« نمایش دود »
« نمایش دود » در سی و سومین جشنواره تئاتراستان بوشهر نویسنده و بازیگر:محمد احمدی کارگردان:مهدی انصاری تقدیم به حضور غایب نگین کتویی زاده و امین زند موسیقی: اهورا بارانی دستیار کارگردان و طراح صحنه: عبدالرسول ایزدجو منشی صحنه و طراح لباس و گریم:مرضیه ورامینی مدیر صحنه:علی عالیشاهی طراح و اجرای نور:مجتبی عیوضی نوازندگان:سعید […]
سعادت درتسخیر غوغای بانوان هنرمند
خبرنگار نصیر بوشهر : درمراسم تجلیل ازبرگزیدگان مسابقه شاهنامه خوانی که توسط کانون بازنشستگان آموزش وپرورش در مکان تاریخی مدرسه سعادت برگزارشد گروه سرود همنوایان که ازمعلمین بازنشسته تشکیل شده است بااجرای قطعاتی زیبا ازموسیقی با شکوه ایرانی هنرخود رابه رخ کشیدند آنها همان معلمین خوش آوازی هستند که آواها و حروف الفبا راباهنرمندی وصدایی […]
اطلاعاتی تازه از دو جسد ظاهرا مومیایی در ایران
جمعه ۷ آبانماه ۱۴۰۰ کارگران معدنی در کوههای جنوبی شهرستان اردستان به یگان حفاظت میراث فرهنگی خبر میدهند که دو جسد قدیمی پیدا کردهاند. در گزارش اولیه یگان آمده که این دو جسد در عمق حدود ۳۰ متری معدن «لاپلنگ» روستای چاهریسه اردستان، احتمالا بر اثر ریزش معدن، دفن شدهاند. در بررسیهای سطحی و مشاهدات […]
مردی فرهادو و زن ذلیلی رحیمو
نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه: فرهادو تعریف میکرد بوام که مرد ، دی ام یک تنه با زندگی جنگید تا ما گت و بقول خوش احیاء کنه و کوکا و دده ای بسی کنه دانشگاه با ایکه خوش زن بید اما از مرد خاله مسلک و زن ذلیل خیلی جهلش می گرفت و همیشه […]
کشف کشتی صفوی در دریای گیلان
کشف کشتی صفوی در دریای گیلان ????معاون میراث فرهنگی گیلان: یک کشتی به طول ۴۸ متر در فاصله ۳۰۰ متری از ساحل دریای انبارسر آستانهاشرفیه کشف شد. با مقایسه اطلاعات کشتی با سایر کشتیهای کشفشده در ساحل خزر، میتوان قدمت آن را مربوط به اواخر دوره صفوی دانست.
داستان ربابه(قسمت پانزدهم و پایانی)
نصیربوشهر – عبدالرحیم کارگر: ( *گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا* *کجا عاشقی کرد ،آنجا بمیرد*) از قطع ارتباط کامل میان فرهاد و ربابه دو خانواده در پوست خود نمی گنجیدند .فرهاد مشغول به درس و تحصیلش وبه آینده دلخوش بود ؛ ولی ربابه روز به روز امیدش به آینده و فرهاد […]
داستان ربابه(قسمت چهاردهم)
نصیربوشهر – عبدالرحیم کارگر: ده روز از رفتن ربابه می گذشت وامیدها داشت به یاس مبدل می گشت .حجله و آذین مچاله شده ،قوچ و بز کدخدا به گله برگشته ،و در کل بساط عروسی را جمع کرده بودند وهر کسی پی کار و زندگیش رفته و از این عروسی قطع امید […]
داستان (در امتداد شب)
نصیربوشهر – سارا عظیمی: نسیم ، گندم زار موهایش را پریشان کرده بود . غروبی سرد پیش رو داشت و تنها در مسیر . کبوتر با بالهای کوچکش صورت معصومش را نوازش می کرد . گاهی مانند دختر بچه ای خردسال به شدت می ترسید . اما ادامه ی راه طولانی و طاقت فرسا […]
داستان ربابه(قسمت سیزدهم)
نصیربوشهر – عبدالرحیم کارگر: همه ی تقصیرها گردن خانواده ی ربابه افتاد و آنها متهم ردیف اول این کوتاهی شناخته می شدند. عموی ربابه برای گلایه به خانه برادرش رفت . عموی ربابه : برادر شما که می دانستید دخترتان قابل اعتماد نیست ؛دنبال دلش می رود و آبروی هیچ کس برایش […]
داستان ربابه(قسمت دوازدهم)
نصیربوشهر – عبدالرحیم کارگر: گروه چهار نفره هم بیکار ننشسته ، و درمنزل بهروز و اتاق او نقشه ای به قرار زیر ریخته بودند. ….ربابه ظاهرا و برای رد گم کردن تا شب فرار راضی به ازدواج شود و با خانواده اش همکاری کند. …فرهاد اخم وتخم کند و کسل شود یعنی […]
Wednesday, 25 December , 2024