سعدی بماناد کز شعله ی نام بلندش نامها سوخت من می روم تا شاخه ی دیگر بروید هستی مرا این بخشش مردانه آموخت ای نخل های سوخته در ریگزاران حسرت میندوزید از دشنام هر باد زیرا اگر در شعر حافظ گل نکردید شعر من ، این ویرانه ، پرچین شما باد. (منوچهر آتشی) دنیای شعر […]

سعدی بماناد
کز شعله ی نام بلندش نامها سوخت
من می روم تا شاخه ی دیگر بروید
هستی مرا این بخشش مردانه آموخت
ای نخل های سوخته در ریگزاران
حسرت میندوزید از دشنام هر باد
زیرا اگر در شعر حافظ گل نکردید
شعر من ، این ویرانه ، پرچین شما باد.
(منوچهر آتشی)

دنیای شعر و ادبیات، دنیای هنر، نقاشی و موسیقی، دنیای ورزش، فوتبال و والیبال، دنیای علم، فیزیک و شیمی و ریاضیات، دنیای نجوم، خورشید و ستاره قطبی و زهره و مریخ، و کهکشان های متنوع در سپهر زندگی بشر، گویی منوچهر آتشی منظومه آهنگ دیگر را برای تمام این کهکشان ها سروده است.
به آسمان که می نگریم، اگر قدری با نجوم آشنا باشیم، به راحتی ستارگانی را می یابیم، ستاره قطبی، ستارگان دب اکبر ، زهره و برخی دیگر، حال اگر با نقشه آسمان و علم نجوم آشنا باشیم، و ابزاری در اختیار، دوربینی یا تلسکوپی، بدون زحمت و با اندکی جستجو ستارگانی را می یابیم که ممکن است برای دیگران که با این علم آشنا نیستند غریبه باشند و چه بسیار ستارگانی که خورشید ما در قیاسشان ذره ای ناچیز باشد.
نام های بلندی چون نیوتن، گالیله و انیشتین، نام هایی اند که از شعله بلندنامشان، در کهکشان علم فیزیک، نام های دیگر مجال درخششی نمی یابند. چه بسیار کسانند فیزیکدانانی که خدمات ارزنده ای در شناخت گیتی و پدیده های طبیعی به بشر نموده اند و لیک، در سایه نام نامداران اند.
به تعبیر آتشی، رودکی و فردوسی، سعدی و حافظ، عطار و مولانا ستارگان درخشان کهکشان نثر و نظم مجالی به درخشش ستارگان دیگر نمی دهند، بسیارند شعرا و ادبا که گر رصد شوند، تلألو و تابشی چشم گیر دارند.
نام های پر آوازه در عالم فوتبال در هر برهه ای شاید مجالی برای عرض اندام فوتبالیست های قابل دیگر را نمیدهند.
اما گمنامی، و آفتابی نبودن نام ها در کهکشان های بسیار، ادبیات و هنر، علم و دانش، حکمت و فلسفه، منطق و سیاست، ورزش و تربیت بدنی، دلیل بر کوچک بودن آنان نبوده و نخواهد بود، بسیارند کسانی گر رصد شوند خود ستارگانی بی بدیلند. و چه بسیار کسان که در اندک مجالی، نام خود را آوازه آفاق نمودند، سهروردی و حلاج شیشه عمرشان را در کمال بی انصافی به سنگ عداوت شکستند ولی در همان اندک مجال، جایگاهی بس رفیع یافتند، و چه بسیار کسانند که مجالی برای درخشش نیافتند ولی اگر سکانسی بهرشان بود، انوار وجودشان عالم گیر می نمود، همانا که شیون فومنی گفته:

خانه اش باد خراب، آنکه به صحرا نگذاشت/ میکشان از قدح لاله شرابی نوشند
و زنده یاد منوچهر آتشی زیبا سروده:

‎من یار آنم که زیر آسمان کس یارشان نیست
‎ حافظ نیم تا با سرود جاودانم
‎ خوانند یا رقصند ترکان سمرقند
‎ ابن یمینم پنجه زن در چشم اختر
‎مسعود سعدم ، روزنی را آرزومندم
‎ من آمدم تا بگذرم چون قصه ای تلخ
‎ در خاطر هیچ آدمیزادی نمانم
‎ اینجا نیم تا جای کس را تنگ سازم
‎ یا چون خداوندان بی همتای گفتار
‎ بی مایگان را از ره تاریخ رانم

  • منبع خبر : نصیر بوشهر