کتاب انحطاط اثر میشل اونفری (چاپ در۲۰۱۷) به بررسی تز او در باب پایان تمدن مسیحی یهودی میپردازد. اونفری در تلاش است که دلایل گسترش این تمدن را در جهان و بویژه امپراطوری روم نشان دهد، اونفری برای گسترش این تمدن سه عامل را مطرح می‌نماید( مسیح و نزدیکی اش به بینوایان و تهیدستان، سن […]

کتاب انحطاط اثر میشل اونفری (چاپ در۲۰۱۷) به بررسی تز او در باب پایان تمدن مسیحی یهودی میپردازد. اونفری در تلاش است که دلایل گسترش این تمدن را در جهان و بویژه امپراطوری روم نشان دهد، اونفری برای گسترش این تمدن سه عامل را مطرح می‌نماید( مسیح و نزدیکی اش به بینوایان و تهیدستان، سن پل و سیاست‌هایش و بالاخره پیوستن امپراطور کنستانتین به مسیحیت) و سپس تزش را در تضعیف این تمدن و سرانجام سقوط آن عرضه میکند. کتاب واکنش‌های متفاوتی در محافل روشنفکری فرانسه برانگیخت و بسیاری تز او را نقد و رد نمودند. تمدن اروپایی مشتمل بر فرهنگ مسیحی هنوز می‌تواند زنده و پویا باشد! این بخشی از نظرات مخالفین انحطاط تمدن اروپایی است.

صرفنظر از مخالفت یا موافقت با ایده های اونفری، او یکی از دلایل تضعیف تمدن مسیحی را کشف کتاب لوکرس شاعر و نویسنده رومی و نشر آن درمحافل اومانیستی آن زمان می‌داند. تنها میشل اونفری نیست که به کتاب و اندیشه های لوکرس چنین درجه اهمیتی قائل است‌‌‌‌؛ استفان گرینبل مورخ آمریکایی نیزاعتقاد دارد رنسانس با کشف این کتاب آغاز شد. او حتی پا را از این فراتر نهاده و اعتقاد دارد اگر بدنبال فهم مدرنیسم هستید و اگر می‌خواهید دریابید که چگونه جهان به سوی مدرنیسم چرخید، باید بدانید که این اتفاق نه با وقوع یک انقلاب یا قدرت نظامی یا کشف قاره جدیدی رخ داد بلکه با کشف کتاب لوکرس توسط پوجه بود که ما وارد عصر مدرنیسم شدیم.
چگونه یک دست نویس می‌تواند چنین درجه اهمیتی داشته باشد؟ چگونه این دست نوشته یافت شده است؟
در سال ۱۴۱۷ یکی از اومانیستهای فلورانسی بنام پوجیو براسچیولینی مشهور به پوجه در صومعه ای بنام فولدا نزدیک شهر کاسل در آلمان چندین نسخه خطی کشف می‌نماید که مهمترین آنها نسخه دست نویسی از لوکرس به نام درباره طبیعت اشیا بوده؛ این نسخه ای مفقود شده متعلق به سال‌های اولیه قرن اول میلادی است که توسط شاعر رومی و در تبیین اندیشه اپیکور و اپیکوریسم نگاشته شده بود.
لوکرس متولد نیمه اول قرن اول قبل از میلاد مسیح، شاعرو فیلسوف رومی است که سهم اصلی را در شناساندن مکتب اپیکوریسم به عهده دارد. بنابراین این نسخه خطی کتاب مهمی درباره اندیشه مکتبی است که اطلاعات موجزی‌ از آن در دست بوده‌است. اپیکوریسم مبنای خاصی برای برتری یافتن بر اندیشه های دیگر در دوره های مختلف زندگی انسان‌ها دارد. بر این مبنا هر گاه زندگی آدمیان سراسر در محنت و ترس فرو رفته باشد و فرصتی برای پرداختن به زندگی و نفس آن وجود نداشته باشد و اندیشه خوشبختی در آن موکول به آینده ای دور شود، احتمالا اهمیت مکاتبی (چون اپیکوریسم) که به زندگی توجه بیشتری دارند افزایش مییابد. از نظر دنیس اویسمن( مورخ ) اپیکوریسم ایده ای شخصی را برای درک خوشبختی معرفی می‌کند که هم ترس از خداوند و مجازات‌های او و هم ترس از مرگ در آن مورد توجه و دقت نیست. اپیکور خصوصا ترس از مرگ را برای انسان جایز نمی‌داند و آنرا تقبیح می‌کند.
اندیشه اپیکوریسم در نقطه مقابل جهان مسیحی قرار داشته و همین اندیشه، زندگی بر مبنای انجیل برای رستگاری را به زیر سوال برده و نوع جدیدی از زندگی، جدا از مطلقیت کلیسا را امکان پذیر میداند. علاوه بر این از نظر لوکرس استادش اپیکور فردی است که جهان را از شب تاریک خرافات نجات داد! نکته دیگر جهانی است که لوکرس با اندیشه اپیکور شرح و تفسیر می‌نماید که سرتاسر ماتریالیستی بوده و در نقطه مقابل جهان مسیحی قرار میگیرد که حداقل هزار سال سخن از خوشبختی را مذموم میدانست. از نظر لوکرس هیچ ایده ای از عقل بی نیاز نیست و باید با عقلانیت همه ایده ها را مورد آزمایش قرار داد برای او عقلانیت اصل است. همانطور که گفته آمد لوکرس چون در جمهوری روم بزرگ شده اعتقادی به زیر سلطه بودن فکری و جسمی تحت یک حاکمیت سیاسی و فکری ندارد و همین یکسره او را مخالف اندیشه مذهبی ( کلیسا) قرار می‌دهد.
از دید اونفری تمدن مسیحی از همین زمان دچار چالش شد و اضمحلال آن آغاز گردید چرا که نمی‌توانست پس از قرنها اندیشه های متفکران جدید را به رسمیت بشناسد.

  • نویسنده : علیرضا مشایخ
  • منبع خبر : نصیر بوشهر