افراد ، ایام ، اماکن ، رفتار و خلاقیات از پیوست های فرهنگی و هویتی ملت ها محسوب می گردند . کشور ایران ، امام خمینی ، انقلاب اسلامی ۵۷ ، جمهوری اسلامی ، ایثارگری ، شهدا ، کردستان ، خوزستان ، خلیج فارس ، دفاع مقدس و جنگ های نامنظم ، پاوه ، دهلاویه […]
افراد ، ایام ، اماکن ، رفتار و خلاقیات از پیوست های فرهنگی و هویتی ملت ها محسوب می گردند . کشور ایران ، امام خمینی ، انقلاب اسلامی ۵۷ ، جمهوری اسلامی ، ایثارگری ، شهدا ، کردستان ، خوزستان ، خلیج فارس ، دفاع مقدس و جنگ های نامنظم ، پاوه ، دهلاویه ، شلمچه ، خرمشهر ، حسینیه ارشاد ، امام موسی صدر ، دکتر علی شریعتی ، دکتر مصطفی چمران ، حاج همت ، نادر مهدوی ، بیژن گرد و حاج قاسم سلیمانی از این جمله می باشند .
نام و یاد امام موسی صدر و دکتر علی شریعتی و دکتر مصطفی چمران سه انسان مسلمان و اندیشمندی که عمرشان را در راه جهاد و مبارزه و تلاش علمی و عرفانی و اخلاقی برای اصلاح امور جامعه و اقامه عدالت سپری نموده اند در تاریخ نباید هرگز فراموش گردد ، سه شخصیتی که درد مشترک جامعه درجان داشتند و بر دوش می کشیدند و بخوبی مسئولیت شیعه واقعی بودن را متوجه شده بودند .
امام موسی صدر ، دکتر علی شریعتی و دکتر مصطفی چمران شخصیت ها و سرمایه های معنوی هستند که نیاز است به نسل جدید معرفی گردند .
با مراجعه به آثار و سخنان این عزیزان به روشنی در می یابیم که دغدغه مشترک امام موسی صدر ، دکتر شریعتی و دکتر چمران دین ، فرهنگ ، آگاهی واخلاق و مصائب و دردهای جامعه می باشد .
اگر امروز جامعه ما بعضا شاهد برخی مشکلات و ضعف ها و عیوب در سطوح مختلف می باشد بدلیل نبود درد مشترک ابتدا در بین خواص و نخبگان و بعد در بین مردم است . امروز همه دلسوزان ملک و میهن و آئین اسلام از بی عدالتی و مفاسد و آسیب وارد شدن به دین گلایه دارند و نگران می باشند .
آن دو عزیز سفر کرده همگام و همراه با شخصیت هائی چون امام موسی صدر و شهیدان مطهری و بهشتی در پی تحولی فکری و اصولی در جامعه بر مبنای آموزه های دینی و تربیت انسان های مسئول در طراز اسلام ناب بودند . انسان هائی مثل شهدا ، آنانی که برای برپائی عدالت و صیانت از استقلال کشور ، آزادی و جمهوری اسلامی از جان خود گذشتند .
وقوع جنگ تحمیلی از سوی صدام موجب محرم نمودن کشور از انرژی و استعدادهائی ارزشمندی همچون شهید دکتر مصطفی چمران گردید . استعدادهائی که در پیشبر اهداف انقلاب اسلامی بسیار می توانستند موثر واقع گردد .
شهید دکتر مصطفی چمران انسانی خود ساخته و عارف و بی نظیر زندگی درآمریکا را با برخورداری از امکانات عالی و جایگاه بالای علمی رها نمود و با عشق خدمت به محرومان و ایتام و شیعیان ، بنا به توصیه امام موسی صدر عازم لبنان گردید . تا به عنوان دستیار و همراه او رسالت اسلامی انسانی خود را در آن منطقه به انجام رساند . امام موسی صدر و شهید چمران به عنوان دو مسلمان شعیه تحولی عظیم را در جنوب لبنان ایجاد نمودند .
امام موسی صدر کیست ؟ امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان و یکی از بزرگترین رهبران سیاسی شیعه در جهان معاصر، متولد ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ در قم می باشد . وی در سال ۱۳۵۷ پس از سفر خود به لیبی که بنا به دعوت رسمی معمر قذافی رهبر این کشور انجام شده بود، در روز نهم شهریور ماه همان سال ربوده شد و تا کنون نیز آزادی امام موسی صدر میسر نشده است.
امام موسی صدر با حضور و رفتارش با مردم ادیان مختلف در لبنان موجب گردید تا دنیا شاهد قرائتی نو و زیبا و واقعی از اسلام ناب باشد .
وقوع انقلاب اسلامی در ایران شهید چمران را پس از سالها هجرت و مجاهدت از آمریکا و لبنان به کشور کشانید . او وقت خود را شبانه روز وقف انقلاب اسلامی و امام و مردم نمود . انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی گمشده های دیرین شهید چمران بودند که پس از سالها آنان را یافته بود . او در این راه با اخلاص تمام با نثار جان خویش این عشق و علاقه را به اثبات رسانید .
