سنگ/
عارف که برنجد تنک آب است هنوز»
بنابراین ؛مهم ترین موهبت دینداری؛
«خویشتن داری؛ مدیریت و رهبری بر خویشتن» است…
شهریار خرد و ادب حضرت علی علیه السلام در تعبیری فخیم خطاب به مالک اشتر نخعی می فرماید:
_«ای مالک! بکوش با خویشتن داری به مدیریت خویشتن نائل شوی!»

یکی از علل اساسی توصیه ی حضرت علی علیه السلام به تقوا این است که:
«تقوا باعث توسعه ی وجودی می شود و همچنین توسعه ی وجودی باعث خویشتن داری
می گردد!!»
_انسان ها به اندازه ی معشوق ها و محبوب هایشان«خواستن هایشان»
پر می زنند و اوج می گیرند؛
به تعبیر مولانا:
«گر در هوس لقمه ی نانی،نانی/
گر در طلب گوهرکانی،کانی/
من فاش کنم حقیقت مطلب را/
هر چیز که در جستن آنی،آنی »

وقتی جان توسعه‌یافته نباشد؛ دیگر جهان برایش وسیع نخواهد بود.

++ برخی ازمؤلفه ها و شاخص های
انسان های توسعه یافته:

••نکته ی اول:

+انسان های توسعه یافته؛
در شبانه روز با خودشان خلوت می کنند…
انسان های توسعه یافته؛به تماشای خویشتن می روند و در طول شبانه روز نظاره گر وجود خویش هستند و از این رهگذر بینای سرزمین و ملک جان می گردند…!

به تعبیر سعدی سخن:
« ا ی روبهک چرا ننشستی به جای خویش/با شیر پنجه کردی و دیدی سزای خویش/دشمن به دشمن آن نپسندد که بی خرد/ با نفس خود کند به مراد و هوای خویش/ گر هر دو دیده هیچ نبیند به اتفاق/
بهتر زدیده ای که نبیند خطای خویش/چندین چراغ دارد و بیراهه می رود/بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش»

بنابراین انسان های توسعه یافته؛به ارزیابی و ارزشیابی از خویشتن جهت اصلاح مداوم می پردازند تا شکاف های نظری،عملیاتی و شخصیتی را پوشش دهند…
«امتحان خود چو کردی ای فلان/
فارغ آیی ز امتحان دیگران»
«مولانا»

••نکته ی دوم:

+انسان های توسعه یافته؛ هم دارای چشم سر هستند و هم دارای چشم دل…!
هم چشم دارند و هم چشم انداز…!
هم گنج درون را می بینند و هم گنج بیرون را می یابند…
هم نزدیک بین هستند و هم دور بین و هم هر دو بین«چشم سوم»…!

«ای کمان و تیرها برساخته/
صید نزدیک و تو دور انداخته/
هرکه دور اندازتر او دورتر/
وز چنین گنجست او مهجور تر»
«مولانا»

••نکته ی سوم:

+انسان های توسعه یافته؛
دارای قدرت بریدن و «گسست» هستند…!
«گسستن از جاهل؛پیوستن است به عاقل…»
«حضرت علی علیه السلام».

•• نکته ی چهارم:

انسان های توسعه یافته دارای قدرت«پیوست» هستند…!
«هرکه پیوندد به اهل حق ز مردان خداست/آهن پیوسته با آهن ربا، آهن رباست»
«صائب تبریزی»

+علاوه بر آنکه «پیوست
های شخصیتی» دارند اهل پیوستن و پیوند با خوبان و مهر آیینان هستند و از این رهگذر وجود خویش را متعالی و «کانون جاذبه»
می نمایند…

••نکته ی پنجم:

انسان های توسعه یافته اهل خلوت درون و گفتگو های تنهایی«واگویه»
و تماشای بهار جان هستند…
به تعبیر لسان الغیب حافظ:

«خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است/چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است»

+به تعبیرعارف بزرگ مولانا:
«رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن/ترک من خراب شبگرد مبتلا کن/ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها/خواهی بیا ببخشا،خواهی برو جفا کن»

••نکته ی ششم:
+انسان های توسعه یافته اهل معنا و اهل جان هستند…
«باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی….»
به تعبیر عارف بزرگ مولانا:
«جان شو و از راه جان؛جان را شناس/یار بینش شو نه فرزند قیاس»

•• نکته ی هفتم:
انسان های توسعه یافته از هر چیز دست بکشند از «شرافت؛شأنیت، اصالت،عزت،کرامت، حرمت، حریت،حقیقت و….»
دست نمی کشند….

«جز مگر مستی که از حق پر بود/
گر چه بدهی گنج ها او حر بود»
«مولانا»

••نکته ی هشتم:

+انسان های توسعه یافته دارای
قدرت «انعطاف و اقتدار» هستند…!!
انسان های منعطف و مقتدر اهل:
«امید؛آرامش؛امنیت؛محبت جذابیت… هستند».
_انعطاف همین دل باز و روح گشاده است؛
اقتدارقدرت جاذبه است…
که می شود «اقتدار معنوی»
+رفتار خردمندانه؛اقتدارت را بالا می برد؛آنگاه شخصیتت راه را برایت باز می کند…!

+قدرت انعطاف و اقتدار؛ ارتباط را می سازد واگر ارتباط بر پایه ی «حسن و عشق» باشد جذبه و جاذبه ی انسان بالا می رود…
به تعبیر لسان الغیب حافظ:
«به حسن و خلق توان کرد صید اهل نظر/به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را»
+هر جا که اقتدارپایین می آید خشم افزایش می یابد!!

