اومانیسم یا انسان باوری و ابعاد آن عبدالنور بیدار فیلسوف فرانسوی در کتابش « تاریخ اومانیسم در غرب »دوازده بعد از این مفهوم را معرفی می‌کند. احتمالا فقط هر یک از این ابعاد می‌تواند ناتمام بودن انسان مداری تلقی شود. برای روشن شدن بحث برخی از این ابعاد را مورد دقت قرار می‌دهیم. عبدالنور یکی […]

اومانیسم یا انسان باوری و ابعاد آن

عبدالنور بیدار فیلسوف فرانسوی در کتابش « تاریخ اومانیسم در غرب »دوازده بعد از این مفهوم را معرفی می‌کند. احتمالا فقط هر یک از این ابعاد می‌تواند ناتمام بودن انسان مداری تلقی شود. برای روشن شدن بحث برخی از این ابعاد را مورد دقت قرار می‌دهیم.
عبدالنور یکی از این ابعاد را تساهل میداند. ( عبدالنور بیدار ۲۰۱۴) . در توضیح آن میاورد که رواداری، شیوه ای برای آمادگی فهم هر آن چیزی است که از فرهنگهای دیگر قابل شناخت و دریافت باشد. در واقع یک انسان باور ، همه آنچه در برابر تنوع فرهنگها و چشم اندازهای جهان باید انجام دهد، این است که بپذیرد همه حقایق جهان هستی فقط نزد او نیست و یا بعبارتی فرهنگش او را جزو نجات یافتگان قرار نخواهد داد که این یکسره امر دیگری است
او از پذیراندن اعتقاداتش به دیگران اجتناب کرده و در مباحث ماورایی نیز حکم رستگاری خود و ذلالت دیگر فرهنگها را صادر نمی‌کند. فرد روادار نسبت به فرهنگهای دیگر کنجکاو است و قبل از فهم آن، نه حکم می‌راند و نه آنها را به قضاوت می‌نشیند بلکه حتی فراتر از این ممکن است آنها را به جهان خود عرضه نماید و پذیرش یا رد آنرا به اذهان یا جانهای تشنه معرفت بسپرد.
تاریخ رنسانس نشانه ای از این درک، نزد انسان باوران سراغ میدهد. شاید بتوانیم با تاکید بگوئیم که اگر انسان باوری بعنوان روح فهم تمدن یا فرهنگهای دیگر در جهان رنسانس وجود نداشت، مرحله جدیدی از زندگی انسانی تن به آغاز نمی‌داد. برای درک بهتر از مفهوم انسان باوری دو مورد تاریخی را یاد آور میشوم:
در بیست فوریه سال ۱۴۸۷ پاپ اینوسان هشتم کمیته ای متشکل از شانزده عضو تشکیل داد تا گزارشی از کتاب  نهصد تز اثر پیک دولا میراندول (۱۴۶۳-۱۴۹۴) که در دست چاپ بود تهیه نمایند و از باب محتوای کتاب خیالشان راحت باشد که مواردی از ارتداد و کفر در آن وجود نداشته باشد! چرا این کتاب اهمیت داشت؟ زیرا چکیده افکار فلاسفه تا آن بود و موردی مشابه نیز داشت! که آن را نیز بخوانید!
در هفتم مارس ۱۲۷۷ یعنی بیش از دویست سال قبل از بررسی کتاب نهصد تز، اسقف پاریس از سوی پاپ ژان یازدهم مسئولیت یافت که در خصوص مطالب درسی و وضعیت آموزش در دانشگاه‌ها تحقیق نماید. او نیز شانزده الهی دان را گرد آورد تا بتوانند افکار مرتد را از دانشگاه‌ها دور نمایند. نتیجه این شد که ۲۱۹ تز از تزهای ابن رشد فیلسوف جهان اسلام به شدت محکوم و محتوای آن نیز گمراه کننده تشخیص داده شد. نتیجه اینکه بنا به اندیشه وان اشترنبگ (۱۹۰۴-۱۹۹۳)فیلسوف و الهی دان بلژیکی این حکم بزرگترین محکومیت اشتباه در قرون وسطی بود (لوئیس والک ۲۰۱۴) چرا؟ زیرا آنچه محکوم شده بود عقل‌گرایی ابن رشد بود.

کتاب نهصد تز از پیک دولامیراندول در سال ۱۴۸۳ نوشته شده و شامل دو قسمت است: قسمت اول آن تاریخی میباشد و شامل ۴۰۲ تز است که اندیشه های متفکران و مباحث فلسفی آنها تا آن زمان را در برمیگیرد برای مثال ۱۱۵ تز اولیه مربوط به اندیشمندان و الهی دانهای لاتینی مثل البرت لو گراند، توماس اکویناس، ژان دونس اسکات و … میباشد. سپس تزهای اندیشمندان مسلمان و در مجموع شصت و پنج تز از ابن رشد، ابن سینا و فارابی مطرح شده و قسمت دوم  کتاب نیز شامل موضعگیری و نظرات خود نویسنده می‌شود. در واقع نویسنده کتاب  پیک دولا میراندول بار دیگر و از پی گذشت دویست سال مجموعه آرا متفکران حتی قبل از خود را نیز جمع آوری نموده و از اینکه آن افکار، دویست سال قبل ارتدادی قلمداد شده اند هراسی نداشته است. یکسال بعد کتاب او نیز توقیف و برخی از آرا آن ارتداد تلقی میشود.

کرامت داشتن انسان از دیگر ابعادی است که عبدالنور بیدار برای گسترش مفهوم انسان باوری میاورد. احترام و محافظت از کرامت انسانی وظیفه ای وانهاده نیست و گسترش انسان باوری به آن وابسته است.
واقعیت این است که در این زمینه هم یکی از درخشانترین مواضع در تاریخ اندیشه به پیک دولامیراندول اختصاص دارد که برخی آنرا یک انقلاب واقعی در اندیشه میدانند بدین مفهوم که انسان را با نبود وضعیت ثابت مثل موجودات دیگر و آزادی در انتخاب نحوه زندگی خود تعریف می کند. انسان نه تنها با موجودات دیگر تفاوت دارد زیرا آنها سرنوشت مقدر دارند که از آن گریزی نیست، بلکه آزادی دارد که سرنوشت خود را رقم بزند آنگونه که میخواهد و از این جاست که انسان، انسان میشود همانگونه که اراسموس میگوید ( اراسموس ۲۰۱۷)

در جامعه قرون وسطایی آزاد بودن انسان نه تنها مورد تردید است بلکه انسان از خود اختیاری ندارد و از سویی دیگر اعتماد به او بی مفهوم بوده زیرا از موجودی شریر که برای پاک کردن گناهانش به این جهان تبعید شده هیچ انتظاری نمیتوان داشت! اما واقعیت این است که ‌هر جا نشانه ای از بی توجهی به انسان ( فرد ) وجود داشته باشد کرامت او نیز بی اهمیت تلقی میشود و در هر مکان جغرافیایی که انسان بی اهمیت باشد شر همانجاست! در واقع بین توجه به انسان و آزاد دانستن او و خوشبخت بودنش رابطه مستقیم وجود دارد. هر چقدر انسان آزادتر باشد و زندگیش ارزشمند دانسته شود او خوشبخت تر خواهد بود و بهتر به وظایف انسانی اش که اساسش توجه داشتن به دیگر انسانها است عمل خواهد نمود.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر