[به بهانهٔ زادروزِ واپسین تجلی یکی از ارجمند‌ترین صورت‌های شعر فارسی؛ ملک‌الشعرای بهار] ▪️این مسألهٔ مقایسهٔ تنوّع اقالیم شعری بهار را می‌توان از عصرِ مشروطه به قُدما نیز تسرّی داد و گفت: در دیوان هیچ شاعرِ قصیده‌سرایی (با همهٔ عظمت و بیکرانگی شعر سنایی و استواری ساخت و انسجامِ فکری ناصر خسرو و تصاویر بدیعِ […]

[به بهانهٔ زادروزِ واپسین تجلی یکی از ارجمند‌ترین صورت‌های شعر فارسی؛ ملک‌الشعرای بهار]

▪️این مسألهٔ مقایسهٔ تنوّع اقالیم شعری بهار را می‌توان از عصرِ مشروطه به قُدما نیز تسرّی داد و گفت:
در دیوان هیچ شاعرِ قصیده‌سرایی (با همهٔ عظمت و بیکرانگی شعر سنایی و استواری ساخت و انسجامِ فکری ناصر خسرو و تصاویر بدیعِ خاقانی) به اندازهٔ دیوان بهار، تنوّعِ اغراض وجود ندارد. این یکی از سعادت‌های بهار بوده است که قصیده را در روزگاری به خدمت شعر خویش در آورده که تاریخ اجتماعی ایران و جهان هر روز گونه و رنگ تازه‌ای به خود گرفته و او تجارب شعری قُدما را به خدمت اندیشه‌های خویش، در ارتباط با حوادث عصر، در آورده است؛ این چنین امکانی برای خاقانی و ناصر خسرو و سنایی نبوده است (در قصاید قُدما متنوّع‌ترین حوزهٔ موضوع از آن سنایی است. و این به معنی آن نیست که بخواهم بگویم قصیدهٔ بهار بهتر از قصیدهٔ سنایی یا خاقانی است؛ سخن بر سر چیز دیگری است و آن مسألهٔ تنوع زمینه‌های شعری است. اگر از دو سه قصیدهٔ انوری (یکی از پیمبران شعر) بگذریم، بقیهٔ شعرهای او همه تکرار یک مطلب است: مدح و گدایی؛ البته بعضی قطعات و بعضی غزل‌های او ارزش والای خویش را دارد. صحبت بر سر قصیده‌سرایی اوست، که در آن وادی، پیمبر شناخته شده است. در تمام دیوان قصاید این پیمبر قصیده‌سرایی، جز مدیحه‌های مکرّر، هیچ چیز وجود ندارد. اگر منکر حرف بنده هستید به حافظه‌تان مراجعه کنید فوراً «برسمرقند اگر بگذری ای باد سحر» و «ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری» به یادتان می‌آید و بعد می‌رسد به بعضی قطعه‌های هجوی یا اخلاقی او.
تنها شاعری که از نسل شاعران پس از مشروطیت، هم به لحاظ تنوّع در اسالیبِ بیان و به لحاظ نفوذ در میان خوانندگان، می‌تواند با بهار مورد مقایسه قرار گیرد پروین اعتصامی است؛ اما در دیوانِ پروین اگر تنوّعِ اسالیبِ بیان وجود دارد (مناظره‌ها، فابل‌ها) ولی از حوزهٔ اخلاق، آن هم همان آموزش‌های تجربه‌شدهٔ شاعرانِ پیشین، به ندرت گامی بیرون نهاده است و تنوّع اقلیمی شعر بهار را ندارد. البته دیوان پروین یکدست‌تر از دیوان بهار است و نفوذ او در میان خوانندگان شعر بیشتر از بهار می‌نماید.

▪️شعر فارسی پس از ظهور نیما، چه بخواهید و چه نخواهید، معیارهای تازه‌ای را پذیرفته و در قلمرو آن معیارها، دیگر جایی برای مقایسه کسی با بهار باقی نیست. بهار واپسین تجلّی یکی از ارجمندترین صورت‌های شعر فارسی است؛ صورتی که از رودکی آغاز و به بهار ختم می‌شود. منظور سیر طبیعی این قالب است وگرنه در دو هزار سال دیگر هم ممکن است کسی بیاید و قصیده‌ای بگوید.

با چراغ و آینه، صص ۳۸۵–۳۸۴

  • منبع خبر : کانال استاد شفیعی کدکنی