«بسم الله الرحمن الرحیم هست ز گلزار الهی شمیم» {گنج دل… مقام دل…} ••مقدمه: {دلا بسوز که سوز تو کارها بکند/ نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند/ زملک تا ملکوتش حجاب بردارند/ هر آن که خدمت جام جهان نما بکند} «لسان الغیب حافظ» +هستی انسان در پرتو حیات برین«حیات طیبه و معقول» و رسیدن […]

«بسم الله الرحمن الرحیم
هست ز گلزار الهی شمیم»

{گنج دل…
مقام دل…}

••مقدمه:

{دلا بسوز که سوز تو کارها بکند/
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند/
زملک تا ملکوتش حجاب بردارند/
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند}
«لسان الغیب حافظ»

+هستی انسان در پرتو حیات برین«حیات طیبه و معقول» و رسیدن به کمال برین «فناء فی الله»
است…!
برای رسیدن به کمال برین؛
انسان باید حیات برین را انتخاب نماید…
آدمی به صورت کلی دارای چند نوع حیات و ممات
می باشد:

•+حیات نباتی:
[که مظهرش همان نمو،رشد،تغذیه،تولید و… است و از این منظر با تمامی گیاهان همگام است…!]

•+حیات حیوانی:
[که نشانه ی بارز آن احساس و حرکت می باشد و در این دو ویژگی نیز با حیوانات یکسان است…!]

•+حیات انسانی :
[اما نوع سوم از حیات؛ که حیات مخصوص انسان هاست و آن ها را از دیگر گیاهان و حیوانات جدا می کند،
حیات انسانی و روحانی است…
این همان حیاتی است که در حکمت های اسلامی از آن به «حیاه القلوب»
تعبیر شده است؛منظور از قلب در این جا همان «روح»؛ «عقل»؛ «جان» و «عواطف انسان» می باشد…

++چرا گنج دل…!؟

۱_ رسیدن به مقام دل آبادی و دل گشایی…!

+شاید به جرأت بتوان اذعان نمود که هیچ نوع آبادی و آزادی در جهان وجود؛ والاتر از آبادی و حیات جان؛دل و خرد نباشد…
+به تعبیر عارف بزرگ مولانا که جاودانه بیان می نماید:
{گام در صحرای دل باید نهاد/زآنکه در صحرای گل نبود گشاد/ایمن آباد است دل، ای دوستان/چشمه ها و گلستان در گلستان }

+و هیچ نوع ویرانی نیز؛ بدتر و بالاتر از ویرانی دل و در سطحی دیگر،
مرگ دل نباشد…!
اینکه انسان زنده باشد اما چیزی در
درونش بمیرد[عشق؛امید؛آرمان؛ایمان و….]

+عبید زاکانی نیز در تعبیری و توصیفی دیگر به زیبایی و مانایی می سراید:

{خراب عشق شو کآباد گشتی/
غلام عشق شو کآزاد گشتی /
حدیث عشق انجامی ندارد/
خرد جز عاشقی کامی ندارد /
منوش از دهر جز پیمانه ی عشق/
میاور یاد جز افسانه ی عشق/
دلی؛کو با بتی عشقی نورزد/
مخوانش دل که او چیزی نیرزد }

۲_ قدرت نفوذ؛جاذبه و الهام بخشی در پرتو گشایش دل…

+شیخ محمود شبستری در گلشن راز در بیان مقام رفیع و منیع رسول مهربانی ها حضرت محمد مصطفی«ص» جاودانه می فرماید:
{مقام دل گشایش جمع جمع است/
جمال جان فزایش شمع جمع است }

+یعنی آنکه حضرت رسول«ص»؛ به واسطه ی رسیدن به مقام دل گشایی؛موجب جذب و جاذبه در بین جامعه ی انسانی و امت اسلامی شده بود و با قدرت نفوذ و جاذبه ی شخصیتی که دارا بودند در کنار اجتماع تن ها؛اجتماع دل ها و پیوند قلوب را به وجود
می آوردند…
همچنان که جمال والاتبار و همراه با حکمت و معرفت حقیقی آن اسوه ی حسنه؛موجبات روشنا و گرمابخشی جامعه ی انسانی را فراهم نموده بود…

۳_ بزرگترین گنج ها؛ گنج دل است…!

+شهریار خرد و شهسوار ادب حضرت علی علیه السلام در تعبیری زیبا و مانا می فرماید:
{بزرگترین گنج ها؛به دست آوردن دل هاست…}

۴_عزت حقیقی در تسخیر قلوب است…

+عزت حقیقی در استیلای قلوب و مدیریت بر قلب هاست…!
اولین عامل در عزت حقیقی؛ انقطاع قلبی و درونی از غیر خدا و اتصال ماندگار و پایدار به آفریدگار هستی بخش می باشد..!
عزت؛یک موهبت الهی است که در ارتباط با تسخیر قلوب و استیلای بر قلب هاست…!

۵_ قلب ها؛دریچه های نفوذ اند…
+امیر دانایی و نکویی حضرت علی «ع» می فرماید:
{قلب ها دریچه ی نفوذند و آنکه صادقانه نفوذ نماید پایدارترین مهمان است…!}

۶_ انبساط یا انقباض قلب…

+قلب؛دارای میدان انرژی است…
مؤسسه ریاضیات قلب و پژوهشگران قلب دانشگاه استنفورد و مؤسسه ی قلب میامی؛عقیده دارند که قلب ما میدان الکترومغناطیسی در اطراف ما به وجود می آورد که چند متر قطر داشته و پنج هزار برابر بزرگتر از میدان الکترومغناطیسی مغز است…!!
+احساس های زیر باعث انبساط و انقباض قلب انسان می شوند:

•انبساط:
[عشق؛امید؛صداقت؛صمیمیت؛قدر شناسی؛شکر گذاری؛گذشت و بخشش؛همدلی و…..]

