روی صندلی سالن انتظار کلینک دندانپزشکی نشسته بودم و با دست راستم محکم به فکم فشار می دادم و منتظر بودم سوزن بی حسی کار خودش را به انجام برسونه و بالاخره من را از شر این دندون پوسیده بدرد نخور خلاص کند .…

*دندان پوسیده*

🖋️ *پروین گلستانیان*

روی صندلی سالن انتظار کلینک دندانپزشکی نشسته بودم و با دست راستم محکم به فکم فشار می دادم و منتظر بودم سوزن بی حسی کار خودش را به انجام برسونه و بالاخره من را از شر این دندون پوسیده بدرد نخور خلاص کند .
کنار گیشه منشی دکتر خانمی در حال صحبت با منشی جوانی بود ناخواسته توجه ام به گفتگوی آن ها جلب شد .
ببین عزیز م شما ۱۵ ملیون سهمیه دندون دارید ببینم چه کاری در نظر دارید تا من مشخص کنم که چقدر سهمیه اتون باقی میمونه من حاج واج یه نگاه به خانمه یه نگاه به دندون پوسیده خودم که اگر من هم سهمیه بیمه داشتم دندونم به این روز نمی افتاد به درد هایی که کشیده بودم توی این مدت چه همه آن دردها چه درد دیشب که تا صبح پلک روی هم نگذاشته بودم تمام صورتم از درد متورم شده بود الان هم که اومدم بعد از این همه دو دو تا چهار تا کردن که چه هزینه ای را جایگزین این مهمان ناخونده کنم چون بیمه ما حتی نمی توانست ما را از شر دندان پوسیده هم نجات بدهد چه برسد به زیبایی دندان ای کاش دفترچه تامین اجتماعی داشتیم تا بتوانیم رایگان از شر دندان پوسیده راحت بشویم .
مروری به سال های گذشته کردم ، بعد از ظهرها از مدرسه به خانه که بر می گشتم با کوهی از خستگی و آش و لاش و صدای گرفته که نای حرف زدن با بچه های خودم هم نداشتم از طلوع خورشید از این کلاس به آن کلاس و از این مدرسه به آن مدرسه رفته بودم و هر شب از دمنوش گیاهی برای باز شدن صدایم استفاده میکردم و نچسب تر از آن وقتی بود که شب با جناق افاده ای من برای شب نشینی می آمد و پز حقوق و مزایا و پاداشی اداره اش را می داد کجای داستان زندگی ام را اشتباه رفته بودم آیا علاقه ام به تدریس اشتباه بود نمی بایست به دنبال علاقه خود می رفتم که هم به بچه هایم ظلم کردم و هم به خودم همیشه تفاوت بین قشر معلم و دیگر اقشار را در همه سال های عمر احساس میکردم ولی در سال های اخیر آن را با پوست استخوانم لمس کرده بودم یک سوال همیشه گوشه ذهنم را اشغال کرده بود که چرا دیگر ادارات هم در زمان خدمت و هم دوران بازنشستگی به بهترین نحو از آن ها قدردانی می‌شود ولی برای معلم بیچاره کسی تره هم خورد نمی کند برای هیچکس مهم نیست در گیر افکار خود بودم که اسمم را برای کشیدن دندانم صدا زدند همینطور که از جایم بلند می شدم که خانم مراجعه کننده به منشی دکتر گفت بزار امسال روکش سفید یخچالی را امتحان کنم ببین کفاف میده .

  • منبع خبر : نصیر بوشهر انلاین