شهید دکتر مصطفی چمران ، امام و شهدا سرمایه های معنوی و پیوست های اصلی و فرهنگی کشور می باشند و مادامی که جامعه ما در راه و مسیر امام و شهدا و چمران عزیز باشد آسیبی نخواهد دید. فراموشی راه امام و شهداء یعنی سقوط در همه زمینه و عرصه ها . یاد امام خمینی و شهدا باعث می گردد که راه اسلام واقعی فراموش نگردد .راه و مسیر خدمت به محرومین و مستضعفین گم نشود .
راه شهدای عزیزی همچون دکتر مصطفی چمران که با عشق به خدا مصائب لبنان و کردستان و خوزستان را تحمل نمود . دکتر مصطفی چمران شخصیتی است که امام خمینی در پیامی به مناسبت شهادتش چنین می فرماید:
” چمران عزیز با عقیده پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بیهیاهوهای سیاسی و خودنماییهای شیطانی برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند، نه هوی و این هنر مردان خداست. او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش به خیر. اما، ما میتوانیم چنین هنری داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند.”
سلوک ، روش و منش و رفتار شهید چمران موجب شیفتگی و توجه وصف ناپذیر مردم جنوب لبنان و رزمندگان دوران دفاع مقدس در جبهه های جنوب و غرب کشور به ایشان گردیده بود . عشق به پاسداران و ارتشیانی که در پاوه از خود گذشتگی نشان می دادند و رزمندگانی که در جنوب کشور حماسه می آفریدند ناشی از معرفت والای او خداوند بود .
شهید دکتر مصطفی چمران با رفتارو اخلاق ش انسانهای را جذب نموده و به میدان رزم کشانید و آنان در قالب گروه جنگ های نا منظم در روزهای آغازین جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ماشین جنگی ارتش صدام را که با حمایت دنیا بسوی ایران در حرکت بود را در مرزها کشور مختل نمودند .
نیروهای جنگ های نامنظم ، یادگاران بی ریا و گمنام دوران دفاع مقدس در شهرها و روستاهای ی کشور هستند . جنگیدن در روزهای آغازین دفاع مقدس ایمانی قوی و دل شیر می خواست .
رزمندگان گروه جنگهای نامنظم حکایت می کنند حضور معنوی شهید چمران در جمع رزمندگان همواره کمبودهای رفاهی و نظامی را جبران و شرایط را برای رزم و دفاع در مقابل دشمن آسان می نمود . آنان از او به عنوان فرماندهی دانا ، دلیر و دوستی مهربان و عارف و زاهدی کامل یاد می نمایند که راز و نیازها و نیایش هایش روح آدمی را جلا می بخشید .
شهید دکتر مصطفی چمران مرد عمل ، درس آموز مکتب مهاجرین و انصار و بحق شاگرد مکتب امام علی(ع) و حمزه کربلای خوزستان و مالک اشتر جنوب لبنان بود.
لبنان ، کردستان و خوزستان شهید چمران را بیش از همه می شناسد و بیاد دارد .
کسی که عملا ارادت خود را به اسلام ، امام ، انقلاب و مردم و کشور به اثبات رسانید . او وزارت و وکالت را رها نمود و با لباسی خاکی و چهره ای مصمم و مهربان در کردستان و خوزستان در کنار بسیجیان و ارتشیان و پاسداران عاشق برای دفاع از کشور و انقلاب حاضر گردید
سخن گفتن و نوشتن از ایثار و گذشت و روحیات افرادی همچون شهید چمران آن هم در این شرایط که مسابقه دنیا طلبی است و دنیا بسیاری را از خواص تا عوام سخت فریفته و به خود جذب نموده شاید تا حدودی برای برخی باور نکردنی باشد . اما باید گفت در همین سرزمین افرادی همچون شهید چمران و دکتر علی شریعتی بودند و هنوز هم هستند که بر سر آن پیمان خود با خداوند استوار می باشند . هر چند که احدی آنان را باور نداشته باشد.
رویش مفاسد در جامعه و مسابقه دنیا طلبی و افزون خواهی نتیجه رشد خوی اشرافی ، و میدان دادن به چاپلوسان می باشد .
دنیا و حال و هوای امام موسی صدر و دکتر شریعتی و دکتر چمران دنیای عشق به اسلام ناب محمد (ص) ، علی (ع) و فاطمه (س) ، خدمت به محرومان ، انجام وظیفه و تکلیف بود . زندگی امام موسی صدر ، دکتر شریعتی و چمران عزیز سراسر شور ، عشق ،ایمان و درس است.
شهید چمران علاوه بر همفکری و همراهی با امام صدر ، رابطه ای عمیق و عاطفی با وی داشت تا جایی که وصیتنامه خود را خطاب به امام موسی صدر می نویسد . الفاظ و تعبیراتی که در این وصیتنامه آمده است نشان دهنده ی عمق علاقه او نسبت به امام موسی صدر است .
این یادداشت را با باز خوانی متن وصیت نامه شهد دکتر مصطفی چمران خطاب به امام موسی صدر به پایان می رسانم .
