نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه:   فرهادو تعریف میکرد بوام که مرد ، دی ام یک تنه با زندگی جنگید تا ما گت و بقول خوش احیاء کنه و کوکا و دده ای بسی کنه دانشگاه با ایکه خوش زن بید اما از مرد خاله مسلک و زن ذلیل خیلی جهلش می گرفت و همیشه […]

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه:

 

فرهادو تعریف میکرد بوام که مرد ، دی ام یک تنه با زندگی جنگید تا ما گت و بقول خوش احیاء کنه و کوکا و دده ای بسی کنه دانشگاه با ایکه خوش زن بید اما از مرد خاله مسلک و زن ذلیل خیلی جهلش می گرفت و همیشه می گفت بواتو تا روزی سه مرتبه بی خود و بی جهت کتکوم نمی زد ول کنم نبید البته ای گپ ها سی کوکام رحیمو می زد که زنش ریش سوار و اطاعت کارش بید و دی ام از ای قضیه خیلی تو جهل بید و مو هم هنکش می کشیدم و می گفتم دی مردی گفتن زنی گفتن مرد که نباید مثل رحیمو کند و کهنه های بچه اش بشوره و دی ام هم جوابم می داد افران فرهاد بعد بوات مرد خونه خوتی شیرم حلالت ای خاک تو سر رحیمو که به اندازه گندمی غیرت و مردانگی بوات ریش نرفته اما تو بله تو باعث سر بلندیم هسی دی تا ایکه مو عاشق وابید و دی ام رفت سیم خواسگاری و بله برون تا قبل از عروسی دی ام هر روز اساسنامه مردی سیم شفاها می گفت و مو هم می گفتم دی تو کاریت نباشه زندگی رحیمو دیدی زندگی فرهاد و مردی اش خواهی دید دی ام هم می گفت ها دی فرهاد تو جبینت پیدان رحیمو نامرد ری خالوش خدرو رفتن که یه عمری خاتونو امر و نهی اش کرد و ما رنگ خونه اش ندیدیم بعد از سه ماه خواسگاری بساط عروسی رو انداختیم و دی ام دو تا اتاق دهن قبله ای خونمون دادم تا زندگی کنم دی ام دخالت تو زندگی مون نمی کرد اما دیرا دیر حواسش خوب جمع بید که زنم با مو و مو با زنم چطوری رفتار می کنم گهکداری که تو اتاق جنب دی ام نشسه بیدم و کلمن او هی هم جنبوم بید بخاطر مردی خوم نشون دی ام بدم صدای زنم بلند میزدم منیژه بیو او بدم او بدبختم هم از اتاقش بلند میشد میومد او می دادم و دی ام خشش میومد و می گفت شیرم فر هاد مرد خوتی دی همی فرمون برو جلو تا سوارت نشه یه روز پسین از سر کار که اومدم رفتم دوش گرفتم شورت و گنچفراقم هم خوم تو حموم شسم و اوردم که ری بند هوا بدم دیدم دی ام مثل گرگ زخمی دندوناش سیم نشون میده و با دو اومد طرفم و گفت ای خاک تو سرت ای نامرد از رحیمو کمتر بی وجدان مو تو گت کردم قانون مردی هر روز سیت خواندم که شورت بشوری و شورت و گنچفراق اسد و انداختش تو خاک های باغچه و بردش تو حموم انداختش تا منیژه بشوره وجلو زن ذلیلی ام بگیره

  • منبع خبر : نصیر بوشهر