«خوشبختی» در افکار مسیحیت قرون وسطی ژرژ مینووا مورخ فرانسوی در کتاب دوران طلایی؛ تاریخچه جستجوی خوشبختی میاورد که: « خوشبختی در اندیشه مسیحیت مفهومی اینجهانی نیست و این حتی در گفته های مسیح نیز بازتاب یافته است » ( ژرژ مینووا ۲۰۰۹) مینووا برای اثبات گفته اش از انجیل سن لوک یا لوقا مثال […]
«خوشبختی» در افکار مسیحیت قرون وسطی
ژرژ مینووا مورخ فرانسوی در کتاب دوران طلایی؛ تاریخچه جستجوی خوشبختی میاورد که: « خوشبختی در اندیشه مسیحیت مفهومی اینجهانی نیست و این حتی در گفته های مسیح نیز بازتاب یافته است » ( ژرژ مینووا ۲۰۰۹)
مینووا برای اثبات گفته اش از انجیل سن لوک یا لوقا مثال میاورد « خوشبخت، شما تهیدستان هستید[زیرا]ملکوت آسمان از آن شما خواهد بود! خوشبخت کسانیکه اکنون گرسنه هستند [زیرا] سیر خواهند شد، خوشبخت کسانیکه گریان هستید [زیرا] عاقبت خواهید خندید….. خداوند در بهشت از شما قدردانی خواهد کرد »(انجیل لوقا)
واقعیت این است که وضعیت امپراطوری بزرگ روم و مخارج و هزینه های این جنگها، امپراطوری را در معرض ورشکستگی اقتصادی قرار داده بود و طبیعی است که محرومین و تهیدستان اولین قربانیان چنین جوامعی هستند . اما توجه به محرومین در مقابل طبقات بالا درایت نمایندگان مذهبی مسیحیت بود.
چگونه میتوان خوشبختی را تعریف نمود تا امیدوار به پذیرش آن شد؟ آیا میتوانیم نظرگاه دین جدید و مهمتر دین جدید تک خدایی را به مراحل تاریخی تقسیم نمائیم؟
خوشبختی از بدبختی این جهانی بدست خواهد امد! شما باید فکر خوشبخت شدن در این جهان را فراموش کنید این جهان فانی است و از آن رهایی برایتان حاصل نخواهد شد! از ثروتمندان و برخورداران میپرسید!!؟ « بدبخت شما ثروتمندان! کسانی که اکنون میخندید، در مصیبت فرو خواهید رفت و خواهید گریست…» (انجیل لوقا) آنها هیزمهای جهنم خواهند بود! به امروزشان ننگرید، فردایی سرتاسر سیه روزی و فلاکت در انتظارشان است. خوشبختی یعنی رنج کشیدن و اشک ریختن در این جهان، بسیار سزاوارتر از برخورداری از امکانات مادی میباشد!
هسته اصلی این تفکر نمیتوانست امپراطوری روم را مورد تهدید قرار دهد زیرا بر اساس آموزه های اولیه مسیحیت، ملکوت آسمان برای انسانها در جهانی دیگر فراهم بوده و اسباب رسیدن به آن نیز رنج و درد است! به گونه ای دیگر، وقتی وعده های الهی در جهان دیگر تحقق خواهد یافت طبیعی است که تغییر در این جهان و برپایی عدالت نیز فکر و ذکر جماعت محروم نخواهد بود و بدین سبب ثروتمندان نیز از فراهم شدن این آسایش که دین جدید برایشان مهیا نموده است استقبال کرده و خود نیز به صف دینداران خواهند پیوست.