+حضرت علی علیه السلام تعبیری دارد نزدیک به این مضمون که:
«اگر می خواهی دیگران به تو اعتماد کنند اقتدارت را بالا ببر…».
+لویناس می گفت:
«همان گونه که می بینید؛ دیده می شوید»
+فلذا ما آنسان که دیگران را می بینیم و در باب دیگران قضاوت می کنیم دیگران نیز ما را می بینند و در مورد شخصیت ما قضاوت
می کنند!!

••نکته ی نهم:

+انسان های توسعه یافته؛همانند طبیبی مشفق و دوار هستند که با مرهم های چهار گانه سلوک عرفانی نظیر:
«مشارطه؛مراقبه؛محاسبه و معاتبه»
عاشق و شیدای شفای جان و سپس اصحاب جهان هستند؛آنسان که لسان الغیب حافظ جاودانه فرمود:
«طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک/چو درد در تو نبیند که را دوا بکند»

•• نکته ی دهم:
انسان های توسعه یافته؛
درد آشنا،دردمند و اهل درد هستند که علاوه بر خود؛دردمند درد دیگران هستند و به تعبیری بی درد نیستند!!
به تعبیر شاعر:
«مرد را دردی اگر باشد خوش است/
درد بی دردی علاجش آتش است»
_دکتر مصطفی چمران:
«پروردگارا تو را سپاس می گویم که به من درد دادی و نعمت درک درد عطا فرمودی!».
درک درد یک فضیلت انسانی است….

••نکته ی یازدهم:

+انسان های توسعه یافته؛اهل آداب و ادب هستند و در پرتو آداب،شمع اصحاب می شوند،به تعبیر حکیم خیام:
«آنان که محیط فضل و آداب شدند/در جمع کمال،شمع اصحاب شدند/ره زین شب تاریک نبردند به برون« به روز»/ گفتند«خواندند» فسانه ای و در خواب شدند »

••نکته ی دوازدهم:
انسان های توسعه یافته به میهمانی خویشتن می روند و در این میهمانی خود؛به گنج حقیقت؛گنج معرفت؛گنج عزت و محبت و…دست می یابند…
هر چقدر که ما از درون بیشتر رشد کنیم؛ریشه بزنیم و برشاخه های وجودمان ساقه،جوانه بزند و میوه بروید ما بیشتر به میهمانی خویشتن نائل شده ایم.
«جمله مهمانند در عالم ولیک/
کم کسی داند که او مهمان کیست/
جمله حیرانند و سرگردان عشق/
ای عجب این عشق سرگردان کیست؟»

حقیقتا؛ کسی که به گنح و نور معرفت ؛حقیقت؛عشق و صمیمیت
دست می یابد با هیچ تظلمی و تزویری و تقبیحی خاموش شدنی نیست گرچه تمامی مدعیان در مقابلش صف کشی کنند…
به تعبیر ابوسعید ابوالخیر:
«چراغی را که ایزد برفروزد/
هر آنکس پف کند ریشش بسوزد»

بنابراین هنگامی که ما باشکوه باشیم،آنوقت دیگر نمی توانند عزت ما را؛عظمت مارا و انسانیت ما را بشکنند…!

•• نکته ی سیزدهم:
انسان های توسعه یافته اهل تعقل؛تعمق؛ تدبر؛ تأمل؛تحمل؛ تحقیق و تفسیر هستند…!
«حقیقت یاب» هستند…
+حضرت علی«ع» در همین باب می فرماید:
«العقل مرکب العلم و العلم مرکب الحلم…. عقل مرکب علم است و علم مرکب حلم…».
+رسول مکرم اسلام در تعابیری جادوانه می فرماید:
«خداوند چیزی برتر از عقل میان بندگانش تقسیم نکرده است؛لذا خواب عاقل برتر از بیداری و شب زنده داری جاهل است».

+«آن ساعتی که دانشور بر بستر خویش تکیه داده است و در باره ی علم خویش می اندیشد و تعمق می کند بالاتراست از هفتاد سال عبادت نیایش گر..».

••نکته ی چهاردهم:
+انسان های توسعه یافته یک رابطه «عاشقانه؛صمیمانه؛خاشعانه و مؤمنانه…»با خالق زیبایی ها برقرار می کنند…
_به تعبیر مولانا:
«در دل و جان خانه کردی عاقبت/
هر دو را دیوانه کردی عاقبت/
ای ز عشقت عالمی ویران شده/
قصد این ویرانه کردی عاقبت »
+وقتی چراغ دل انسان روشن بشود؛وقتی ظرفیت انسان بالا برود؛ دیگر طعن حسودان و بدخواهان هیچ آسیبی نتواند به آدمی بزند..
+پس زبان صادقانه و عالمانه ی انسان هست که بزرگترین سلاح و نجات است…
«النجاه فی الصدق_نجات در صداقت و شفافیت است»
«حضرت علی علیه السلام»

••نکته ی پانزدهم:
انسان های توسعه یافته،
«صاحبدل» هستند..
به تعبیرعارف بزرگ مولانا:
+«گام در صحرای دل باید نهاد/
زآنکه در صحرای گل نبود گشاد/
ایمن آباد است دل ای دوستان/
چشمه ها و گلستان در گلستان»

+«قعر چه بگزید هرکه عاقل است/
زآنکه در خلوت صفاهای دل است »

  • منبع خبر : نصیر بوشهر