زندان ، خاطرات زندان ، حسین روئین تن
*خاطرات زِنـــدان‼️* قسمت ۸ ۰۶ اسفند ۱۴۰۲

*خاطرات زِنـــدان‼️* قسمت ۸

*⭕زِنـــدان‼️* 🔯قسمت هشتم ★این کلمه هرچی باشداَزَش متنفرم. . راسش مورد بهره برداری قرار گرفتنشو میدانم اما معنی لغویش را هرگز. *{زنده دان یازنده گاه}* باشد یا هرچیز دیگری آنرا به اهل فَن وامیگذارم. ب نگرش این کَمینه، *{نــدامتگاه یا پشیمانخانه}* بهترین نامیست ک میتوان برآن نهاد. واگر غیراین باشد نقص غرض است. فردی به […]

*برگی ازخاطرات زندان* (۷) ۰۳ اسفند ۱۴۰۲

*برگی ازخاطرات زندان* (۷)

*برگی 📚ازخاطرات زندان* (۷) *⭕رب اشرح لی صدری.* شب پنجم بازداشتم بود، ومن بدلیل عوارض روحی روانی ومشکل جسمی مجاری… و وسواس غذایی نزیک یک هفته غذا نخورده بودم، روحیه ام داغون بود، اما تجلی شغل معلمی مانع آن میشد ک ب رسالتم عمل نکنم. زندانی جوانی بود ک بدلیل در گیری و ضرب وجرح […]

برگی ازخاطرات زندان(۶)  این قسمت محسن.* ۰۱ اسفند ۱۴۰۲

برگی ازخاطرات زندان(۶) این قسمت محسن.*

📚برگی ازخاطرات زندان(۶) *🍂این قسمت محسن.* زندانیان از اقشارمختلفی اند، مالی،حالی، چک، قتل، مَهریه، ،آورنده مواد، ساقی، مصرف کننده، سرقت و و و … با افکار و فرهنگ های مختلف: مورد نظر نگارنده محسن است، کم سِن، کم تجربه، متأهل، اما تابگی کاری و مهربون، من مواظبش بودم ، اودرمیان زندانیان بکسانی کمک میکرد ک […]

برگی ازخاطرات زندان.(*داستان ناصر واپیزود اخر) ۲۹ بهمن ۱۴۰۲

برگی ازخاطرات زندان.(*داستان ناصر واپیزود اخر)

☘️برگی ازخاطرات زندان. *⭕داستان ناصر واپیزود اخر.* ناصرادامه میدهد:بامخالفت من راننده با کمی اخم رفت، چندروز بعدش اومد گفت یباردیگه برای آخرین بار پیشنهادمه تکرار میکنم،هستی یا نع؟ جوابش دادم صدباردیگه هم بگی میگم نچ. من ازاون نمک خورای نمکدون شکن نیستم. چهار روز بعد خانم ساسانی گفت: فردا بازرس میاد برای بازدید وشما لباستون […]