•انقباض:
[ترس؛خشم؛غم؛نفرت؛نومیدی؛تنش؛بدبینی؛ کدورت؛حسادت و….]

 

۷_ رسیدن به مقام والای صاحبدلی و دل ربایی…

++انسان های صاحبدل:
–هم دل دارند…
–هم دل می برند…
–هم دل ربا هستند…
–هم دلبرانه دلبری می کنند…
–هم آیین دلبری می دانند…

+به تعبیر عارف بزرگ مولانا:
{گفت معشوقی به عاشق کای فتی/
تو به غربت دیده ای بس شهرها/
پس کدامین شهر از آن ها خوشتر است؟/گفت آن شهری که در وی دلبر است }

۸_ حرم امن الهی….
«القلب حرم الله…»

+در مرکز بدن ما زیارت گاهی عظیم وجود دارد که تمامی آیات و جلوه های جمیل،جمال وجلال الهی:
از وسعت آسمان؛تابندگی و گرما بخشی خورشید؛طراوت باران؛درخشندگی ماه و ستارگان؛ حرکت ابرها؛وزش بادها؛جوشش چشمه ها؛شکفتن شکوفه ها؛ سرسبزی بهار و برگ ریزان پاییز؛
عمق اقیانوس ها و….
در آن وجود دارد….!

+بنابراین حفظ و پاسداشت حریم ها؛حرمت ها؛ احترام ها و دست شستن از تعلقات دنیوی باعث محرم شدن در کوی یار می شود…

۹_ زیباترین هنرها،دل دادن و پیوند دل به دل هاست…!

{در سبزه زار کویت منزل گرفتم ای دوست/در بحر بیکرانت ساحل گرفتم ای دوست/زیبا ترین هنرها دل دادن است به دل ها/بنگر چه کار آسان، مشکل گرفتم ای دوست }
«مجتبی کاشانی»

۱۰_گشایش چشم دل و دیدن بهار جان….!

{چشم دل باز کن که جان بینی/
آن چه نادیدنی است آن بینی/
گر به اقلیم عشق روی آری /
همه آفاق گل ستان بینی }
«هاتف اصفهانی»

 

۱۱_ القلب مصحف البصر…
قلب دفتر و کتاب چشم است…

+به تعبیری هرآنچه چشم انسان، در جایگاه دیده و دیده بان می بیندو می نگرد قلب آن را بر صفحه ی وجودی می نگارد…!
فلذا اگر می خواهیم بر لوح دلمان زیبایی ها و نکویی ها نقش بسته شود باید دیدگانمان خوب ببینند و خوبی ها را ببینند و انسان جز جلوه های جمیل حضرت حق را ننگرد… به تعبیر فاخر لسان الغیب حافظ:
{نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار/چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم}

+از همین نظرگاه و ارتباط معنایی می باشد که بابا طاهر مانا می سراید:
{ز دست دیده و دل هر دو فریاد/که هرچه دیده بیند دل کند یاد/بسازم خنجری نیشش ز پولاد/زنم بر دیده تا دل گردد آزاد }

 

۱۲_ گشایش دل باعث گشایش زبان می شود…!

+به فرموده ی قرآن حکیم:
{رب اشرح لی صدری+ویسرلی امری+واحلل عقده من لسانی…..}

+بدین سان گشایش و گشودگی مهمانخانه ی دل با پرتو افشانی پرتوهای انوار حکمت؛معرفت؛حقیقت و…. باعث می شود که زبان انسان نیز دارای گشایش شود و کلام آدمی داری فصاحت و بلاغت باشد و جنس کلام انسان فاخر و فخیم گردد…

+نکته کلیدی:
گاها بدلیل اینکه مهمان خانه ی دل و فضای شناختی و روانشناختی آدمی کوچک و محدود می شود یک ذره خشم می تواند دریای وجودی انسان را متلاطم نماید و ارزش کلام را پایین بیاورد…
بعضی ها آنقدر میهمان های تازه؛ناب و شایسته را به فضای روان و درون راه
نمی دهند که این مهم باعث کوچک ماندن ظرف درون می شود…!
از همین باب مولانا مانا
بیان می نماید:
{ای آفتاب جان در و دیوار تن بسوز/قانع نمی شویم بدین نور روزنی}

+بدین سان، راه رهایی از این سخت گذر؛وسعت و عظمت بخشیدن به سرزمین درونی مان می باشد تا بتوانیم از هرآنچه که می خواهد باعث تلاطم اقیانوس وجودی ما شود با تدبر و تعقل؛غیرتمندانه و عزتمندانه گذر نماییم؛
به تعبیر افصح المتکلمین سعدی:
{دریای فراوان نشود تیره به سنگ/عارف که برنجد تنک آب است هنوز}

۱۳_ حج اکبر…
حج دل؛به نوعی حج اکبر است…!

+شاعر مانا می سراید:
{دل به دست آر که حج اکبر است…}

+فلذا انسان باید هماره طواف کعبه ی دل بنماید…
از همین باب است که عارف و حکیم بزرگ حضرت علامه طباطبائی جاودانه می فرماید:
{ همی گویم و گفته ام بارها/بود کیش من مهر دلدار ها/پرستش به مستی است در کیش مهر/ برون اند زین جرگه هوشیار ها}

۱۴_ محرم حریم کوی یار در پرتو دل آگاهی و
دل آرامی…

++لسان الغیب حافظ در ابیاتی زیبا می سراید:

+{هرکه شد محرم دل در حرم یار بماند/ وان که این کار ندانست در انکار بماند}

+{تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی/گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش }

  • منبع خبر : نصیر بوشهر