اما چگونه میتوانیم در آن جهان به خوشبختی برسیم؟ شما در طول زندگی بر تحمل رنج آزمایش میشوید ایا آن را تاب خواهید آورد؟ اگر فقیر هستید بدانید که ملکوت الهی از آن شماست! اگر ناتوانید، ترسی به دل راه ندهید زیرا توانا خواهید شد! عزلت گزینی و دوری از لذات دنیوی شما را به سعادت خواهد رساند، درهای ملکوت الهی را بر شما باز خواهد نمود و شما سعادت جاویدان را در عوض تحمل رنج و دوری از لذایذ دنیوی بدست خواهید آورد.
در واقع برای مسیحیان اولیه جهانی که در آن به سر میبریم بین دو خوشبختی گذشته و آینده قرار گرفته است؛ نخست خوشبختی اولیه یعنی زمانی که آدم و حوا در بهشت منزل داشتند ولی با حسرت باید گفت که بخاطر گناه اولیه از آنجا رانده شدند! ما در این جهان همواره بدنبال خوشبختی پیشینی هستیم و همین خواست خوشبختی در تک تک آدمها نشانه ای از تجربه خوشایند قبلی است ( اگوستین مقدس ۴۲۶م ) و دوم اگر میخواهید باز به خوشبختی دست یازید میباید که این جهان را خوار شمرید، از مادیات و لذات این جهانی دور شوید، و تا میتوانید رو به آستان خداوند به توبه و حقارت در برابر او زمان بگذرانید. ما اکنون در میانه این دو جهان ( سعادت زیست در بهشت اولیه و سعادت زیست در جهان پس از مرگ بهشت ) هستیم! جهان فعلی محل گذر ما به سوی جهان ابدی است، پس بمانند رهگذر در این جهان باید زندگی کرد.
شاید بتوانیم ورود اگوستین مقدس به عرصه مسیحیت را دوران دیگری از حیات تفکر مسیحی دانست.
اگوستین مقدس (۳۵۴-۴۳۰) در دو کتاب اصلیش یعنی اعترافات ( ۳۹۷-۴۰۰؟ م) و شهر خدا (۴۱۳-۴۲۶م ) به این مفهوم پرداخته است.
اعترافات در واقع به پرسش از انسان و مسیر او در زندگی و سرنوشت او میپردازد در نظر او انسان ودیعه ای از طرف خداوند بوده و شهر خدا نیز پاسخی بر دلایل فروپاشی روم در سال ۴۱۰ میلادی است. ژاک روسل(۱۹۹۸)اعتقاد دارد که سن آگوستین برای نشان دادن هدفی که در پیش گرفت از دو نویسنده بهره میبرد: مارکوس وارون ( ۱۱۶ قبل از میلاد ۲۷ قبل از م )و سیسرون ( ۱۰۶ ق م ۴۳ ق م )
از نظر وارون جسم و روح دو بعد مختلف هستند که برای خوشبختی و سعادت باید برای ارضاء خواسته های هر دو به یک اندازه تلاش کرد. وارون دویست و هشتاد و هشت تفکر را درباره خوشبختی عنوان میکند که دو گانگی آنها یعنی توجه به مادیت و معنویت در آنها جالب است، او عقیده دارد باید به هر دو بعد انسان توجه نمود تا بتوان خوشبخت بود. هر گاه ما بتوانیم به دو بعد مادی و معنوی توجه نماییم میتوانیم مطمئن باشیم که به خوشبختی اعلی رسیده ایم. ( ژرژ مینووا ۲۰۰۹)
اگوستین اعتقاد دارد که خیر مطلق در این جهان غیر قابل دستیابی است. اگوستین حماقت فیلسوفان را در اعتقاد به اینکه میتوان به خوشبختی بر روی زمین رسید حیرت انگیز میداند آنهم رسیدن به خوشبختی با قدرت انسانی! و در نهایت عقیده دارد که « تا در این جهان هستیم زمان خندیدن فرا نرسیده زیرا باید بترسید که از پس هر خنده ای گریه ای خواهد بود» این تفکر برایتان آشنا نیست!
- منبع خبر : نصیر بوشهر
Thursday, 21 November , 2024