نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – دو تا زن سپاه بهداشت و یه پزشکیار مرد امدن تو خونه غلو خدر مرکز بهداشتی راه انداختن وسی زنهای اوسن و زن و مرد های ناخوش حب و دارو دوا میدادن و گهگداری هم سیزن میزدن سی خجو منو علو دده ای مندو زن رضو حسن گرگو که […]

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – دو تا زن سپاه بهداشت و یه پزشکیار مرد امدن تو خونه غلو خدر مرکز بهداشتی راه انداختن وسی زنهای اوسن و زن و مرد های ناخوش حب و دارو دوا میدادن و گهگداری هم سیزن میزدن سی خجو منو علو دده ای مندو زن رضو حسن گرگو که اوسنن و ارمه ( ویار) داره و دوا دادنش و سیش گفتن بجای زغال و کل سر شور بخوری که ارمت بخوسه سیب و پرتغال بخور تا بچه ات قشنگ وابیت نه همش نشسی و پاهات دراز میکنی و زغال و کل سر شور جلوت میلی و می کرچونی ( گاز زدن) ای گپ ها هی سی دی ام میزد و مو هم از پشت نیم دری ( پنجره) هی گوش می دادم و می گفت حالا توش موندم روزی که بادم بگیره ( درد زایمان) جنب سپاه بهداشتی ها بشم یا جنب دی نرگس که خوم و مندو کوکام زاوندن که یادش امد پاتیلش تشن و رو کرد و رفت سپاه بهداشتی ها منو جعفر هم سی فراشی استخدام کرده بیدن و چوهی دم میکرد جاروف میکرد و گهگداری هم حبی قرصی سیزنی دست پزشکیار و دخترهای سپاه بهداشت می داد.

چهار موهی از امدن بهداشتی ها تو ولات نگذشته بید که کدخدای ولات قبله ای که دو نفر شی چلش گرفته بیدن با هی کمک و هی کوموم‌و داد و بی داد داخل مرکز وابید منو جعفر خوش تنها بید و بقیه رفته بیدن ولات های دیگه سی سرگشی کدخدا تا منو دید گفت منو بدادم برس که مردم هی میمیرم منو سیش گفت کدخدا کسی نی معاینت کنه و دوا بدتت کدخدا که از درد تو خوش می پیچی گفت منو خوت بدادم برس منو مونده بید چه کنه که یادش افتاد او روز زن محسین مه گرگعلی همیطور بید و خانم بهداشت سیزنی که خوش داده بید دسش زدش و اروم وابید سی اروم کردن کدخدا و دردش دس کرد همو سیزنکو که یاد هم گرفته بید زدنش ور داشت و سرنکش تو اوجوش انداخت خوب که غل خورد درش اورد و دوای کرد تو سرنک و کدخدا خوسوند ری تخت و سیزن زد تو تو پشت کدخدا جاش هم الکل با پنبه کشید کدخدا از تخت که بلند وابید از منو تشکری کرد و منو هم انگاری شق القمر کرده سری همراه با ته خنده ملایمی تحویل کدخدا داد و کدخدا با ادم هاش رفتن دو ساعتی از رفتن کدخدا نگذشته بید که سر و صدای کدخدا بلند وابید که منو ات کشتم منو کوموم میخوا بترکه منو معدم از دهنوم میخواد در بیاد منو پشتم هی واز وامیت که جیپ پزشکیار پیداش وابی وپیاده که شد و صحنه بوا بوا کدخدا دید گفت منو چه شده که منو ماوقع سیش گفت و سیزنی که سی کدخدا زده بید نشونش داد پزشکیار یکی تو سر خوش زد و یکی هم تو سر منو و گفت معلومن چه خاکی تو سر خوت و ما رختی و چه سیزنی تو باسن کدخدا فرو کردی نمیره و نترکه خیلی کارن منو گفت خوم دیدم خانم تا ای گفت پزشکیار گفت تو سیچه نمی فهمی اگه خانم بهداشت سی زنک زده دیدی خو پشتش بچه اش دنیا امد کدخدا می ماه نو ماه اش بید می کدخدا میخواس بزائیه تو وسط صدای کدخدا میومد که دکتر پشتم کوموم معدم

  • منبع خبر : نصیر بوشهر