نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – هوشنگو تعریف می کرد سرامون تو ولات مثل اکثر سراهای دیگه ولات گوت و درندشت و کنارو هم تو کنج شمالی سرا که تا اتاق هامون چهار صد متری فاصله داشت و اکثرمون با دوچرخه می رفتیم سی قضای حاجت الا دی ام که دوچرخه بلد نبید البته چند […]
نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – هوشنگو تعریف می کرد سرامون تو ولات مثل اکثر سراهای دیگه ولات گوت و درندشت و کنارو هم تو کنج شمالی سرا که تا اتاق هامون چهار صد متری فاصله داشت و اکثرمون با دوچرخه می رفتیم سی قضای حاجت الا دی ام که دوچرخه بلد نبید البته چند باری زیر میلی تمرین کرد که نه تنها یاد نگرفت و کمک حالش نشد و دست و ما و سرش هم بر اثر افتادن زخم و زیلی شد دی ام سی کمک به بوام و اقتصاد خونه تو کنج هیرونی سرا کله مرغی زده بید که پر از مرغ خروس دیگون و جیجه بید و روزانه با تو کله و تو سرا گشتن سی تائی تخم مرغ جمع میکرد ده تاش سی خومو ور می داشت بیست تاش هم می داد سی کل غلوم دکون دار ولات و جاش لازمه های خونه ور می اسد هم دی ام راضی بید هم کل غلوم هم بوام و هم ما که بعضی موقع که پیل میخواسیم دی ام حواله کل غلوم می دادمون و ایقد که سی کل غلوم می گفتیم پیل بده سی بوامو نمی گفتیم یه روز ظهر سر سفره دیدم دی ام ناراحت و دمق ان سر شوخی باهاش واز کردم و گفتم چتن می بوای اردشیر که بوام باشه تحریمت کرده و کم محلیت می کنه زیر زبونی یواشکی گفت بدبخت بوات نه عنو ها نمی فهممکی ان؟ چنن؟ چند شو هی ان با خیال راحت تو کله میره مرغ و خروس میبره و جانیسشون میکنه طوری دی ام گپ زد و تو چیشاش غم می بارید دلوم سوخت و سی کوکام عارفو گفتم امشو بشیم پشت بوم کمین دزد کنیم که یهو عارفو که لقمه تو وسط حلقش بیدو دومن نرفته بید گفت می کاپو سگ خونمون چه کارن که دزد میاد و مرغ و خروسامون می بره و واق واق نمی کنه دی ام جوابش داد کاپو سگ ماده بی عرضه ای ان که آبرو سی سگ های دیگه هم ننهاده حیف استخوان سی کاپو بحث عوض شد شو طرف های ساعت یک و نیم بید که صدای عارفو زدم و خوم هم گونی دست گرفتیم رفتیم پشت بوم کمین کردیم کمی گپ زدیم که دیدم از دیوار کوتای قبله ای سرا مون یه سگ توره ای پیداش وابید و یه راست رفت طرف کاپو به حساب سگ محافظ خونه و کُله که شو به امیدش سر به بالشت می نهادیم و مرغ و خروس ها هم با خیال خش تو کُله ، می خوسیدن تا کاپو دیدش انگاری عزیز تازه از سفر واگشته اش دیده شروع کرد به دم تکون دادن و با زبون لیس هم زدن ما هم هی سیل ای دوتا معشوق می کنیم که دیدیم لیسیدن ول ها بید شروع کردن معاشقه و عشق بازی کارشون که تموم شد کاپو جلو افتاد و رفت طرف کُله سگ توره هم دنبالش راافتاد و کاپو سیش می گفت افران نمره عشق بازی ات بیست حالا هم تو کُله هر کوموش که چاق ترن بعنوان دستخوش و جایزه ات وردار سگ توره که رفت تو کُله و سر و صدای مرغ و خروس ها بلند شد عارفو گفت بدو که کاپو نامرد هم خیانتکار وابیدن هم شریک دزد رسیدیم در کُله کاپو واق کرد و سگ توره فهمید تا از کُله در امد رفت تو گونی در گونی بسیم و انداختیمش کنج سرا و کاپو زوزه میداد و تا صبح دورش واق واق میکرد و زوزه می کشید و عارفو سی دی ام می گفت از قدیم گفتن دزد خونه یا سگ خونن یا گولی یا مُشک که دی ام گفت فعلا که نامرد کاپوهن
- منبع خبر : نصیر بوشهر
امان الله امیرلیراوی
تاریخ : 10 - خرداد - 1400
سلام دوست عزیز
اینقدر این ضرب المثل قشنگ بود که دوبار خواندم و دقیقا همیشه دست خیانت نزدیکان که یک طایفه یک خانواده و حتی یک کشور را به باد فنا می دهد دستت درد نکن