بدون هیچ توضیحی توجه شما را به سفر نامه  افلاطون جلب می نمایم. از عالم مُثُل تصمیم گرفتم سفری به سرزمین کوروش پادشاه هخامنشی بکنم.ایران مانند کشورم یونان دارای فرهنگ و تاریخ با مردمانی بسیار باهوش و فهمیده می شناختم.به شاگردم ارسطو تماس گرفتم او هنوز در حال و هوای بحث های فلسفی بود.تا مرا […]

بدون هیچ توضیحی توجه شما را به سفر نامه  افلاطون جلب می نمایم.

از عالم مُثُل تصمیم گرفتم سفری به سرزمین کوروش پادشاه هخامنشی بکنم.ایران مانند کشورم یونان دارای فرهنگ و تاریخ با مردمانی بسیار باهوش و فهمیده می شناختم.به شاگردم ارسطو تماس گرفتم او هنوز در حال و هوای بحث های فلسفی بود.تا مرا دید شروع به نقد و بررسی عقاید فلسفی ام کرد.به او گفتم ارسطو اینها را بگذار ، بیا سری به سرزمین پارسیان بزنیم.او گفت که تا پاسخ سوالات خود را پیدا نکنم از عالم مُثُل خارج نمی شوم ،اما به من سفارش کردکه اگر به هگمتانه رفتم به ابوعلی سینا ،سلام او را برسانم زیرا دیدگاه فلسفی او مشائی است. من  گفتم که برای دیدار “شیخ سهروردی(شیخ اشراق)ثانیه شماری می کنم.خود را به ایران رساندم.فصل بهار بود همه جا سبزه ،گل و گیاه به چشم می خورد .اولین جایی که دوست داشتم بروم،مرکز پدا گوژی ایران،بود .ترجمه آن  وزارت آموزش و پرورش است. وارد ساختمان آن شدم که تابلو ی بزرگی بر روی دیوار آن نصب شده بود.افراد زیادی در رفت و آمد ،بودند.اما صحبت از علم پدا گوژی نبود.. تعجب کردم،فردی در گوشه ساختمان ،متفکرانه ایستاده بود. از او سوال کردم  که در اینجا چه می کنی،شغلت چیست ؟او گفت :معلمی است که برای انجام کار ی به اینجا آمده، اما کسی به گفته او توجه نمی کند .گفتم:راه چاره چیست!؟گفت:تنها راه حل پناه بردن به علم و دانش است.اما وزیر پداگوژی پارسیان و نزدیکانش خیلی شبیه به اسپارتی ها بودند اما آنچه که من می دانستم این بود که ایرانی ها مانند ما آتنی ها دوستدار علم و حکمت بودند. اتاق هایی که من به درون آنها رفتم صحبتی بین افراد رد و بدل می شدکه فکر می کردم در بازار خرید و فروش  عکاظ هستم .وزیر به دیگران می گفت :ثروت شما چقدر است .تا می توانید پول جمع کنید. کسب علم ارزشی ندارد‌.  در ساختمان آموزش و پرورش سخنی ازعلم و دانش بین افراد رد و بدل نمی شد. .نمی دانستم برای آشنایی با سیستم پدا گوژی ایرانیان به کجا بروم!! درون اتاقی رفتم که بر سردر که آن عبارت  “روابط عمومی” نوشته شده بود .از آقایی  که غرق پول شماری بود ،سوال کردم سیستم پدا گوژی ایرانیان چگونه است او گفت: برو فردا بیا. اصلا معنای این عبارت را  نمی دانستم .با خود گفتم اینجا ماندن نوعی وقت تلف کردن است لذا به عالم مُثُل برگشته و نق نق زدنهای ارسطو را بر دیدن متوالیان آموزش و پرورش پارسیان ترجیح دادم.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر