اجتماعی
مغفول ماندن بازنشستگان زجر آور است ۱۴ اسفند ۱۳۹۸
نامه یک معلم بازنشسته به رئیس جمهور

مغفول ماندن بازنشستگان زجر آور است

باسمه تعالی رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر حسن روحانی نمایندگان محترم استان در مجلس شورای اسلامی با احترام بر اساس اسناد فرادستی و مبانی دینی ، بازنشستگان سرمایه‌های اجتماعی شمرده می شوند اما جمعیت قریب به دو میلیون نفری که صندوق بازنشستگی کشوری مسئول تامین معیشت ، بیمه کارآمد، سلامت جسمی روانی و اجتماعی […]

آب و وعده مسئولین! ۱۳ اسفند ۱۳۹۸
مجید غاله

آب و وعده مسئولین!

یکی از عنصرهای بسیار با ارزش و استراتژیک در جامعه بشری وجود آب است؛ آبی که سرچشمه حیات و رویش ،زندگی ، شادابی،سازندگی و خرمی و آبادانی است، هر جامعه ای که فاقد منابع حیاتی کافی اب باشد علاوه بر عقب ماندگی، وابستگی هم برایش به دنبال خواهد داشت. در آینده ای نه چندان دور […]

۱۲ اسفند ۱۳۹۸
دکتر اصغر ابراهیمی

اندر حکایت وام

یکی دو هفته ای بود که آقای محمدی و خانمش به فکر گرفتن وام بودند. آقا و خانم محمدی کارمند یک سازمان دولتی بودند و مدتها بود بدهی و قرض و قوله هایشان تل انبار شده بود و نمی دانستند از چه محلی پول و پله ای جور کنند و چاله چوله های زندگی ساده […]

برای مبارزه با کرونا در گناوه چه اقداماتی باید کرد؟ ۰۷ اسفند ۱۳۹۸
الیاس احمد حسینی

برای مبارزه با کرونا در گناوه چه اقداماتی باید کرد؟

با تایید ورود ویروس «کرونا» به استان فارس و هرمزگان زنگ‌های خطر برای استان بوشهر به صدا درآمده است. استان بوشهر به لحاظ موقعیت تجاری- صنعتی و ورود و خروج روزانه هزاران کارگر، مسافر و گردشگر از سراسر کشور در معرض خطر و آسیب‌های جدی است. با این همه تا الان طبق گزارشات، اقدامات احتیاطی […]

بوشهر در محاصره کرونا ۰۶ اسفند ۱۳۹۸
مینا خوئینی

بوشهر در محاصره کرونا

با تعطیلی مدارس در استانهای مختلف و تصور تاثیر گرما بر کنترل ویروس ، خیل عظیم مسافران از استان قم و سایر استانها به بوشهر سراریز شده است. مدیریت بحران استان در خواب خوش بوده و کمترین مایحتاج مردم در این شرایط ؛ ماسکهای بهداشتی و مواد ضد عفونی کننده نیز تامین نشده است و […]

خیال سوته دلان                   ۰۶ اسفند ۱۳۹۸
عبدالله دشتی مکان

خیال سوته دلان                  

من برم صندوق را فردا به کو                                                                   پس بسوزم در میان چارسو تا ببیند مومن و گبر و جُهود          […]

بز و میش های صدام ۰۵ اسفند ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

بز و میش های صدام

عقربه های ساعت روی یک و پنجاه و شش دقیقه روز ۳۱ شهریور ۵۹ بود که سر و صدای زری خانم و شوهرش قاسم همسایه کو‌کامینا بلند شد که میخوام برم ابادان به ننه و بوام سر بزنم و قاسم می گفت زن بچه های نیروی دریائی خرمشهر میگن شو ها از مرز شلمچه صدای […]

تلویزیون دی رباب ۲۲ بهمن ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

تلویزیون دی رباب

وسط های دهه چهل که اقایان بحرینی و توانگر تلویزیون تو بوشهر اوردند وبعضی ها خریدن و نصب کردن و صباحش تو بازار و قهوه خونه راجع به فیلم خانه قمر خانم و سرکار استوار گپ میزدند که چطور تو صندوق به ای کوچیکی ادم های به ای گوتی رفتند و زندگی را بازی میکنند […]

دخل بازاریها و معلم کلاس سوم ۱۹ بهمن ۱۳۹۸
خاطرات ظلم آباد

دخل بازاریها و معلم کلاس سوم

اواخر دهه سی شمسی معلم دبستان باقری تو جبری بیدم که اکثر دانش اموزاش بچه های جبری و ظلم اباد بیدن بجزء تعدادی که بواهاشون بازاری بیدن بقیه صیادی و جاشوئی میکردن که آرزو داشتند بچه هاشون درس بخونند و گُت که بشن مثل خوشون جاشو و صیاد نشن که وقتی میرن دریا امیدی سی […]

۱۴ بهمن ۱۳۹۸
دکتر اصغر ابراهیمی

«دزدی اعتماد»

(قسمت اول) – پسرم، عزیزم، این دوستت کیه؟ کامل می شناسیش؟ – مامان، دوستمه، هم کلاسیم تو مدرسه، با هم دوستیم. – می دونم هم کلاسیته، ولی هر هم کلاسی ای که دوست نمی شه، باید در انتخاب دوستات دقت کنی، به راحتی به هرکسی نباید اعتماد کنی، تو که اونا رو کامل نمی شناسی، […]