نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – شغل اکثر مردهای ولات ما یا جاشوئی بید یا موهی گیری تک و توکی هم تو تجارتخونه ها و اداره دولتی کار می کردند و بانک . همه مردها هم زناشون بید و هرچه کار می کردنددس زنهاشون می دادند تا تو بال مقناری زیر حصیری سی روز مبادا […]

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – شغل اکثر مردهای ولات ما یا جاشوئی بید یا موهی گیری تک و توکی هم تو تجارتخونه ها و اداره دولتی کار می کردند و بانک . همه مردها هم زناشون بید و هرچه کار می کردنددس زنهاشون می دادند تا تو بال مقناری زیر حصیری سی روز مبادا قویم کنن یکی از روز های مبادا هم خراسون رفتن بید چون راه دراز بید و خراسون هم راه بلد می خواس تو سطح بندر چند نفری بیدن که بیله بیله ( نوبت به نوبت) زوار می بردن خراسون ما ظلم ابادی هم بیشتر با کل رجب مال محله سیاهکلا که توسونها کارش زوار بردن بید همراه و همسفر می شدیم تو اتوبوس جنب شوفر می نشست و انگاری یوری گاگارین فضانورد ن با فیس و افاده و تشر با ما رفتارش میکرد و اگه اذیت می کردیم و گلال هم داشتیم که دی ام میخواس انجا گلالوم بتراشه داد میزد گلالو حیف خراسون یی تو تو باید همو شازده ابریم گلالت بتراشن همی گپش باعث کتک خوردنم و از پشت گلالوم بگیر و بکش و توسری خوردنم میشد خراسون که می رسیدیم سیمون سراخونه ده تا پانزده اتاقه می گرفت و هر روز یه روز به صف می بردمون زیارت یه روز دیدن کوه سنگی و یه روز هم مو و چنتا از بچه های محل که گلالامون نذر خراسون بید بردمون گلالامون تراشیدن و دی ام و بقیه دی گلالو ها کل میزدن و شیرینی ری سرمون می رختن دی رضا هم با دومادش خدر و دخترش با هامون امده بیدن خراسون یه روز بچ بچک در گرفت که دی رضا گم شده و کل رجب هم نیسیش با خدر دومادش رفتیم تو صحن و پرسون پرسون گشتیم تا تو قسمت ادم های گمشده دی رضا پیدا کردیم تا با یه زنی نشسن و هی گپ میزنه تا ما دید ری به خدر که حالا میشتی خدر شده بید کرد و گفت میشت خدر گم وابیدم ها میشت خدر هم جوابش داد ها نه سی همی دلمون فکرت بید گشتیم پیدات کردیم نه حالا زن عمو بلند وابه بشیم خونه گفت صبر هاده تا سی ای دده ام که ترک اردبیلن و نزیک های شیرازن و خومون سیشو میگیم قشقائی بقیه حرفم بزنم ها دده سی کن ای میشت خدرن که سیت گفتم ها دومادمن مال ظلم ابادن نه فکر کنی ظلم اباد شمالی جون ها مال هیرونی ان دوماد دیگه هم غلو خدرن که شی جهازا بمبوتی میشیت سیتوم گفت خو هرکوموش یه بوی میدهن یه کمی میشت خدر بعض غلو خدرن میگوم ها دده اگه میفهمی بوچوارات نمیان دنبالت بلند وابه با خومو بشیم خونه دال عدس تندی ساختیم بخورو جنب خومو هم بمون با هم و میشت خدر و کل رجب ره بلدمون میشیم زیارت و کوه سنگی سی واگشتن هم اتوبوس جاش هسی شیراز یا دشت ارژن پیادت می کنیم برو دده همو ولاتتو اردبیل جون زن ترک بیچاره که نمی فهمید دی رضا چه میگه و فقط گوش می گرفت و سر تکون میداد و می گفت یاخچی دده سی یاخچی دده سی ( بله خواهر من)

  • منبع خبر : نصیر بوشهر