نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – بچگی های ما روز مادر و روز زن نبید اگر هم بید تو محله ما ای خبر ها نبید فقط یادم میاد کلاس سوم دبستان که بیدم معلممون گفت بچه ها صبا روز زنن رفتین خونه دس ماماناتون ماچ کنین مو گفتم اقا ما بچه ها مامان نداریم گفت […]

نصیر بوشهر – ماشاالله زنگنه – بچگی های ما روز مادر و روز زن نبید اگر هم بید تو محله ما ای خبر ها نبید فقط یادم میاد کلاس سوم دبستان که بیدم معلممون گفت بچه ها صبا روز زنن رفتین خونه دس ماماناتون ماچ کنین مو گفتم اقا ما بچه ها مامان نداریم گفت دس دی هاتو ماچ کنین وقتی رفتم خونه روم نه امد دس دی ام ماچ کنم ول هابی رفت پی کارش.
اما حالا چه محسنو که نوم خدا ماشا الله دوتا بچه داره سیم تعریف کرد و گفت : زنم دی رضا دو ماه مونده به روز زن و مادر لونجش کج و هلنگاه ( آویزون) میشه و شروع میکنه به غرو لوند که خوش بحال مردها که بازنشسگی دارن مو چه از اذون صبح تا بوق سگ باید جا پهن کنم و وردارم چوهی دم کنم خوراک بسازم ظرف و لباس بشورم کو چیش بینا که اینا ببینه کسی نی ازم تشکر کنه و خسه نباشی بگه بازم بچه ها روز زن و مادر سیم مانتوهی شلواری دمپائنی میخرن اما تو چه ایقد باید سیت بگم تا تکه ای النگوهی سیم بسونی نرگسو زن خدر دیروز دیدتم همش دس ری النگونش می نهاد و می اوردش دومن و می بردش بالا که یعنی سی کن خدر سیم اسده گفتم نرگسو انگاری غر و لوندات اثر گذار بیده گفت نه ای تازه مال روز علاالدین نمی فهمم ولادینن همی که تازه پیدا وابیدن مو گرفتار سی تلویزیون کردن بیدم داد زد با تو هسم ها صرفش نمی کنه نه گوش نمی گیره بلند وابه برو سیم سی روز والتین یا همو علاالدین یه چی بخر تا نشون نرگسو هادم قیافه خدرو سیم نگیره مو هم بگم محسنو مو هم امروزی وابیدن سیم گل و خرس و شکلات اسده گفتم زن اگه دردت ای چیان حالا میرم دکون حاج فتحعلی سیت مسقطی و تو بازار سی طاقچه ات بیهگ و بجای گل هم پرگو( پرپین) می سونم که هم دهنم شیرین بشه و هم سوزی خردن خریده باشیم با دمپائی که جنبش بید زد تو سرم و گفت خوم هم بکشم تو چیای جدید یاد نمیگیری و باعث سر به زیریم جنب در و همساده میشی حالا اگر تو گرمک و نون پوشی بید دو بیدی ( دو مراسم برای رفع چشم زخم مخصوصا برای کودکان) محسنو گفت سیش گفتم مگه نه پارسال روز تولدت سیت گل اسدم که از خجالتیم که گل دس بگیرم تو گونی کردم اوردم سیت یه تکه طلا هم دادمت چقد زود یادت میره دی رضا گفت او مال پارسال بید امسال چه مو دیگه با تکه طلا و دمپائی و مانتو گول نمیخورم دیگه از صبح نه خوراک میسازم نه لباسا و ظرف میشورم تا گند کنین هر وقت مثل دده ات که شوهرش خونه کرد به اسمش خونه کردی بنامم اوموقع خورد و خوراک می بینی فهمیدی یا نه مو تمنا هام نه تمناهای قدیمن دیگه گول نمی خورم اگه خونه کردی بنامم تا چند سال نه ازت کادو روز زن و مادر و علاالدین یا والدین نمی خواهم خوت دانی

  • منبع خبر : نصیر بوشهر