✅این گربه ی ملوس من زیبا و زیبا تر شده بود.دریاچه ی ارومیه لبریز از آب ،بختگان و پریشان حیاتی دوباره یافته بودند.بر بلندای کوه ها برف نشسته و رودها سرشار از جاری شدن ؛و جنگلها به رقص درآمده بودند. جنگ و دشمنی سایه اش را از این خاک بریده بود و همای سعادت بر پهن دشت سرزمینم سایه ی خوشبختی افکنده ؛زنان و دخترکان پای کوبان در سبزه زاران و میان درختان شادی ونشاط نوش می کردند.…

*ایران را به خواب دیدم* ……..

🖋️عبدالرحیم کارگر

✅این گربه ی ملوس من زیبا و زیبا تر شده بود.دریاچه ی ارومیه لبریز از آب ،بختگان و پریشان حیاتی دوباره یافته بودند.بر بلندای کوه ها برف نشسته و رودها سرشار از جاری شدن ؛و جنگلها به رقص درآمده بودند.
جنگ  و دشمنی سایه  اش را از این خاک بریده بود و همای سعادت بر پهن دشت سرزمینم سایه ی خوشبختی افکنده ؛زنان و دخترکان پای کوبان در سبزه زاران و میان درختان شادی ونشاط نوش می کردند.
هیچ کس بر دیگری برتری نداشت .کینه و بغض وتبعیض رخت بر بسته بود .روحانی و کراواتی ؛چپ و راست ،زردشتی و ارمنی ،شیعه و سنی دست در دست هم سرود ای ایران سر می دادند .
مجلس از همه ی اندیشه ها و تفکرها تشکیل شده بود؛ترازوی عدالت بر برج قضاییه می درخشید و دولت آیینه ی تمام نمای انتخاب مردم بود.
گشت ارشاد گل هدیه می داد و مهربانی می گرفت .قانون بر هر مکان و زمانی ،کس و ناکسی چیره داشت .پلیس دوست وهمراه بود و امنیت ارمغانش .
اختلاس گران و دزدان از این رویا سرزمین کوچ کرده و رفته ،هیچ معتادی کنار خیابان لم نداده ،و کارتن خوابی رخت بر بسته بود.جیب بری نبود چون فقر و بیکاری نبود.
تورم معنا نداشت و صفر بود؛مرغ کیلویی ۵هزار تومان و گوشت کیلویی ۱۵هزار تومان بوفور یافت می شد و هیچ کارگری شرمنده ی زن و فرزندش نمی گشت .حقوقم را گرفتم تا گشتی به دیوار چین یا برج ایفل بزنم .
با یک ماه حقوق کارمندی میشد لند کروزی خرید و کسی قسطی از هیوندا سانتافه هم نمی خرید.
ایران خودرو و سایپا با بهترین کیفیت ماشینهایشان را به کشورهای دیگر می فروختند.
نه تحریمی بود و نه کاسب تحریمی .نه برجامی بود و نه اصل هفتمی .ایران قلب خاورمیانه شده بود.مردم دبی و ریاض و قطر آرزویشان سفر به این ایران رویایی بود.
پرسپولیس واستقلال یک در میان جام قهرمانی باشگاههای آسیا را فتح می کردند ؛تیم ملی برای ششمین بار قهرمان جام ملت های آسیا شد و ملت ایران سال دیگر دومین جام جهانی فوتبال را بر گزار می کردند.
شیرهای نفت پلمب شده و بودجه کشور روی صنعت توریسم بسته می شد.عالی قاپو و اصفهان ،تخت جمشید و شیراز ،امام رضا و مشهدش و همه ی ایران را جهانگردان پر کرده و تمامی هتل های کشورتا یکسال رزو شده بود.
هواپیمایی هما دومین ناوگان هوایی جهان بود و ایرانیان را با نیم بها به همه ی دنیا می بردند.سفر به بیش از ۲۰۰کشور بدون ویزا بود و پاسپورتم از معتبرترین روادید جهانی بود.
من معلم را سالی یک بار به سفر علمی ،تفریحی به سراسر دنیا می بردند .هندی و‌نپالی و بنگالی خدمتکار خانه ها بودند و از اقصی نقاط خاورمیانه برای مداوا به ایران می آمدند .
برج عدالت بزرگترین برج جهان قلب تهران را تسخیر کرده بود و هیچ ایرانی مستاجر نبود .
ریال با دلار رقابت می کرد و ثباتش اقصاد دنیا را تحت تاثیر قرار می داد.هیچ کس به فکر رفتن نبود و همه ی مهاجران برگشته بودند.
خوابم کامل نشده بود و داشتم خوشحال و خندان دست افشانی می کردم که ناگهان از خواب نوشین بامدادی برخواستم .
دنیا روی سرم خراب شد.قسط هایم عقب افتاده بود،ماشین پرایدم خراب شده و حقوقم در ۱۵برج ته کشیده و یخچال خالی از گوشت و مرغ؛تخم مرغ و سیب زمینی هم داشتند کم کم پر می کشیدند تا از سبد غذاییمان خارج شوند و من هاج و واج سرم را میان زانوانم گرفتم ،بغضم ترکید و های های گریه سر دادم .
کاش از این خواب و رویا برنخواسته بودم …

  • منبع خبر : اختصاصی نصیر بوشهر انلاین