دی علی می گفت یه فرانسوی همساده مون بید که با زن و بچه اش امده بیدن بوشهر ، فرنگی کو تو شرکت شلمبرژر کار می کرد. گهگُداری زنش که بعد ام فهمی دی فرانسو ان ( فرانسوا) تو کیچه می دیدم ، سری سیش تکون می دادم و میگفتم دی فرانسو قهلون چاقن، اگه […]

دی علی می گفت یه فرانسوی همساده مون بید که با زن و بچه اش امده بیدن بوشهر ، فرنگی کو تو شرکت شلمبرژر کار می کرد. گهگُداری زنش که بعد ام فهمی دی فرانسو ان ( فرانسوا) تو کیچه می دیدم ، سری سیش تکون می دادم و میگفتم دی فرانسو قهلون چاقن، اگه دلت میکشه بیو تو سرا فرقی بزن. ولی نمی فهمم سیچه دی فرانسو فقط سرش تکون می داد اما بچه اش فرانسو هر روز میومد دنبال علو و مهدو ، با هم می رفتن تو زمین ها اکبری، شاخک می نهادن و هر پیدم یا حمامی که می گرفتن می دادن سی فرانسو و وقتی می امدن خونه تا جیبشون پر الوک و بنکن . پیگیر وابیدم تا ای دوتا کرم زده ،شاخک که می لن فرانسو بسی میکنن دم پیدم و حمامی تا هختشون کنه تا بیان ری شاخک سی اتل ( کرم) وقتی هم تو شاخک گیر کردن درش می اوردن ری فرانسو می فروشنش.
بعد فرانسو پای دی اش هم تو خونه ما واز وابید . قهلون که می کشیدم، سیش می گفتم: فرقی بکش؟ اش می گفت: نو ، سیش ام گفت: شاید تنباک برازجونی نخشتن ؟! بیو تنباک آباد خش کردم تا چاق کنم سیت ، باز اش گفت: نو . سیش گفتم : دی فرانسو خوت با چیشای خوت ات دید قهلونکو دوباره با تنباک نو چاقم کرد باز میگی نو ؟! رفتم سطل تنباکی نشونشوم داد و ام‌گفت : سی کو تنباک تازه و نو نهادم ری قهلون ؟! باز اش گفت : نو . صدای علو ام زد گفتم : دی فرانسو چشن ؟! از چه بی دماغن؟! قهلون دو مرتبه سیش چاقم کردن، همش می گو نو ؟! علو اش گو یعنی نه نمی خوام . ها سیش ام گفت : دی فراسو قضا زودترت می گفت؟! تا دوتا سر تنباک ضررنکنم . خنده ای کرد و خوب که سیل قهلون کشیدنم کرد راس وابید ره خونه شون . پسین علو ومهدو رفتن کیچه هنی نیم ساعتی نوابیده بید که دم سرا تک تکشون زد بلند وابیدم رفتم در وازوم کرد تا بوای فرانسو دس فرانسو تو دسشن و سر فرانسو اشکسن و خین چالو هن !! کمی با زبون خوشو یه چیای گفت: تا اسم علو و مهدو از دهنش دراومه ، ام فهمی چه وابیدن گفتم : بوای فرانسو اینا بچه هسن نمی خوا تو وسطش بیای ؟! صبا باز با هم هسن! کله ایت . ری چیش سی بواشو می گم بزنتشو . اینا صبح تا پسین با هم میشن درازی عمارت اکبری شاخک می لن، خوت ناراحت نکو اینا بوچوار هسن ، صبا با هم هسن و فراموش میکنن باز با هم شاخک می لن انگاری زبون ما با اونا نزیکن چون سری تکونش داد و دس فرانسو اش گرفت رفتن . شو سی بوای علو ام‌گفت: زبونشون سخت نی ها ؟! یا شاید گله ای و گمنه ای شو مثل زبون خومونن که بوای فرانسو قبولش کرد و رفت.

  • منبع خبر : نصیر بوشهر