متن وصیتنامه شهید چمران به این شرح است:
وصیت می کنم …
وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می دارم!
به معبود من!
به معشوق من! به امام موسی صدر!
کسی که او را مظهر علی می دانم! او را وارث حسین می خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می کنم …
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولی برای اولین بار وصیت می کنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم که از عالم و مافیها بریده ام. همه چیز را ترک گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام. دنیا و مافیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم.
از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده ام، متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیبائیها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف نیستم … از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم. از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …
تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب کسی را نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهای مادی آزاد شوم…
تو ای محبوب من رمز طایفه ای، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش می کشی، اتهام و تهمت و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل می کنی، کینه های گذشته و دشمنی های تاریخی و حقد و حسدهای جهانسوز را بر جان می پذیری، تو فداکاری می کنی، تو از همه چیز خود می گذری، تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسانها می کنی، و دشمنانت در عوض دشنام می دهند و خیانت می کنند، به تو تهمتهای دروغ می زنند و مردم جاهل را بر تو می شورانند، و تو ای امام لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و عمل به مثل انجام نمی دهی و همچون کوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال قدم بر می داری، از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث حسینی… و من افتخار می کنم که در رکابت مبارزه می کنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت می نوشم…
ای محبوب من، آخر تو مرا نشناختی! زیرا حجب و حیا مانع آن بود که من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو کنم… اما من، منی که وصیت می کنم، منی که تو را دوست می دارم… آدم ساده ای نیستم!… من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه ام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازه ای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است … به سه خصلت ممتاز شده ام:
یک : عشق که از سخنم و نگاهم و دستم و حرکاتم و حیات و مماتم می بارد. در آتش عشق می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی شناسم. در زندگی جز عشق نمی خواهم، و جز به عشق زنده نیستم.
دو : فقر که از قید همه چیز آزاد و بی نیازم . و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی کنند، تأثیری در من نمی کند.
سه : تنهایی که مرا به عرفان اتصال می دهد. مرا با محرومیت آشنا می کند. کسی که محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق می سوزد. جز خدا کسی نمی تواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشکهای او راپاک نخواهند کرد. جز کوه های بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر ناله های صبحگاه او را حس نخواهند کرد. به دنبال انسانی می گردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر می گردد، کمتر می یابد …
کسی که وصیت می کند آدم ساده ای نیست. بزرگترین مقامات علمی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده ، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است.
آری ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت می کند …
وصیت من درباره مال و منال نیست. زیرا می دانی که چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته ام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته ام. حتی زن و بچه ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکرده اند. آنجا که سر تا پای وجودم برای تو و حرکت باشد، معلوم است که مایملک من نیز متعلق به تو است.
وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون کسی نیستم، در حالی که به دیگران زیاد قرض داده ام.
به کسی بدی نکرده ام. در زندگی خود جز محبت، فداکاری، تواضع و احترام نبوده ام. از این نظر نیز به کسی مدیون نیستم …
آری وصیت من درباره این چیزها نیست …
وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است …
احساس می کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم. وصیت می کنم، وقتی که جانم را بر کف دستم گذاشته ام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم…
تو را دوست می دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی نیازی می کنم … از او چیزی نمی طلبم و احساس احتیاج نمی کنم. چیزی نمی خواهم، گله ای نمی کنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا می دانم. همچنانکه خدای را می پرستم و عشق می ورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می ورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است …
عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام. عشق است که روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می کند، مرا از خودخواهی وخودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می کنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است …
به خاطر عشق است که فداکاری می کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی اعتنایی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می کنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می کنم …
می دانم که در این دنیا به عده زیادی محبت کرده ام، حتی عشق ورزیده ام، ولی جواب بدی دیده ام. عشق را به ضعف تعبیر می کنند و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده می نمایند! اما این بی خبران نمی دانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبت است، محرومند. نمی دانند که بزرگترین ابعاد زندگی را درک نکرده اند. نمی دانند که زرنگی آنها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست …
و من قدر خود را بزرگتر از آن می دانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سوءاستفاده نماید. من بزرگتر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود می سوزم و لذت می برم. این لذت بزرگترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید …
می دانم که تو هم ای محبوب من، در دریای عشق شنا می کنی. انسانها را دوست می داری. به همه بی دریغ محبت می کنی. و چه زیادند آنها که از این محبت سوءاستفاده می کنند. حتی تو را به تمسخر می گیرند و به خیال خود تو را گول می زنند…تو اینها را می دانی ولی در روش خود کوچکترین تغییری نمی دهی … زیرا مقام تو بزرگتر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می تابی و همچون باران بر چمن و شوره زار می باری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمی گیری …
درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست.
عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگترین و زیباترین مشخصه وجود توست، و ارزنده ترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است، و مقدس ترین خصیصه ای است که در میزان الهی به حساب می آید … یاد و نام دکترعلی شریعتی و دکتر مصطفی چمران و امام موسی صدر گرامی باد .
- منبع خبر : نصیر بوشهر
https://nasirboushehronline.ir/?p=2604
Monday, 9 December , 2024